چرا باغها در اغلب كلانشهرها براي پاساژ و مجتمع تجاري نابود ميشوند، چرا توليد پسماندهاي خانگي روزبهروز بيشتر ميشوند، چرا بحران آب وجود دارد، چرا سد سيوند در كنار پاسارگاد ساخته شده، چرا سد گتوند با نابودي چندهزار بلوط كهنسال و نابودي يادمانهاي تاريخي ايران باستان ساخته شده، چرا كارخانجات و صنايع همچنان آلودگي ايجاد ميكنند ولي برخي كارشناسان سازمان محيطزيست تأييدشان ميكنند، چرا اراضي ملي و جنگلها و كوهها و آشوراده در معرض خطر مافياي بساز و بفروش قرار گرفته، چرا براي پفك و چيپس و ساير خوراكيها و نوشيدنيهاي سرطانزا در تلويزيون روزانه و دقيقه به دقيقه، صدها بار تبليغ ميشود ولي خبري از آموزش عشق و علاقه ايرانخواهانه و حفاظت ميراث تاريخي و محيطزيستي نيست، چرا محصولات خطرناك و ضدسلامت تراريخته (ژنتيك) و كودها و سموم شيميايي سرطانزا با يارانه چند ميليارد دلاري توسط دولت وارد ميشود و... اين سخن اكثر قريب به اتفاق مردم ايران است؛ وضعيتي تلخ كه عامه مردم و متخصصان را نگران كرده است. به راستي چرا؟
حفظ محيطزيست، فقط وظيفه سازمان محيطزيست نيست. چرا تصور عام بر اين است كه مسئوليت حفظ محيطزيست كشور برعهده يك سازمان دولتي به نام سازمان حفاظت محيطزيست است؟ آيا يك رئيس سياسي كه 4سال سكان هدايت اين سازمان را برعهده ميگيرد و بعد با تغيير رئيسجمهور، در پست اجرايي ديگر ي قرار ميگيرد، از خواست و توان حفاظت محيطزيست برخوردار است؟
بودجه مصوب ساليانه سازمان محيطزيست، كم و بيش، تنها چيزي حدود 150ميليارد تومان است! درحاليكه 1000ميليارد به چند فرد داده ميشود كه مثلا درياچه اروميه را نجات دهند! آيا ارزش حفظ محيطزيست و جان و جسم و روح ملت ايران فقط 150ميليارد تومان است؟ آيا بهراستي اين بودجه بسيار ناچيز در برابر رقمهاي چند هزار ميليارد توماني پرونده اختلاس، عددي بهحساب ميآيد؟! چرا بودجه ويژه چند صد ميلياردي براي توسعه فرهنگ محيطزيست تصويب نميشود؟
وظيفه نمايندگان ملت در مجلس شوراي اسلامي چيست؟ چرا در طول 10دوره از آغاز بهكار مجلس، محيطزيست از ضعيفترين و ناتوانترين فراكسيونهاي مجلس بوده و محيطزيست توسط نمايندگان ملت همواره بهعنوان مسئلهاي فرعي و سمبليك نگريسته شده است؟ ميزان آگاهي عمومي نمايندگان ملت از اصول و بديهيات محيطزيست چيست؟
آيا در اولويت پولسالاري و جمعآوري ثروت توسط باندهاي مافيايي آبخوار و بخشينگري متوليان آب شكي وجود دارد؟ چرا در برابر اين نگاههاي بخشي سدسازي و هماكنون كانالسازي توسط پيمانكاران كه جان و مال و هستي نسلهاي حال و آينده ايران را در معرض خطر قرار داده، دولت بيتفاوت است و چون نظارهگري رئوف عمل ميكند؟
چرا درحاليكه در قوه قضاييه با تصميمي بجا، ماده187 و بهكارگيري كارشناسان رسمي قوه قضاييه براي پروندههاي تخلفهاي محيطزيستي پيشبيني شده، ولي كمكارترين كارشناسان قوه قضاييه كه در سال، به بسياري از آنها حتي يك پرونده نيز سپرده نميشود، كارشناسان رسمي محيطزيست هستند؟! آيا واقعا محيطزيست ما اينچنين وضعيت گل و بلبلي دارد؟ يا مشكل در جاي ديگر است؟
چرا ايجاد انگيزش و عشق و علاقه به فرهنگ و تاريخ و تمدن ايراني در مدرسه و دانشگاه و رسانهها و صدا و سيما آنگونه كه بايد مورد توجه قرار نميگيرد؟ آيا بدون علاقه ملي و آگاهي از پيشينه گرانبهاي فرهنگي حفظ محيطزيست و طبيعت در فرهنگ كهن ايران زمين، ميتوان انتظار حفظ ميراثهاي تاريخي و طبيعي ايران را توسط مردم و مسئولاني كه از دل مردم برميخيزند، داشت؟
بيتوجهي همگاني به ارزشهاي مذهبي محيطزيست در فرهنگ ايراني، نكته بسيار مهم ديگر است. انتشار فيلمهاي تهوعآور حيوانآزاري و شكم دريدن توله بيگناه خرس و كتك زدن و تزريق اسيد به سگ و... توسط مردم عادي و جانگيرها (شكارچيان)، ريختن وايتكس و نفت و پوستكني درختان كهنسال براي سودجويي كاسبكاران پولپرست، تنها و تنها از يك ذات شيطاني سر ميزند و نه يك انسان واقعي. از كسي كه نميداند و آگاه نشده است كه در فرهنگ ايراني حتي ضربه زدن و دادن غذاي داغ يا استخوان تيز به سگ و... نهي شده و پتت (توبه) دارد و شكستن شاخه درختان و قطع آنها نيز يك گناه بزرگ است.
در شرايط بحراني مشكل كمبود آب، چرا مردم و مسئولان برآمده از دل مردم به اين توجه نميكنند كه صرفهجويي در آب حتي در دين اسلام به صراحت توصيه شده، مگر قانون مد و صاع براي صرفهجويي در آب وضو و حمام توصيه نشده؟ با اين حال چرا بيش از 80درصد آب در كشاورزي به هدر ميرود تا سدسازان چاره را در ساخت سدهاي 1000ميليارد توماني چون سد سيوند بدانند و تبليغ كنند...
فرجام سخن: محيطزيست در حال احتضار ايران با دخالت مستقيم سودجويان طبيعتخوار در منابع آب، سدسازان و اخيرا كانالسازان(دنبالكنندگان طرحهاي انتقال آب)، با سوءمديريت مصرف منابع آب در كشاورزي، در توسعه ناپايدار صنايع سنگين آبخوار در قلب مناطق خشك و كمآب كشور همچون اردكان، يزد و اصفهان و...، با طرحهاي سودجويانه تغيير كاربري زمين توسط مافياي بسازوبفروش، با تصويب رانتخوارانه و ارزيابي صوري و غيرعلمي ضدمحيطزيستي در مناطق طبيعي حفاظت شده براي گونههاي گياهي و جانوري همچون جزيره آشوراده، با طرحهاي سودآور ضدمحيطزيستي و مخرب همچون طرح انتقال آب درياي كاسپين به سمنان و... به شرايط امروز رسيده است. بيترديد بدون ايجاد آگاهي هويتي و تاريخي و فرهنگي ملي و ايجاد انگيزش و شور و شوق ملي و ايراندوستانه در بين مردم و مسئولان، هيچ راهكاري براي حفظ باقيمانده محيطزيست موجود براي نسلهاي آينده وجود نخواهد داشت. فراموش نكنيم كه كسي مكان قبر فتحعلي شاه را نميداند ولي لعن و نفرين ابدي ملت ايران نثار اوست براي قرارداد ننگين گلستان و تركمانچاي و ناتواني و بيلياقتي او در از دست دادن 17شهر قفقاز... هوشيار باشيم كه محيطزيست ما، قفقازي ديگر نشود... .