سؤال: سلام دکترجون! مادری هستم با دو فرزند نوجوان که مدام سرشان در گوشی، رایانه و شبکههای اجتماعی است و کمتر کتاب میخوانند. نگران هستم چون به سمت کتابها نمیروند، بیسواد و خنگ بشوند. لطفاً راهنمایی کنید.
جواب: سلام بر شما مادر نگران! از شما چه پنهان، من گاهی با خودم فکر میکنم اگر در دورهی تحصیل من، اینترنت وجود داشت، بهجای دکترجون احتمالاً یک «معتادجون» شبکههای اجتماعی میشدم و معادل مدت تحصیلم را باید در درمانگاه ترک اعتیاد بستری میشدم!
حالا که بیشتر به دوران نوجوانیام فکر میکنم، یادم میآید زمانی به جمعآوری عکس فوتبالیستها (که از توی آدامس درمیآمد) اعتیاد پیدا کرده بودم. بهخاطر این علاقه آنقدر آدامس خریدم و جویدم که شبها از درد فک خوابم نمیبرد! عکسها را جمع میکردم و با آنها آلبوم درست میکردم.
حتی گاهی سر عکس یک فوتبالیست معروف کچل و دماغگُنده، با صمیمیترین دوستم دعوایم میشد! نوجوانان امروز هم سرشان با فناوری و جلوههای رنگ به رنگش گرم است و حسابی حال میکنند؛ که البته نوشجانشان، اما کتابخواندن (حتی در عصر اینترنت و با همهی قابلیتها و جذابیتهایش) یکی از نیازهای بشر است.
ما آدمها بدون کتاب مجبوریم به غارها برگردیم و دوباره چرخ را اختراع کنیم (و کسی چه میداند؟ شاید اینبار شانس نیاوریم و قبل از اختراع چرخ و دوچرخه و ماشین، طعمهی خرسها شویم!).
بنابراین توصیهی من هم به بچههای شما این است که برای پیشگیری از لقمهی چپ خرسها شدن، بنشینند از الآن کتاب بخوانند! با اینحال اگر به این توصیه خیلی هم گوش نکردند، خودخوری نکنید.
همانطور که جمعکردن عکس فوتبالیستهای کچل و غیرکچل، من و همکلاسیهایم را بیسواد و خنگ نکرد، احتمالاً اینترنت هم بلای جان بچههای شما نخواهد شد (بهخصوص اگر گاهی یواشکی مودم را از برق بکشید یا گوشی و تبلت اعضای خانواده را روانهی کشوی قفلدار کنید!).