همشهری آنلاین: انتخاب هیئت رئیسه دائم مجلس، رحلت امام خمینی و ... از جمله موضوعات مورد توجه ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۱۲ خرداد- بودند.

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش با تيتر«عبور دوباره از نااميدي به اميد»، نوشت:تركيب هيات‌رييسه مجلس به واضح‌ترين شكل ممكن فضاي سياسي حاكم بر كور در چارچوب فعاليت‌هاي «ممكن» را ترسيم مي‌كند. پر بيراه نيست اگر بگوييم انتخابات داخلي مجلس درس بزرگ ديگري از سياست‌ورزي براي اصلاح‌طلبان بود؛ طيفي كه نبايد از ياد ببريم براي رسيدن به بهارستان از چه دالان‌ها و كوره راه‌هاي سختي گذشت. درس اصلي را بايد در «ماندن» در مسير و «كنار نكشيدن» ديد.

در قدم‌هاي ابتدايي اين راه، خارج كردن نامزدهاي اصلي اصلاح‌طلبان نه تنها هيچگاه باعث توقف آنها نشد بلكه اين جريان توانست نتيجه‌اي تاريخي را با توجه به وضعيت و توازن حاكم بر ميدان رقابت رقم بزند. اين پايداري حضور دوباره خود را به شكل ديگري در انتخابات هيات رييسه مجلس نشان داد؛ آنجا كه نتيجه انتخابات روز يكشنبه نه تنها اصلاح‌طلبان را نا اميد نكرد بلكه آنها را بر آن داشت تا خود را جدي‌تر براي انتخابات ديروز وارد صحنه كنند. اگر راي دكتر عارف ملاك آمار اصلاح‌طلبان مجلس باشد و در مقابل تركيب چينش دو جريان اصلي اصولگرايان را هم مورد توجه قرار دهيم، بايد گفت مجلس دهم از سه طيف تقريبا هم تعداد يعني اصلاح‌طلبان، اصولگرايان معتدل و مستقلين و نهايتا اصولگرايان منتقد دولت تشكيل شده است.

با اين تقسيم‌بندي بايد متوجه باشيم كه اصلاح‌طلبان در انتخابات هيات رييسه توانسته‌اند در سهم‌گيري خود از دو گروه ديگر جلو بيفتند و سهمي بيش از يك سوم از هيات رييسه را اشغال كنند. آن هم سهمي كه جايگاه‌هاي استراتژيك نواب رييس مجلس را به طور كامل در اختيار دارد. اين وضعيت تكرار همان وضعيت انتخابات است. هر چند در آن انتخابات ردصلاحيت اصلاح‌طلبان قسمتي از جامعه را نااميد كرد اما تاكيد آنها بر ادامه سياست‌ورزي چارچوب‌مند در هفتم اسفند و دهم ارديبهشت اميد را به پايگاه اجتماعي آنها برگرداند. به همين طريق نيز هر چند انتخابات هيات رييسه موقت باعث ناراحتي هواداران اصلاحات شد اما كسي نمي‌تواند در شادي اين گروه‌هاي اجتماعي و اميد دوباره آنها بعد از انتخابات هيات رييسه دايم مجلس شكي داشته باشد.

اصلاح‌طلبان و ائتلاف اميد در طول چهار ماه گذشته دو بار در اوج نا اميدي، اميد را به جامعه برگردانده‌اند و اين حاصل چيزي نيست جز عقل‌گرايي و واقع‌بيني در دنياي سياست كه با در پيش گرفتن روش‌هاي نتيجه‌بخش حاصل شده است. از ياد نبايد برد كه همين اتفاق سه سال پيش و در جريان انتخابات رياست‌جمهوري يازدهم با طي همين مراحل و عبور از نااميدي به اميد، رخ داده بود. نكته مهم ديگر اين است كه اصلاح‌طلبان بر سر كرسي رياست مجلس دو اقدام مهم انجام دادند. اقدام اول حضور تمام قد براي يك وزن‌كشي شفاف با نامزدي دكتر عارف، منتخب اول تهران بود. آنجا تعدادي از موتلفان انتخاباتي اصلاح‌طلبان با سوداي رياست دوباره علي لاريجاني به سوي اصولگرايان تندرو چرخيده بودند تا به اين شكل يك اكثريت را تشكيل دهند؛ اكثريتي كه اگر چه در گام اول خود يعني تثبيت رياست علي لاريجاني موفق بود اما خيلي زود در مسير ديگري افتاد چرا كه اينجا اصلاح‌طلبان منافع كلي را فداي اين دلخوري‌هاي مقطعي نكردند. آنها از يك سو اين پيام را صادر كردند كه پاي حرف خود و مطالبه مردم هستند و از سوي ديگر نشان دادند كه قابليت انطباق منطقي با مقاطع مختلف سياست‌ورزي را دارند و به عبارتي مي‌كوشند تا امر سياسي را به يك فرآيند شخصي تبديل نكنند.

امروز ديگر همكاري محتمل اصلاح‌طلبان با طيف علي لاريجاني در مجلس نه تنها امر سياسي مذمومي نيست بلكه اين همكاري محتمل از موضعي كاملا عزتمندانه انجام خواهد شد. به عبارتي اصلاح‌طلبان با حفظ هويت سياسي - اجتماعي خود به پاي پروژه‌هاي مشترك مي‌روند. درباره روند طي شده ماه‌هاي اخير مي‌توان سخنان بسياري گفت اما به نظر مهم‌ترين چيز اين است كه اصلاح‌طلبان و كنشگران سياسي اين مجموعه اتفاقات را از ياد نبرند و بارها آن را مرور كنند تا همواره به خاطر داشته باشند كه مسيري براي عبور از نا اميدي به اميد در هر شرايطي وجود دارد.

  • به یاد آیت‌الله سیدجلال‌الدین طاهری

محمد عطریانفر در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:

این‌جانب به اعتبار دل‌سپردگی و ارادتمندی و اخلاصی که از عهد قدیم به محضر آیت‌الله طاهری داشته‌ام و سالیانی از ابعاد افتخار مصاحبت و توفیق هم‌نشینی با آن بزرگمرد را غنیمت شمرده‌ام، در حد بضاعت به ترسیم زوایایی از ابعاد شخصیتی او می‌پردازم؛ بزرگمردی که بی‌هیچ اغراقی، از شایستگان معاصر در تاریخ تشیع و چهره‌های دوران‌ساز انقلاب اسلامی ایران به حساب می‌آید.  آیت‌الله سیدجلال‌‌الدین طاهری، در خاندان عظیم‌القدری تربیت شد که تبار ارجمند او از متن علم و اندیشه و فقه برخاسته و روشن‌ضمیری و معرفت‌اندیشی جزء شاکله وجودی‌شان بوده است.  «آیت‌الله طاهری» در بستر چنین خاندان و در دامان پدری مؤمن و صاحب نظر تربیت شده بود.

«فقید سعید» از چشمه پرفیض پدر و به سنت مألوف تبار خویش، عرصه علم و اندیشه را زمینه مناسبی برای رشد و بالندگی خود دید. او در حوزه درس و بحث به شایستگی ظاهر شد خاطرات خوش دوران تحصیل او در مدرسه با هم‌نشینی و هم‌فکری شهید بزرگوار و بافضیلت، حضرت علامه آیت‌الله سیدمحمدحسین بهشتی، قرین بود همدلی و هم‌اندیشی این دو یار از عصر نوجوانی تا آخرین رمق حیات شهید مظلوم ادامه یافت.  ردای فقاهت بر قامت بلند و استوار او راست آمد. محضر علمای اندیشمند و نام‌آور عصر در مرکز فقه آل رسول فرصت ارزنده‌ای را در اختیارش نهاد تا مشیت حق‌تعالی را به‌درستی رقم زند. محضر پرفیض آیت‌الله‌العظمی بروجردی و حضرات آیات عظام داماد، حجت، سیدمحمدتقی خوانساری و فقیه عارف نامی شجاع آیت‌الله سیدروح‌الله خمینی میدان فراخی شد تا اشتیاق او را پاسخ دهد.

تا آن زمان مکتب اجتهادی و مدرسه فقهی آیت‌الله سیدمحمد محقق‌داماد، چهره برجسته و فقیه توانمندی مانند آیت‌الله طاهری به خود ندیده بود. عالمان و فضلای نامدار قم، او را بهترین و موجه‌ترین شاگرد استاد نام نهادند. در میان این میدان و به‌دور از بساط بسیط فقاهت مرسوم، که منصه ظهور و عرصه بالندگی دانش‌پژوهان حوزه علمیه بود، دریچه‌ای از اخلاق و عرفان گشوده بود که کمتر کسی اهلیت ورود به آن را داشت. این منطقه روح‌بخش و وادی ممنوعه ایمن، محضر و مأوای حضور مخلصانی بود که جز فقیهان دردآشنا و زمان‌شناس کسی را به درون آن راه نبود. آن حلقه رندان نبود مگر محضر پرفیض «روح‌الله» که خداوند او را برای مأموریتی بزرگ در آینده نه‌چندان‌دور آماده می‌کرد. فقیه آگاه ما به‌همراه فقهای نامدار، حضرات آقایان حسینعلی منتظری، سیدمحمدحسین بهشتی و مرتضی مطهری از جمله چهره‌های راست‌قامتی بودند که محفل عرفانی و مدرسه تهذیب نفس امام را مستمر و پایدار و به‌دور از چشم هیاهو، رونق بخشیدند و سالیانی دراز از محضر او بهره‌ها بردند و حکمت‌ها آموختند.

«آیت‌الله سیدجلال‌الدین طاهری» تا سال‌های اولیه نهضت، از جمله فضلای نامداری بود که در حلقه وصل و در پرده معتمدان امام قرار داشت. آنها در عین قلت در عدد، با قوت ایمان و اندیشه راسخ، با گام‌هایی استوار راه و رسم حضرت استاد را پاس می‌داشتند و مشی پرنشیب‌وفراز را برای آیندگان صیقل می‌دادند.

امام در سال ٤٢، پس از قیامی نابرابر در متن مظلومیتی مضاعف به تبعید رفت و میراث انقلابی خود را که همانا حفظ و حراست از شمع برافروخته انقلاب بود، به همراهان مظلوم و مصمم خود واگذارد. آنها چون دیده‌بانانی صادق و غیور در سرزمین تفتیده از غم بی‌عدالتی و در سنگر مقاومت و آگاهی‌بخشی استقرار یافتند و کمر همت را بستند.

سهم رنج‌پذیری و مبارزه‌طلبی «سیدجلال‌الدین» ما در آرایش جدید میدان مجاهده و پذیرش حرمان، حصه‌ای بزرگ بود. او در کسوتی که تاروپودش از تدبیر و رنج بود، به سرزمین مادری رجعت کرد و برای آینده‌ای مجهول اما روشن آماده شد. او آمد اما پرچم توحید و مبارزه با ستم را برافراشت. پایگاه و تکیه‌گاه او، مسجد اعظم حسین‌آباد شد. خانه مأنوس قدیمی و سنگر جدید مقاومت. او نماز را نخواند بلکه برپای داشت و قیام و شهادت را ترجیع‌بند تبلیغ و ترویج دین کرد. «محراب» سنگر عبودیت و مجاهده نفس او شد و «منبر» برج فریاد و روشنگری و ظلم‌ستیزی او و در این صحنه نماز جمعه از شکوهی بی‌نظیر برخوردار شد «موعود» مبارزان هر هفته جمعه‌ها شد و حضور همدلان و هم‌پیمانان، صفوف درهم‌تنیده نماز جمعه قرار مجاهدان در میعاد مسجد بود و جمعه موعود حضور آنها. امام‌خمینی(س) او را تکیه‌گاه بزرگ جوانان و همراهان نهضت می‌دانست چه بسیار مبارزانی که در طول نهضت، از پشتیبانی‌های روحی و مادی این فرزند برومند «تراز مکتب» برخوردار بودند. سیدجلال‌الدین قطب آسیای انقلاب در شهر بود و چهره‌های مجاهد عصر نهضت در زمهریر سکوت یا هرم سنگین مبارزه در هنگامه صعوبت و شدت یا نفرت یأس به ‌او پناه می‌بردند.

آیت‌الله طاهری به یمن ایمان شگفت و اعتماد به نفس بی‌نظیرش در چارچوب اصول، بدعت‌ها را افشا می‌کرد و سنت‌های غلط را عالمانه می‌شکست. او در زمانه عسرت که کمتر روحانی مبارزی جرئت ترسیم اندیشه‌های درست و تکریم معلم مدرسه انقلاب، زنده‌یاد دکتر علی شریعتی را داشت، نستوه و بی‌لکنت، به‌صراحت به ستایش تلاش‌های صادقانه او می‌پرداخت. وی با تدبیری عقلانی، گفتمان انقلاب و منطق درست، روحانیت راستین را با احساس تحول‌خواهی و آرمانی سرشار، در قلب جوانان متأثر از شریعتی پیوند می‌داد. احساسات پاک و برخاسته از شور و شیدایی شریعتی که پشتوانه قیام جوانان بود، در اتصال پایدار با گفتمان عدالت‌خواهی و ضدستم امام، دو رود خروشانی بود که فقط به همت و اخلاص و زبان گویای سیدجلال‌الدین طاهری و امثال او در مصب خروش جوانان و ساحت روحانیون زنده‌دل به حقیقت می‌پیوست و مدال ‌افتخار این پیوند مبارک در شهر تنها بر سینه سوخته خطیب جمعه ما می‌نشست.

آیت‌الله طاهری قریب به ١٥ سال از بدو نهضت بارها مورد تهدید و تعقیب و شکنجه ساواک قرار گرفت. او هرازچندی از زندانی به زندانی دیگر گرفتار می‌شد و درنهایت وی را به تبعیدگاهش فرستادند. او پابه‌پای تحمل تازیانه گزمه‌های حکومت که فرامی‌رفت و فرومی‌آمد، ثقل سنگ‌اندازی غیرانقلابیون متحجر را با غصه تحمل می‌کرد و لب بر طعنه‌ها و تفتین آنها فرومی‌بست، البته در زمزمه‌های نیمه‌شب با خدای مهربان، می‌گفت الهم اغفر لقومی فانهم لا یعلمون.

سیدجلال‌الدین، مردم‌داری بی‌نظیر بود. خانه درویشی او به دور از هرگونه تشریفات و فارغ از تشخصات و تعلقات آخوندی، بسی ساده و بی‌آلایش بود. منزل او محل رجوع و پناه نیازمندان بود و طهارت اخلاق او مایه طبابت دل مراجعان. هم‌نشینی‌های صمیمانه او، همدلی‌های سرشار از محبت، ‌غمخواری و هم‌صدایی‌های صادقانه با دردمندان، زبانزد مردم بود. رفتارش با خلق خدا، سقراط، بقراط و لقمان حکیم را به یاد می‌آورد. در درگاه و ایوان و سرای او، امید کسی ناامید نمی‌شد. کسی را نمی‌توان سراغ داشت که کدورتی، غیظی یا خصومتی شخصی‌ از او به دل داشته باشد. کدورت‌ها و خصومت‌ها اگر بود، علیه آرمانش بود.

آیت‌الله سیدجلال‌الدین طاهری، فقیهی روشن‌ضمیر، روشنفکری آزاداندیش و خطیبی توانا بود. ظرفیت‌های کم‌نظیری که خداوند تبارک و تعالی در منتهای همتش، به او ارزانی داشته بود؛ مختصات روحی و ویژگی‌های روزآمدی که در اوج پختگی و بلوغ سیاسی، ‌به همراه جامعیت علمی در وی قوام یافته بود، مایه اعتماد بود و به طور روزافزون جایگاه او را در مقیاس ملی برجسته‌تر می‌کرد. بنابراین موقعیت استثنایی، پیشتازی، منزلت اکتسابی و جامعیتش، وی را در مقام رکن نیرومند انقلاب و بازوی کارآمد نظام و پیشوای نهضت وجاهت خاص بخشیده بود.

ساحت دین‌داری مسئول و عرصه روشنفکری و مرجعیت اجتماعی در سه دهه پیش از انقلاب، همواره میدان معارضه و مناقضه و البته مایه تضعیف هر دو گفتمان بود. فقید سعید آیت‌الله طاهری از نوادر فقهای نامداری بود که مرجعیت اجتماعی داشت و در ایجاد توافق و تلائم و تحقق همگرایی این دو رویکرد نقش پردامنه‌ای ایفا کرد؛ نقشی که بعدها در قلمرو حکمرانی جدید، برخی چهره‌های هوشمند و صاحب‌نظر با رویه‌های مردمی و عالمانه بر توسعه و تعمیقش همت گماشتند و سرفصل روشنی را برای نسل‌های بعد گشودند. قرب و بعد روحی و دل‌بستگی حضرت امام به کادرهای انقلاب، تابع احساسات غریزی ایشان نبود زندگی رهبر انقلاب با خاطره‌هایی مشحون از نقش‌آفرینی، خلق حماسه‌ها و خطرپذیری یارانش در ایام غربت نهضت قرین و همزاد بود. وی براساس مجموعه تجارب صادقانه و آزمون‌های سخت، رابطه اعتمادآمیز خود را با همراهان تنظیم می‌کرد. حضرت آقای طاهری جزء انگشت‌شمارانی بود که در متن قضاوت مردم و داوری تاریخی امام، وجاهت ویژه‌ای داشت و در یک کلام، عمق علاقه امام‌راحل به او ریشه در مبانی استواری داشت که بارها به محک آزمون و البته سرافرازی آزموده، درآمده بود.

در سال‌های نخستین انقلاب، جمع اندک و نیرومندی بودند که نماد هم‌بستگی نظام و مردم به شمار می‌آمدند و ارتباط وثیق معنوی حضرت امام با توده‌های ‌میلیونی مردم را به ذهنشان متبادر می‌کردند. این چهره‌های بزرگ عبارت بودند از حضرات آیات سیدعلی خامنه‌ای، فقید سعید سیدجلال‌الدین طاهری، شهید محمد اشرفی‌اصفهانی، شهید محمد صدوقی و شهید اسدالله مدنی. اینها امامان‌جمعه و زبان گویای رهبری بودند و کلامشان هر جمعه مایه تقویت اعتماد مردم و قوت ستون نظام بود. آنها قدرت سحرانگیز بسیج توده‌ها را داشتند و وجودشان الگوی تمام‌نمای حضرت روح‌الله بود. منزلت و ظرفیت کارآمد حضرت آیت‌الله طاهری، ‌پس از رحلت امام حتی با گذشت سال‌ها عزلت و گوشه‌نشینی و باوجود موضع انتقادی ایشان، همواره مورد توجه اغتنام و احترام بود. این واقعیت در نامه مفصل و روشنگری که مقام معظم رهبری در سال ٨١ در پاسخ به استعفای ایشان صادر کردند، ‌به‌صراحت به رسمیت شناخته شده و ستایش شده است.

ایشان ضمن قبول استعفای آیت‌الله طاهری از امامت جمعه و با ابراز همدردی و همسویی با دیدگاه‌های انتقادی  مطرح‌شده، ‌تلویحا رفع گلایه‌های مطروحه را مستلزم نقش‌پذیری شخص آیت‌الله دانسته‌اند. معظم‌له در پاسخ می‌نویسند: «اینها مطالب حقی است که این‌جانب در چند سال اخیر بارها در اجتماعات عمومی و نیز در دیدار مسئولان ذی‌ربط درباره آن هشدار داده و بسیج همه امکانات را برای مبارزه با فقر و فساد و تبعیض از همه خواسته‌ام. اکنون هم معتقدم جز با جهادی مخلصانه و برخاسته از احساس درد و احساس، خطر این شجره‌های ملعونه قلع نمی‌شود و این محتاج همراهی و هم‌صدایی همه، به‌خصوص صاحبان موقعیت حکومتی و اجتماعی است. یقینا از جناب‌عالی که سوابق ممتدی در انقلاب دارید بیشتر از خیلی‌ها انتظار و توقع داشته و دارم...».

کسانی که فاهمه، شناخت، تجربه و صلاحیت تفسیر مفاد این‌گونه نامه‌های تبادل‌شده میان چهره‌های شاخص نظام را دارند، می‌دانند حتی با وجود دلگیری‌های مشهود در نامه رهبری، اهمیت کلام، دغدغه‌ها و نگرانی‌های آیت‌الله طاهری در امر ریشه‌کن‌کردن شجره ملعونه فقر و فساد و تبعیض، نزد معظم‌له مورد توجه، قبول و محل انتظار بوده است. درواقع از خلال گلایه‌ها و تبیین شرایط حاکم بر کشور این‌طور فهمیده‌ می‌شود که رهبری نظام، موقعیت برجسته، ‌شخصیت فاخر و علو مکانت اجتماعی آقای طاهری و البته اهتمام و اعتبار ایشان را پشتوانه نیرومندی برای قلع‌وقمع فساد، فقر و تبعیض در کشور می‌دانند؛ پدیده منحوسی که همواره جزء دغدغه‌های نظام و نگرانی رهبری بوده است.

آرمان‌های انقلاب و تحقق مطالبات امام، چه در دوران حیات و چه پس از رحلت ایشان، همواره عمده‌ترین نگرانی آیت‌الله طاهری بوده است. همگان می‌دانند که اصول مترقی اسلام و مبانی انقلاب و نقش و حقوق مردم، همیشه و پیش از هر نکته‌ای در گفتمان اعتقادی، سیاسی و مدیریتی امام پررنگ و مورد تأکید بوده است و بحق همین توجه و اهتمام در زوایای روح نماینده تام‌الاختیار ایشان موج می‌زده است. هر کجا حقی از مردم مورد اجحاف قرار می‌گرفت یا به آن بی‌توجهی می‌شد، فریاد خطیب جمعه بود که با تنبه و هشدار، تکالیف مسئولان را به آنها گوشزد می‌کرد. ابعاد شخصیت انقلابی و منزلت علمی و فقاهتی آیت‌الله سیدجلال‌الدین طاهری کماهو حقه، نزد آیندگان و نسل جوان تا سال‌ها مجهول و مغفول خواهد بود. بی‌تردید سهم گران‌سنگ تلاش‌های بی‌منت آن فقیه دردمند برای تثبیت و تقویت نظام و صیانت از مرزهای عقیده و آرمان امام تاکنون برآورده و ارج‌گذاری نشده است.

دفاع تاریخی ملت ما و مقاومت در نبرد نابرابر با دشمن تا بن مسلح بغداد و حامیان امپریالیسم جهان‌خوارش، از بسیج جوانان و نوجوانان در استان اصفهان آغاز شد و اگر نبود هشیاری آیت‌الله طاهری که برای دفاع تمام‌عیار از انقلاب، اعتماد تاریخی مردم را برانگیخت و اگر نبود ایفای نقش پیشتاز خطیب جمعه، که خود در رأس حضور و حرکت بسیجیان دریادل در جبهه‌های نبرد همچون حبیب ابن مظاهر و عباس‌ابن علی(ع) ظاهر می‌شد و صحنه کربلای ایران را به یمن وجودش گرمی می‌بخشید و اگر نبود حضور شانه‌به‌شانه امثال او با رزمندگان در شب‌های حمله که از پادگانی به پادگانی و از خط مقدمی به خط مقدمی و از سنگری به سنگری می‌رفت و روح سلحشوری و جانبازی و فداکاری را به ارمغان می‌برد و ایمان به پیروزی را به اوج خود می‌رساند و شهد شهادت را در کام مجاهدان فرو می‌ریخت، معلوم نبود امروز در کجای جغرافیای سیاسی جهان بودیم و در کدام مدار از قدرت و مناسبات حاکم قرار داشتیم و وزن مؤثر امروزمان در این وادی آشفته زمان در چه ترازویی سنجیده می‌شد و بالمآل معلوم نبود بر سر نظام چه رفته بود و آیا عزت اسلام صیانت می‌شد؟

اینها حقایق روشن و دستاوردهای آشکاری است که برخی دست‌ها فرصت ترسیم آن را در کشاکش تسویه‌های سیاسی از نگارندگان تاریخ گرفته است. لشکر نجف اشرف و لشکر امام حسین(ع)، خانه دوم، بلکه منزل و ماوای نخستین «سیدجلال» بود.

رزمندگان ما از بسیجیان ساده‌پوش و سخت‌کوش تا ارتشیان و سپاهیان تیزهوش، همواره به وجود شایق و مهربان او عشق می‌ورزیدند. آنها، همه روح واحدی بودند در پیکره‌های متکثر و قطراتی از دریای دلیری و دردمندی که در رودخانه پرخروش زمان و در بستر تاریخ رو به سوی اقیانوس بی‌کران خداوند جاری می‌شدند.

«سیدجلال ما» امروز با گذر از فرازوفرود تاریخ و با عبور از امواج پرتلاطم نهضت در کدام ساحل آرام فرود آمده است؟ «او» در قلب همراهان شهیدش به بی‌کرانگی رسیده است، قافله‌سالار ما سالیانی است در ارض خداوند مقیم و در نعیم او مستغرق است.

 او خود جاودانه شد و میراث گران‌بهایی از ایمان و اخلاص در مجاهدت را به مثابه الگوی راه برای آیندگان به ودیعت نهاده است. یاد و خاطره آن بزرگ اهالی سرزمین جهاد و مجاهدت نفس را گرامی می‌داریم و به روح بلند و دل دریایی‌اش درود می‌فرستیم.

  • تثبیت پیروزی مردم در مجلس

محمدجواد حق‌شناس فعال سیاسی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:

انتخابات هیأت رئیسه مجلس برای یک سال آینده برگزارشد. آقای لاریجانی با 237 رأی به عنوان رئیس، آقای پزشکیان با 158 رأی به عنوان نایب رئیس اول و آقای مطهری با 133 رأی به عنوان نایب رئیس دوم انتخاب شدند. ترکیب سایر اعضای هیأت رئیسه نیز ترکیب مشابهی است.

این انتخابات درون پارلمانی از جهات مختلفی قابل بررسی است. از منظر جهت گیری‌های سیاسی و ائتلاف‌های انتخاباتی پر واضح است که فهرست امید پیروزی قاطع خود را هم در انتخابات مجلس و هم در انتخاب هیأت رئیسه تثبیت کرده است. اکثریت تندرو و مخالف دولت و برجام درمجلس نهم جای خود را به اکثریتی داده که با شعار اعتدال و حمایت از دولت و برجام وارد مجلس شده‌اند.از آن اکثریت تندرو جز اقلیتی ضعیف چیزی باقی نمانده است.

ترکیب هیأت رئیسه مجلس از منظر فهرست امید ترکیبی ارزشمند است و به هیچ وجه قابل مقایسه با مجالس پیشین نیست. على لاریجانی با رأی اکثریت قاطع نمایندگان این سمت را احراز کرده است. کاملا روشن است که در انتخابات دایم و با کناره‌گیری محمد رضا عارف منتخب اول مردم تهران اکثریت قاطع اصلاح طلبان نیز آرای خود را به سبد ایشان ریخته‌اند. هم فضای مجلس جدید و هم ترکیب جدید هیأت رئیسه شرایط جدیدی برای ریاست لاریجانی فراهم کرده است که در کنار رویکرد مثبت ایشان نسبت به برنامه‌های دولت و برجام این امید و انتظار را فراهم کرده است تا نقشی سازنده در این جهت ایفا کند.

نواب رئیس آقایان پزشکیان و مطهری هردو از نیروهای ارزشمند فهرست امید، اصلاح طلب و آزادیخواه، مردم دار و متخصص و توانمند هستند و هر یک به سهم خود بر وزن هیأت رئیسه مجلس افزوده‌اند و در این دوره به اعتبار کرسی‌های نواب مجلس خواهند افزود.

بنابراین از منظر ائتلاف سه ضلعی (اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل و حامیان دولت) همه اهداف مورد نظر حاصل شده است.

رد صلاحیت‌های گسترده، تخریب‌ها به جایی نرسیدند و تندروها از مجلس خارج شده، نگرانی‌ها از تقابل تندروها با دولت در مجلس زدوده شده، تندروی‌ها در مقابل برجام از مجلس رخت بر بسته، امید برای بستر‌سازی مجلس برای استفاده از فرصت‌های پسا برجام گسترش یافته و در نهایت ملت شریف ایران دستاوردی دیگر در حماسه‌سازی را رقم زده است.

شخصیتی رئیس مجلس شده است که اگر هم جزو اصلاح طلبان محسوب نشود و منادی اصلاح طلبی نباشد حداقل منادی تدبیر و اعتدال است و کسانی نواب رئیس شده‌اند که به درستی مجموعه اصلاح طلبی را نمایندگی خواهند کرد.نامزدی عارف برای ریاست مجلس و پایمردی وی با وجود اخبار موثقی که از تخریب‌ها و تغییر جهت‌ها و لابی‌های برخی عناصر سیاسی شنیده شده بود هم خود یک دستاورد بود و هم دستاوردهای ارزشمند دیگری برای اصلاح طلبان داشت. عارف در شرایطی پا به میدان گذاشت که خود نتیجه را می‌دانست. اما لازم بود بماند تا هم برای بدنه و هم مردم و هم بسیاری از بازیگران سیاسی وضعیت روشن و شفاف و اتمام حجت باشد.

علاوه بر این دلخوری‌ها و نگرانی هایی نیز برای اصلاح طلبان به وجود آمده است که در نتیجه آن اصلاح طلبان شناخت بهتری نسبت به اشخاص و گروه‌های سیاسی مختلف و معادلات و بازی‌های سیاسی جاری پیدا کرده‌اند که قطعاً در انتخابات آتی به کار بسته و هوشیار تر و آگاه تر وارد میدان خواهند شد. ضمن آنکه نقاط ضعف و آسیب‌های مشخصی نیز وجود دارد که می‌باید مورد بازسازی و ترمیم قرار گیرد.

در مجموع رویکرد کلان (شامل همه گرایشهای درون فهرست امید و اکثریت نمایندگان منفرد) در مجلس آتی پیشبرد مشی اعتدال و بستر‌سازی لازم برای پسابرجام و حمایت از برنامه‌های دولت و رویکرد فراکسیون اصلاح طلبان ضمن همراهی کامل با فهرست امید و ایفای نقش کلیدی در آن، پیگیری مطالبات اصلاح طلبانه مردم ایران در قالب اعتدال خواهد بود.

  • دو بال پرواز امام

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

در آستانه سالگرد رحلت‌ جانسوز حضرت امام‌خمینی - قدس‌سره- قرار گرفته‌ایم. هر سال در چنین روزهایی تپش قلب بسیاری از مردم جهان تندتر می‌زند. مردی آسمانی که آمد و جهان را برای محرومین امن‌تر کرد و متقابلا برای مستکبران، جهان ناامن‌تر شد.

درخصوص امام و آثار وجودی ایشان سخن بسیار است اما در این میان آنچه  در زمانه ما توجه برانگیزتر است، نقش امام در بر هم زدن نقشه استکبار علیه ملت‌ها بود.

وقتی امام انقلاب اسلامی خود را با بهره‌گیری از محروم‌ترین اقشار اجتماعی و فراموش شده‌ترین ایدئولوژی به پیروزی رسانید تا مدت‌ها عمق اقدامی که امام انجام داده بود، مکشوف نبود در این میان معدودی از اندیشمندان به عمق انقلاب امام پی برده و اظهار کرده بودند. یکی از این شخصیت‌ها «فرانسیس فوکویاما» اندیشمند ژاپنی‌الاصل آمریکا بود که در همان زمان نوشت: «با آیت‌الله خمینی جهان دگرگون خواهد شد».

«مردمی مستضعف» و «ایدئولوژی فراموش شده» در زمانه‌ای که  کمونیسم با ضرباهنگ «پرولتاریا» و «ایدئولوژی انقلابی» آمده بود و حداقل از میانه دهه 1950 از دل و دماغ‌ها افتاده بود، باور کردنی نبود. موج مقابله با ایدئولوژی‌ حتی در ایران خیلی بالا بود و توده‌گرایی نوعی اندیشه کفرآلود تلقی می‌گردید. امام دقیقا از منظر توده و دین وارد عمل شد. امام البته در پی آن نبود که ایدئولوژی و راه‌حل بلوک شرق را بازنویسی کند و یا به احیاء آن مدد برساند و دقیقا از این رو بود که هر چه نهضت امام جلوتر آمد از فروغ کمونیسم و راه‌حل‌های آن کاسته شد. امام با مردم‌گرایی و ایدئولوژی یک جبهه منسجم ساخت و بر بسیاری از مناسبات و قرار و مدارهای مستحکم اثر گذاشت و از این رو به تعبیر فوکویاما، جهانی را تغییر داد.

به میدان آوردن «محرومان و پابرهنه‌ها»  که بعدها مستضعفین خطاب می‌شدند، اولا امکان انحراف را از انقلاب گرفت. چرا که اگر بار انقلاب به جز «آنها» بر دوش نخبگان یا گروهی خاص از مردم قرار می‌گرفت، امکان داشت این‌ها که به هر حال گروهی محدود بودند به زودی از مقاومت دست بردارند و دنبال مطالبات کمرشکن خود از انقلاب برآیند ثانیا تکیه بر توده‌های عادی و محروم جامعه موج عظیمی از ملت‌ها را در جاهای مختلف دنیا به میدان آورد و به عمق عظیمی کمک کرد.

امام از «ایدئولوژی» - و به عبارت واضح‌تر، اسلام انقلابی - یک بنیاد رسوخ‌ناپذیر ساخت و ساختن چنین بنایی در زمانه‌ای که ایدئولوژی ضدارزش به حساب می‌آمد و هر ایدئولوژی‌گرایی به عنوان دگماتیسم - ایستایی- معرفی می‌شد، خیلی شهامت و توانمندی می‌خواست. امام با آن جمله معروف که: «ما سر اسلام دعوا داریم» مبدأ مناقشات در محیط داخلی را روی مقوله حاکمیت اسلام قرار داد و از این مسیر تلاش کرد تا خورده موضوعاتی که برجسته‌سازی آنان می‌توانست، انقلاب و روح انقلابی آن را تضعیف کرد، و به محاق برد، به حاشیه ببرد. امام در این هدفگذاری کاملا موفق شد. برای اینکه عظمت این موفقیت امام مشخص شود، نگاهی به پیشرفت این پروسه در زمان مشروطیت بیندازیم. در آن زمان هم ایدئولوژی به عنوان راهی برای اصلاح امور اجتماعی کشور مطرح گردید، اما یک جریان روشنفکری که در آن زمان خیلی ستبر هم نبود توانست در مقابل ایدئولوژی‌گرایی دینی علمای مشروطه، یک جریان به وجود آورد و ایدئولوژی را به حاشیه برد و بعضی از ایدئولوژی‌گرایان را با دار مواجه کرد! در دوره نهضت حضرت امام، آن جریان روشنفکری بسیار گسترده‌تر و قوی‌تر شده بود و وسایل متنوع ارتباط جمعی را در اختیار داشت اما حضرت امام با هوشمندی خاص خود پروسه اسلام‌گرایی را در ایران به ثمر رساند و همه طیف‌های معاند و منحرف را ناکام گذاشت.

از یک منظر می‌توانیم بگوئیم «مستضعف‌گرایی» و «ایدئولوژی‌گرایی» دو عنصر مکمل همدیگر بودند به گونه‌ای که مستضعفان با تکیه امام به ایدئولوژی و اسلام انقلابی در انقلاب به مصادر مهم دست پیدا کرده و عملاً مانع سیطره جریانهای منحرف شدند و از سوی دیگر به میدان آمدن محرومان سبب گسترش اسلام انقلابی شد به گونه‌ای که انواع دیگری از اسلام‌ها که حضرت امام گاهی آن‌ها را «اسلام آمریکایی» و گاهی «اسلام متحجرین» خطاب می‌کرد، به حاشیه رفتند.

حضرت امام تا آخرین روزهای حیات طیبه خود روی این دو عنصر حساسیت ویژه‌ای داشتند و بر این اساس بود که آن ندای تاریخی سر داده شد: «تا من زنده هستم نخواهم گذاشت لیبرال‌ها بر این مملکت حاکم شوند» و توصیه می‌کردند که «نگذارید انقلاب بدست نااهلان و نامحرمان بیفتد». الان هم اگر مشکلات کشور را کالبدشکافی کنیم درمی‌یابیم که اگر در جایی ضربه‌ای خورده‌ایم به واسطه غفلت از یکی از این دو عنصر یا هر دوی آن‌هاست. پاسداشت توده‌های محروم و مستضعف در این بود که منافع و مصالح این طبقه نسبت به طبقات دیگر ترجیح داشته باشد اما زمانی که از یک سو می‌شنویم بعضی از خانواده‌ها توانایی پرداخت پول ویزیت پزشک و دارو را ندارند و از طرف دیگر می‌شنویم که در یک سازمان دولتی، حقوق‌های 80 میلیون تومانی پرداخت می‌شود و وزیر مربوطه به جای آنکه ناراحت شود، افشای این زیاده‌خواهی را بازی با آبروی مسلمان و افراد خدمتگزار معرفی می‌کند، درمی‌یابیم که از عمل به توصیه امام تا چه اندازه فاصله گرفته‌ایم. کما اینکه در بحث «ایدئولوژی» و به عبارت واضح‌تر «اسلام‌انقلابی» هم وقتی تخطئه علنی آن را از سوی یک مقام عالیرتبه کشور مشاهده می‌کنیم، درمی‌یابیم که از دغدغه‌های آن امام راحل فاصله بسیاری گرفته‌ایم.

امروز در عرصه خارجی نیز به همین دو عنصر بشدت نیاز داریم کما اینکه در خارج نیز این دو توسط همان‌ها که در داخل به محاق برده شده،‌کنار گذاشته شده است. امروز تلاش گسترده‌ای در دستگاه‌های رسمی کشور برای برقراری ارتباطات رسمی- سطح دولتی- صورت می‌گیرد که در جای خود شایسته تشکر هم می‌باشد ولی وقتی همان‌ها که این همه همت را برای ارتباط‌گیری با دولت‌ها مصروف می‌دارند، ارتباط با ملت‌ها را برنمی‌تابند، نگران می‌شوند. وقتی در برقراری رابطه با رژیم سعودی آنقدر تلاش صورت می‌گیرد که تو گویی ایران العیاذبالله گدایی رابطه با سعودی می‌کند و در همان حال سراغی از چند میلیون شهروند مظلوم این کشور گرفته نمی‌شود تا مبادا متهم به شیعه‌گرایی نشویم، انسان نگران می‌شود. به همان میزان که فراموشی مستعضفان و محرومان در داخل مذموم است در صحنه خارجی نیز مذموم و خسارت‌بار است. وقتی در عرصه تفکر انقلابی، جنبش‌های اسلام‌گرا و غیراسلام‌گرا را هر کدام با انگی و علامتی می‌نوازند و در نهایت این تئوری را بدست می‌دهند که: «منافع کشور درتوسعه روابط با لائیک‌های جهان اسلام است و تقویت جناح‌های دین مدار، آنان را در مقابل ما قرار می‌دهد»، جای نگرانی جدی دارد.

جدای از این بحث در فضای خارجی، توده‌های فقیر بشدت هوادار انقلاب اسلامی بوده و از انواعی از اسلام‌های بدلی - اسلام وهابی و اسلام لیبرال- رویگردان هستند و توجه به نقش ایدئولوژی و ایده‌های انقلابی در جای جای جهان مشاهده می‌شود.