همشهری آنلاین: اکونومیست نوشت: پیروزی دونالد ترامپ فاجعه‌ای را برای جمهوریخواهان، آمریکا و برای کل جهان به بار خواهد آورد.

به گزارش ايرنا، هفته نامه انگليسي 'اكونوميست' در تفسيري در شماره روز شنبه خود پيرامون رقابت انتخاباتي دو نامزد انتخابات رياست جمهوري آمريكا نوشت: حزب جمهوريخواه آمريكا با تاريخچه 160 ساله خود دست به تصميم گيريهاي درخشاني زده و براي خود حيثيت و اعتبار خريده است. از مصاديق اين اتفاقات خوشايند، منسوخ اعلام شدن برده داري و ارائه رهنمود به كنگره توسط اين حزب براي تصويب پيمان حقوق مدني است.

در ادامه اين گزارش آمده است: يك اقدام درخشان ديگر، كمك كردن براي پايان جنگ سرد بود. اما به نظر مي رسد شش ماه آينده دوران افتخار آميزي براي وجهه و اعتبار اين حزب قديمي نباشد. با مشخص شدن نتايج دور مقدماتي انتخابات رياست جمهوري آمريكا در ايالت 'اينديانا '، اينك بر همگان روشن شد كه پرچمداري جمهوريخواهان را در انتخابات؛ نامزدي عهده دار خواهد بود كه صريحا اعلام كرده است خانواده همه تروريست ها را خواهد كشت.

او نامزدي است كه هوادارانش مروج خشونتند. او نامزدي است كه در زمينه جلوگيري از تئوري وحشي گري ضعف دارد. او نامزدي است كه در اقتصاد، حامي سرسخت حمايت از توليدات داخلي است و مدافع سياستهاي پوپوليست اقتصادي است. البته كه تمام اين سياستها، هم خيال پردازانه است و هم به نوعي خودآزاري.

مسلم است كه مجموعه اين جهان بيني نه تنها براي حزب جمهوريخواه؛ كه براي كشور آمريكا يك فاجعه است. با وجود اينكه بعيد به نظر مي رسد اين سياستها امكان پذير باشد اما ترامپ تا به اين لحظه هم خسارت سنگيني هم بر حزب جمهوريخواه و هم بر وجهه آمريكا وارد كرده است و اگر اين وضع در ماههاي باقيمانده به انتخابات ادامه پيدا كند، اين خسران جدي تر هم خواهد بود.

بدبختانه در اين مسابقه كه كورس اسبدواني ميان دو اسب است، شانس برد ترامپ ابدا صفر نيست بلكه بسيار بالاتر است. هيچ بعيد نيست كه ترامپ كه اطمينانش از نامزد بودن از جانب حزب جمهوريخواه تقريبا محرز است، اينك مترصد شود لحن خود را تغيير دهد. امكان دارد او ديگر دست از فحاشي و ناسزاگويي بكشد تا بلكه بتواند حداقل راي گروههايي از راي دهندگان آمريكايي به خصوص زنان را كه بشدت از او متنفرند جلب نمايد.

امكان دارد او از اين پس بيشتر از قبل، رفتاري در شأن يك رئيس جمهور از خود بروز دهد. تا به حال كه چنين نبوده است اما به ظن قريب به يقين؛ تنها چيزي كه در مورد ترامپ محال است تغيير كند؛ ديدگاهها و تفكرات سياسي اوست. جهان بيني ترامپ ابدا تغيير نخواهد كرد. اين اعتقادات و تفكرات عاري از انسجام و واقعيت هاست.

در ادامه اين گزارش آمده است:ديدگاههاي سياسي ترامپ عمدتا بر محور ارتباطات سياسي مي چرخد كه نيروي مسلط حاكم بر قرن بيست و يكم است. لذت و شعف جنگ طلبي و بي توجهي به واقعيت ها هم جزء اعتقادات محكم و اصيل ترامپ است.

در واقع ريشه اين جهان بيني ترامپ به سالهاي دهه 1960 يعني زماني كه پدر او در نيويورك پروژه هاي وسيع ساخت و ساز داشت بر مي گردد. ترامپ به گفته خودش تابستان هايش را در يك چنين اماكني مي گذراند در كنار نجارها؛ لوله كش ها و كارگران ساختماني و مرداني كه تيرهاي داربست ها را با خود حمل مي كردند.

تجربه اين سالها؛ دغدغه هاي كاري يقه سفيدها در جامعه آمريكا كه پهنه سياست آنها را به حاشيه رانده است را در دل او شكوفا كرد و اعتقادات مبتني بر ناسيوناليسم ريشه دار اقتصادي را در روح و جان او دميد. ترامپ از دهه ها قبل هرچه پيمان و قرارداد تجاري با حضور آمريكا بوده است را تقبيح مي كند از جمله پيمان 'نفتا' NAFTA مربوط به اوائل دهه 1990 كه آن را بدترين قرارداد تجاري در تاريخ جهان مي شمرد.

او كسري تجاري آمريكا را 'بازي ناپاك و ضعف در مهارت مذاكره' مي نامد. براي فردي كه چنين اعتقاداتي دارد، روشن است كه عقد افزونتر يك چنين معاملات تجاري يعني يك فاجعه. ترامپ معتقد است كه بايد توليد به خانه برگردد و شركتهاي وارد كننده با تعرفه هايي مواجه شوند. شايد ترامپ حاضر شود بر سر جريمه هاي شركتها معامله كند اما غريزه اصلي درمورد اين اصل اقتصادي براي او محفوظ است. او اعتقاد راسخ به حمايت از توليدات داخلي دارد و يك فرصت طلب ( اپورتونيست) نيست.

نتايج دور مقدماتي انتخابات هم نشان داده است كه دست كم 10 ميليون راي دهنده آمريكايي با اين تفكرات و سياستها موافقند. در سياست خارجي؛ ديدگاههاي ترامپ حقيقتا مايوس كننده است. او در عرصه سياست خارجي نظرش اين است كه بايد سرخوردگي نتيجه از دست رفتن نقش و جايگاه جهاني آمريكا بعد از جنگ هاي عراق و افغانستان را با ساختن يك آمريكايي كه همه از او بترسند اما در عين حال برايش احترام قائل باشند، جبران كرد.

ترامپ ابدا هيچ ارزش و اهميتي براي انسان هايي كه در خارج از آمريكا زندگي مي كنند قائل نيست كه اتفاقا كشورهاي زيادي هم در اين دايره غفلت عمدي قرار مي گيرند. همين اصل، منبع انرژي ترامپ را تشكيل مي دهد. ترامپ از همه كشورهاي بيگانه مي خواهد كه خود تاوان مراقبت و محافظتي كه آمريكا از آنها به عمل مي آورد و در عوض به آنها قدرت برتري در منطقه را مي بخشد؛ بپردازند.

از نقطه نظر ترامپ؛ متحدان آمريكا بايد ميخ پايگاههاي بيشتر آمريكا را در خاك كشورهايشان بكوبند و تمام مخارج امكانات و تجهيزات و سربازان آمريكايي اين پايگاهها را تقبل كنند.

اين سياست را نمي توان 'انزوا گرايي ' isolationism ناميد چون ترامپ پيرو ماجراجويي آمريكا هم هست چراكه پيشنهاد اشغال عراق و تصرف ميادين نفتي آن را هم داده است. اين نظريه سياست خارجي 'روميان' بود كه مي گفت ' بقيه جهان بايد به سرمايه احترام گذارند و سپاسگذار پادگان باشند'.

طبق اين نظريه، اصل جهاني سازي و دستور كار ليبراليسم آمريكا بكلي منسوخ است. اين، يعني 'يك جهان بيني حقيقتا رعب آور'.

اكونوميست سپس ادامه مي دهد: خوشبختانه به احتمال قوي ترامپ پيروز مرحله نهايي انتخابات نخواهد بود. دو سوم مردم آمريكا مخالف ديدگاههاي ترامپ هستند و به نظر نمي رسد او بتواند 65 ميليون راي لازم را كه برنده انتخابات بدان نياز دارد بدست آورد. وانگهي؛ سطح مشاركت زنان نيز كه از او دل خوشي ندارند در انتخابات بسيار بالاست. اما هنوز هم نبايد چندان دل خوش بود.

ترامپ حتي اگر هم برنده ماه نوامبر نباشد، اما همين واقعيت كه او به نامزدي حزب جمهوريخواه تعيين شود هم به سهم خود حقيقتا يك خسران بزرگ است. اگر ترامپ نامزد برگزيده جمهوريخواهان شود، كنوانسيون جمهوريخواهان در 'كليولند' Cleveland شاهد خشونت هايي ميان هواداران ترامپ و معترضان به او خواهد بود.

هواداران ترامپ در اين فاصله زماني شش ماه مانده به انتخابات سراپا گوش خواهند ماند و بارديگر مطرح خواهند كرد كه هيلاري كلينتون مخالف دمكرات وي، فردي دروغگو و نادرست است.

حتي اگر هم كلينتون انتخابات را ببرد؛ اين طرز تلقي در مورد وي باقي خواهد ماند وهمه هوادارانش از اين باور در مورد وي خشمگين خواهند شد و كلينتون هم تضعيف خواهد شد. هم پيمانان آمريكا با اضطراب و وحشت، نتايج نظرسنجي هاي انتخاباتي آمريكا را مرور مي كنند. آنها نگرانند؛ آيا از هم اكنون تا 8 نوامبر( 18 آبان) شبح ترامپ در همه ديدارها و نشست ها ميان آمريكا با يك قدرت خارجي خواه در شوراي امينت باشد و خواه در گفت وگوهاي دوجانبه با پكن، سنگيني مي كند يا نه؟

و اما حزب جمهوريخواه كه هميشه متمرد وسركش بوده است؛ امكان دارد همين الآن هم دچار شكاف و از هم گسستگي شده باشد. اين حزب حتي اگر هم ببازد، باز هم ترامپ به يك شيوه و مسلك تبديل شده است. ترامپ؛ راهي است كه از اين پس هر نامزدي براي موفق شدن مي تواند با توسل بر بومي پرستي و پوپوليسم ( عوامفريبي ) اقتصادي براي خود راي جمع كند.

شماري از جمهوريخواهان واقعا اعتقادشان اين است كه شايد ترامپ اين بار پيروز نشود اما پيام ترامپ باقي خواهد ماند و او دفعه بعد حتما برنده خواهد بود.

عده اي ديگر از جمهوريخواهان هم معتقدند كه او بازنده است چون يك محافظه كار واقعي نيست. فارغ از اينكه كدام ايده درست است يا غلط؛ به هر تقدير يك چيز جديدي از اين دو نظريه بدست نمي آيد. واقعا امكان دارد ترامپ ببرد. از طرفي هم پر واضح است آنقدر كه ترامپ منفور جامعه آمريكاست؛ كلينتون اينطور نيست.

از سويي؛ شمار انبوهي از مردم آمريكا معتقدند كه كلينتون مناسب احراز مقام رياست جمهوري آمريكا نيست و اين ابدا براي يك نامزد رياست جمهوري رويداد خوشايندي نيست. در سير تاريخي ظهور ترامپ در پهنه رقابت انتخابات رياست جمهوري آمريكا، بايد به جرأت گفت كه واقعه حملات پاريس در دسامبر سال گذشته كمك قابل توجهي به موفقيت انتخاباتي ترامپ كرد. اينك يك حمله تروريستي ديگر و يا هر رويداد غير مترقبه اي كه آمريكايي ها را به وحشت افكند، مي تواند يك شبه راي لازم را براي ترامپ به ارمغان آورد.

احتمالات ديگر هم مترتب است و هيچيك هم ناممكن نيست. با اين تفاسير؛ پيروزي ترامپ كه محتمل هم مي تواند باشد، يك تراژدي نه تنها براي جمهوريخواهان، كه براي آمريكا و بقيه جهان بوجود خواهد آورد.

برچسب‌ها