امسال به‌عنوان یک جوان کتاب‌خوان کتاب‌دوست، به‌عنوان یک بازدیدکننده، حتی به‌عنوان یک عکاس و گزارشگر در نمایشگاه بودم.

امسال گذاشتم روحم خیلی خوب بین صفحه‌های کاغذی کتاب‌ها خیس بخورد... دو روز تمام از صبح تا حوالی غروب در شهر آفتاب قدم زدم؛ از این سالن به آن سالن. کتاب‌ها را دیدم، نویسنده‌ها را، شاعرها را و همه‌ی كساني که یک طوری با کتاب سرشان گرم است.

با برخی حرف زدم و سعی کردم برای نقشه‌هایی که برای آینده‌ام کشیده‌ام، از آن‌ها راهنمایی بگیرم. کتاب پیشنهاد دادم و از اهل فن کتاب پیشنهادی طلب کردم.

شوق و ذوق همه‌ی کودکان و نوجوانان را دیدم... این‌که چه‌قدر خوب فهمیده‌‌اند دوست واقعی‌شان همان کتاب‌هایی است که به زور در کوله‌پشتی‌هایشان جایشان مي‌دهند.

 

عكس و متن: كيميا مذهب يوسفي، خبرنگار جوان از رباط‌كريم