خانههايي كه احتمالا در روزگار رونق بازار مسكن آجر روي آجرشان گذاشته شده و مالكانشان آنقدر متمول هستند كه حاضر شدهاند منازلشان را خالي نگهدارند و حتي اجارهشان هم ندهند. آن هم در جامعهاي كه پرداخت اجاره يك آپارتمان 40متري در جنوب شهر هم براي عدهاي بسيار دشوار است.
سرپرست خانوادهاي را در نظر بگيريد كه با يك اتومبيل ارزانقيمت و مدل پايين در خيابانهاي تهران مسافركشي ميكند. پدر خانوادهاي كه هم خرج خانوادهاش را تأمين ميكند و هم بايد شهريه فرزندش كه در دانشگاه آزاد درس ميخواند را بدهد. اين شهروند محترم و زحمتكش احتمالا در طول روز جوانهايي را با اتومبيلهاي گرانقيمت ميبيند كه هم سن و سال پسرش هستند و با خودروهاي چندصدميليونيشان در خيابانهاي تهران ويراژ ميدهند. چنين مناظري را همه ما بارها ديدهايم. از كنار برخي نمايشگاههاي اتومبيل كه گذر ميكنيم گاهي با ماشينهايي مواجه ميشويم كه قيمتي نجومي دارند.
ممكن است فكر كنيم چه كساني هستند كه حاضرند مثلا 700ميليون تومان براي خريد يك خودرو پرداخت كنند؟ پرسشي كه پاسخش را ميتوانيم با كمي دقت در خيابانهاي تهران دريافت كنيم. هستند قشرهايي كه آنقدر ثروت دارند كه خريدن يك اتومبيل گرانقيمت برايشان كار سادهاي باشد. اينكه اقليتي كاملا برخوردار در سالهاي اخير به ثروتهاي نجومي رسيدهاند يك واقعيت است.
به هر حال اتفاقهايي رخ داد كه نتيجهاش ثروتمند شدن عدهاي و فقير شدن بخش عمدهاي از جامعه بود. يك نكته را هم نبايد فراموش كنيم. نبايد همه را به يك چوب راند، چون به هر حال عدهاي هم در جامعه با سالها تلاش و كوشش به ثروت رسيدهاند. مثلا طبيعي است كه يك جراح متخصص قلب با 30سال سابقه كار وضعيت مالي خوبي داشته باشد يا كارآفريني كه با زحمت فراوان كارخانهاي را بهثمر رسانده، بديهي است كه ثروتمند باشد.
براي كاهش فاصله طبقاتي بايد بستري براي ايجاد اشتغال فراهم كرد. اگر كار مناسب و شرافتمندانه وجود داشته باشد و افراد جامعه بدانند كه با فعاليت و اشتغال ميتوانند هزينههاي يك زندگي متوسط را تامين كنند، آن وقت نگاههاي بعضا كينهتوزانه به هر كسي كه خودروي گرانقيمت سوار ميشود هم تصحيح ميشود. اگر احساس عدالت در جامعه وجود داشته باشد ديگر كمتر كسي ميگويد چرا من ندارم و فلاني دارد.
- نويسنده و كارگردان سينما