ميتواني بروي و سالنها، محورها، رواقها، ساختمانهاي جنبي و... نمايشگاه جديد را بشناسي؛ غذايي بخري و روي نيمكتها بنشيني و نوشجان كني و بعد همهي اينها بشوند خاطرات آفتابي! تا سالهاي ديگر و نمايشگاههاي كتاب ديگر ... از راه برسند و تو دوباره به اينجا برگردي.
عكسها: مجيد حسيني/ آژانس عكس همشهري
- در راههاي جديد
امسال براي رسيدن به نمايشگاه كتاب، بايد خيابانهاي جديدي را طي كني؛ بايد در ايستگاه متروي جديدي پياده شوي؛ بايد اتوبوسهاي بيآرتي و يا تاكسيهايي سوار شوي كه به مسير جديدي ميروند؛ مسيري كه با سالهاي قبل فرق دارد.
مجموعهي نمايشگاهي«شهر آفتاب» از طريق بزرگراههاي تهرانقم و تهرانساوه، مترو و ريل راهآهن جمهوري اسلامي ايران قابل دسترسي است.
براي رسيدن به اين نمايشگاه راههاي مختلفي وجود دارد. اگر بخواهي از اتوبوس استفاده كني ميتواني از ميدان تجريش، ميدان صنعت، ميدان نوبنياد، پايانهي بيهقي، ميدان رسالت، پايانهي تهرانپارس، ميدان آزادي، ميدان راهآهن، ترمينال جنوب، پايانهي خاوران، پايانهي نعمتآباد و پايانهي شاهد، سوار اتوبوسهاي شهر كتاب شوي.
مترو هم كه تكليفش مشخص است. بايد سوار قطارهاي خط يك مترو بشوي كه به سمت كهريزك ميروند و در ايستگاه شهر آفتاب كه بزرگترین ایستگاه مترو در خاورمیانه است، پياده شوي. نگران رسيدن قطارها هم نباشي، اين روزها هر پنج دقیقه یک قطار در خط یک متروی تهران از این ایستگاه مسافرگیری ميکند.
آنهايي كه ميخواهند با تاكسي اين مسير را طي كنند، در همان ميدانهايي كه براي اتوبوسراني نام برديم، ايستگاههاي تاكسي و ون براي انتقال شهروندان به نمايشگاه حضور دارند.
وقتي از وسيلهي نقليه كه ميتواند قطار، اتوبوس، وسيلهي شخصي و يا تاكسي باشد پياده شوي، بايد مسيري نسبتاً طولاني به اندازهي يك ايستگاه مترو، تا رسيدن به محوطهي اصلي و سالنهاي نمايشگاه طي كني.
اگر اهل پيادهروي هستي كه هيچ؛ وگرنه ميتواني از خودروهاي برقي دوستدار محيطزيست كه جلوي ايستگاه مترو منتظر ايستادهاند استفاده كني و به محوطه نمايشگاهي برسي.
حالا به شهر آفتاب خوش آمدي.
- نقطهي پايان سفر
در يك گروه تلگرامي كه تعدادي نوجوان از شهرهاي مختلف ايران و البته از تهران در آن حضور دارند، پرسشي مطرح ميكنيم:
نوجوانان عزيز گروه، امسال به نمايشگاه كتاب رفتهايد؟ اگر پاسختان مثبت است بگوييد چهطور رفتيد و نمايشگاه را چهطور ديديد و اگرنه، چرا نرفتيد؟
ساحل 16 ساله از كرج، سريع پاسخ ميدهد كه به نمايشگاه رفته است. او همراه خانواده با وسيلهي شخصي به نمايشگاه آمدهاند و چون مسيرشان از بزرگراه بيرون از شهر بوده، خيلي راحت رسيدهاند.
او سالهاي قبل هم به نمايشگاه رفته بود و ميگويد آن موقع اگر با ماشين شخصي ميآمدند كلي در ترافيك ميماندند و اگر با مترو ميآمدند براي رسيدن به مصلي بايد دو يا سه تا خط عوض ميكردند.
ساحل ميگويد: «اينبار خيلي راحت و سريع رسيديم و برگشتيم. من كه خيلي راضي بودم.»
نگار 15 ساله، يكي از اعضاي گروه است كه در غربيترين نقطهي تهران سكونت دارد و هنوز موفق نشده به نمايشگاه برود. او ميگويد: «نرفتهام چون پدرم فرصت نداشت مرا ببرد و مادرم هم گفت امكانش نيست و مسير دور است. ما حتي با مترو هم خيلي فاصله داريم و...»
اميررضا، 15 ساله هم كه با مترو به نمايشگاه رفته ميگويد كه نمايشگاه از شهر دور شده و اين خوب است، چون حالا ديگر فقط علاقهمندان كتاب، به نمايشگاه ميروند! و نمايشگاه جايي براي وقتگذراني نيست كه الكي شلوغ بشود.
عماد 16 ساله، از شهر قم يكي ديگر از اعضاي اين گروه است كه مينويسد: «قبلاً هم به نمايشگاه كتاب آمده بودم.آنوقتها به عوارضي كه ميرسيديم بايد سفر ديگري را در خيابانهاي پرترافيك تهران آغاز ميكرديم، اما حالا نيازي به سفر دوم نبود و عوارضي نقطهي پايان سفر ما بود.»
- تولد آفتاب
فكر ساخت اين نمايشگاهِ تازه متولد شده، به سالها قبل برميگردد؛ به اواسط دههي هفتاد؛ همانروزها كه نمايشگاه كتاب در نمايشگاه بينالمللي تهران، برگزار ميشد و خيليها از ترافيك سنگين اطراف نمايشگاه گله داشتند.
اين فكر در سال 79 به تصويب شوراي شهر تهران رسيد، ديماه سال 85 كلنگ احداث اين مجموعه به زمين خورد و در نهايت در نيمهي دوم سال 1390 كار ساخت شهر آفتاب آغاز شد.
حالا بعد از گذشت 15 سال از شكلگيري اين ايده، براي نخستينبار نمايشگاه كتاب تهران، صاحب يك خانهي دائمي شده است؛ خانهاي كه سالي يكبار ميزبان دوستداران كتاب ميشود.