وقت برای ایشان طلا بود. یکی از ویژگیهای مهم اخلاقی حضرت آقا وقتشناسی بود. ایشان دقیقاً احساس میکردند با گذشتن وقت، طلا از دستشان میرود؛ لذا وقتی میخواستند بلند شوند و از گوشۀ اتاق کتابی بیاورند، همین اندازه را هم استفاده میکردند و ذکری میگفتند.
گاهی در بین برخاستن و نشستن سؤالی از ایشان میپرسیدم. ایشان میفرمودند: «مگر نمیبینی مشغولم»؛ یعنی در همین چند لحظه هم یا مشغول فکر بودند یا مشغول ذکر. استفاده از همین وقتهای کوچک موجب برکت زندگی ایشان شده بود. آقایی میگفت: «من سی سال پیش از ایشان پرسیدم آقا، چه باید کرد؟» فرمودند: «باید ساعت به ساعت مراقبت کرد.»
مرحوم آقا حتی برای مسیرهای رفتوآمدشان هم برنامه داشتند؛ مثلاً در مسیر خانه تا مسجد یا مسیر خانه تا حرم و همچنین برای راه برگشت هم برنامه داشتند. حتی اذکاری داشتند برای اوقاتی که برنامههای معمول ذکر و فکرشان تمام میشد.
آقایی در مشهد نقل میکرد: «من صبح زود همراه ایشان از فلکۀ برق تا حرم پیاده رفتم. ایشان مشغول ذکر بودند. وقت برگشتن سؤالی کردم و ایشان جواب دادند. مدتی گذشت و دومرتبه سؤال دیگری پرسیدم و ایشان جواب دادند. بار سوم هم به همین صورت؛ ولی در مرتبۀ چهارم که میخواستم سؤال بپرسم، ایشان رو به من کردند و فرمودند: چهار مرتبه دعای صباح را شروع کردم و شما سؤال کردید، مجدداً شروع کردم.»