ساعت 22:30سوم ارديبهشتماه مأموران كلانتري شهرك گلستان در يكي از خيابانهاي تهران به سرنشينان 2موتور پولسار و هوندا كه مقابل يك طلافروشي توقف كرده بودند، مشكوك شدند. مأموران به سمت آنها رفتند اما موتورسوارها به محض ديدن خودروي پليس فرار كردند. آنها هنگام فرار يك ساك دستي را به سمت شمشادهاي كنار خيابان پرت كردند كه توسط يكي از مأموران كشف شد.
فرار موتورسوارها خيلي طول نكشيد و در نهايت مأموران موفق شدند يكي از موتورها را متوقف و 2سرنشين آن را دستگير كنند. از سوي ديگر ساك دستي كشف شده مورد بازرسي قرار گرفت كه داخل آن چند نقاب مشكي رنگ، گاز اشكآور و كلت قلابي كشف شد. 2متهم دستگيرشده براي انجام تحقيقات به كلانتري انتقال يافتند و تحت بازجويي قرار گرفتند. آنها خود را بيگناه ميدانستند و مدعي بودند كه ساك دستي متعلق به آنها نيست.
درحاليكه تحقيقات از آنها ادامه داشت، يكي از سرنشينان موتور ديگر براي سركشي به مقابل كلانتري آمد تا ببيند وضعيت دوستان دستگيرشدهاش به كجا رسيده كه همين امر كار دستش داد و يكي از مأموران پليس با ديدن جوان موتورسوار او را شناخت و دستگيرش كرد. بازجويي از 3جوان دستگيرشده ادامه داشت تا اينكه يكي از آنها قفل سكوت را شكست و اقرار كرد كه با همدستي دوستانش نقشه سرقت از طلافروشي را كشيده بود اما نقشهشان عملي نشد.
او همچنين اعتراف كرد كه براي اجراي اين نقشه تجهيزاتي ازجمله اسلحه قلابي، نقاب و گاز اشكآور خريده بودند اما همه برنامهريزيهايشان بهم ريخت چرا كه در زمانبنديشان اشتباه كردند و وقتي به مقابل طلافروشي رسيدند كه مغازه بسته بود. به گزارش همشهري، درحاليكه جستوجو براي دستگيري چهارمين عضو فراري باند ادامه دارد، 3متهم دستگيرشده ديروز براي انجام تحقيقات به شعبه اول بازپرسي دادسراي ويژه سرقت منتقل شدند و پيش روي قاضي نصرتي قرار گرفتند. آنها اعتراف كردند كه بهخاطر بدهي 170ميليون توماني سناريوي سرقت از طلافروشي را طراحي كردند و ميخواستند بدهيشان را پرداخت كنند.
- جزئيات نقشه يك ماهه
يكي از اعضاي اين باند در گفتوگو با همشهري از جزئيات نقشهشان براي سرقت از طلافروشي ميگويد.
- چه شد كه همه برنامهريزيهايتان بهم خورد؟
طبق نقشه قرارمان اين بود كه طلافروش را با تهديد اسلحه قلابي بترسانيم و مقداري طلا سرقت كنيم. اما وقتي با دوستانم به مقابل طلافروشي رسيديم با كمال تعجب ديديم كه او كركره مغازهاش را پايين كشيده و در حال بستن طلافروشي است. خيلي دير رسيديم. آنقدر استرس داشتيم كه اصلا حواسمان به زمان و ساعت نبود.
- بعد چه شد؟
راستش پشيمان شديم، البته اول گفتيم حتما قسمت نبوده كه امشب سرقت كنيم و ميخواستيم روز ديگري را تعيين كنيم اما در كل پشيمان شديم و با خود گفتيم كه اين نشانه بوده كه دستمان به دزدي آلوده نشود. چرا كه من و دوستانم تا به حال پايمان به اداره پليس و دادسرا باز نشده بود.
- پس چرا نقشه دزدي از طلافروشي را كشيديد؟
من و 2نفر از دوستانم شركت داريم و كارمان نصب و ساخت كركرههاي برقي است. معمولا وسايلش را از كشورهاي ديگر وارد ميكنيم و خودمان كار نصب را انجام ميدهيم. چند وقت پيش 170ميليون تومان بهحساب شخصي كه در كار واردات وسايل بود واريز كرديم. مدتها بود كه با او كار ميكرديم و اصلا فكرش را نميكرديم اين بار كلاهمان را بردارد و فراري شود.
اين شخص نهتنها پول شركت ما را خورد و فراري شد بلكه از چند نفر ديگر پول گرفت و ديگر جواب تلفن هيچكس را نداد. از او شكايت كرديم اما كار به جايي نرسيد. از سوي ديگر شركت در حال ورشكستگي بود و بدهي بالا آورديم. همين شد كه تصميم به سرقت از طلافروشي گرفتيم. اما فقط قرارمان بود كه همين يك مورد سرقت را انجام دهيم و پس از آن ديگر سمت خلاف نرويم.
ميخواستيم بدهيمان را بپردازيم. براي همين يكي از بستگانم هم كه مشكل مالي داشت، وارد اين بازي شد و شديم 4نفر. براي اجراي اين نقشه، يك اسلحه قلابي از اسباب بازي فروشي خريديم. نقاب و گاز اشكآور تهيه كرديم اما فكرش را نميكرديم كه درست همان شب گير بيفتيم.
- طلافروشي را چند روز قبل شناسايي كرده بوديد؟
حدود يكماه پيش. اما اگر ميدانستيم كه آبرويمان ميرود و آش نخورده و دهن سوخته ميشود، هرگز آن شب راهي سرقت نميشديم.