آفتاب
دير كرده است
لاي شاخههاي بيد
گير كرده است
- آشـنـا
اشكان پوركيواني
پاركها چهقدر جالبند
مثل ذهن من
شلوغ و پرسر و صدا
يك طرف
حوض و تاب و سرسره
يك طرف
بچهها و خندهها
يكطرف
آفتاب
سايهها
پرندهها
درميان اينهمه شلوغي و سروصدا
يك نگاه
آشناست.