بهطور طبيعي فضاهاي مذهبي و محيطهاي ديني هم بهدليل ويژگيهاي عبادي شرايط مناسب شادي و تفريح جوانان را فراهم نميكنند.اين عوامل و دلايل متعدد ديگري كه اينجا فرصت تشريح و بررسي آنها نيست باعث ميشوند اين تصور رواج پيدا كند كه دين با شادي جوانان مخالف است.
اما جالب اينجاست كه نشانههاي فراوان در دستورات ديني برخلاف اين تصور ديده ميشود و ميبينيم نهتنها شادبودن و شادمانه زندگيكردن با دينداري تناقض ندارد بلكه گاهي شادكردن ديگران نيز از اساسيترين آموزههاي ديني و خصوصيات اولياي خداست.جدا از اشتباهات و رفتارهاي غلط كه به نام دين صورت ميگيرد يكي از عوامل اين است كه آموزههاي ديني در اين زمينه مطلق نيست و بهاصطلاح شادي هرجا و هرجور و به هر قيمتي توصيه نميشود.
از آنجا كه قرار است دين يك چارچوب عقلاني و منسجم براي واقعيتهاي زندگي ترسيم كند، ميكوشد تا برنامهاي جامع براي بازه گسترده زماني (دنيا و آخرت) و فضاي كامل انساني (فردي و اجتماعي) و در همه پهنه تاريخ و جغرافياي بشري ارائه كند. بر اين اساس وقتي ما با يك برنامه جامع و نظام هدفمند و چارچوب كامل روبهرو ميشويم بهطور طبيعي مصاديق متنوعي هست كه بهطور خاص و در آن لحظه براي شخص ما خوشايند نيست. مثل وقتي كه پشت چراغ قرمز معطل ميشويم و عجله داريم بهطور طبيعي از معطلي خوشمان نميآيد اما آنچه باعث ميشود اين معطلي را تحمل كنيم باور ما به ارزش قانون و درك ما از ضرورت وجود نظام اجتماعي است.
هر يك از ما مخصوصا در زمان جواني كه دوره شور و شتاب است شايد در كوتاهمدت چيزهايي را دوست داشته باشيم و بخواهيم كارهايي بكنيم اما بهنظرمان برسد كه دين ما را منع كرده است، اما دليل همان منع هم در درازمدت قابل فهم است. در واقع دين از يك طرف (از جهت عرضي) جلوي تعارض شاديها و خوشيهاي شخص من با خوشيها و شاديهاي ديگران را ميگيرد، و از طرف ديگر (از جهت طولي) مانع آن بخش از شاديهاي خود من ميشود كه ممكن است در درازمدت براي خودم باعث ناشادي و ناخوشي بشود.
مثلا كسي دوست دارد با موتور سيكلت جديدش توي كوچه ويراژ بدهد و باعث مزاحمت براي همسايگان بيمار و سالمند يا كساني است كه مشغول استراحت هستند، پس بهطور طبيعي خوشي شخصي او خودخواهانه است و بايد منع شود. از طرف ديگر همين شخص ممكن است در يك بزرگراه كه مزاحم ديگران نيست با سرعت بسيار بالا براند و بسيار هم خوشحال است و لذت ميبرد، اما اين سرعت گرچه مزاحم ديگران نيست اما براي خودش خطر دارد پس باز هم بايد منع شود.
در دستورات و قانونگذاري ديني اين دو معيار براي خوشيها و شاديهاي جوانانه وجود دارد كه گاه باعث اين تصور ميشود وگرنه دين با شادي جوانان مخالف نيست بلكه به آن در چارچوب معقول فردي و اجتماعي توصيه و تشويق نيز ميكند. در واقع دين ميخواهد كه جوان به جاي يك شادي خودخواهانه كه باعث غم و ناراحتي ديگران است يا شادي كوتاهمدت كه مانند اعتياد سرانجام ناخوشي دارد به يك شادي كامل و درازمدت برسد.
شادي مورد تشويق دين كه اتفاقا بيش از هركسي سهم جوانان است يك شادي عميق و فراگير است كه نه به قيمت تلخي الان ديگران تمام ميشود و نه به بهاي تلخي آينده جوان. يك شادي گسترده و بيپايان و هميشگي و بهعبارت ديگر زبان حال دين با جوانان اين است كه «همه خوش باشيد، هميشه خوش باشيد»!
- مدرس حوزه و دانشگاه