يك زن ميتواند در جايگاه همسري و مادري خود به چنان منبع الهامبخشي براي تكتك اعضاي خانواده تبديل شود كه آنها را به اكسيري براي جامعه بدل سازد و از آنها نيروهاي فعالي بسازد. زماني هم كه يك عنصر فعاليت اجتماعي با چاشني مبارزه و هدايت پيش برود، نياز عاطفياش دوچندان خواهد بود و نبود آن ميتواند تبعات بدي براي همسر او به همراه داشته باشد. بررسي زندگاني پر فراز و نشيب پيامبر اسلام با حضرت خديجه نيز نشان از آن دارد كه بانوي بزرگ تاريخ اسلام، پناهگاهي سترگ براي شخص رسول گرامي اسلام بوده و همراهي وي با پيامبر اسلام از خانه و خانواده تا بستر اجتماع، كمك فراواني به رسول خدا كرده است. هر چند كه اطلاعات تاريخي موجود در رابطه با زندگاني و زمانه حضرت خديجه جامع نيست اما در گفتوگو با حجتالاسلام دكتر جواد سليماني (استاد تاريخ اسلام) به جنبههايي از زندگي حضرت خديجه پرداختيم كه يادآوري آن ميتواند براي هر بانويي(بانوي خانهدار يا بانوي فعال اجتماعي) بسيار جالب توجه باشد.
- آنطور كه منابع تاريخي نشان ميدهند اطلاعات تاريخي جامعي در مورد زندگاني و احوالات حضرت خديجه (سلامالله عليها) وجود ندارد! علت نبود آثاري درخور درباره اين بانوي بزرگوار اسلام چيست؟
در پاسخ به اين سؤال بايد درنظر داشته باشيم نخستين كتابي كه در رابطه با سيره پيامبر اسلام نگاشته شده مربوط به ابناسحاق يا ابنهشام است كه تاريخ آن به نيمه دوم قرن دوم هجري(حدود سال 150هجري) ميرسد. قبل از اين كتاب، تاريخ مكتوبي در رابطه با سيره وجود ندارد و علاوه بر اين در رابطه با عصر جاهليت نيز اثر مكتوبي وجود ندارد؛ فقط به مناسبت نگارش سيره كه مقدمه آن در مورد دوره جهالت است، اطلاعاتي از آن دوره تاريخي بهدست ما رسيده است.
اين موضوع در مورد شرح زندگاني و احوالات حضرت خديجه(سلاماللهعليها) نيز صدق ميكند و تاريخ مربوط به زندگي او را از زماني كه به همسري رسول گرامي اسلام درآمد(در قالب نگارش سيره) در اختيار داريم و از اين پس است كه در مورد ايشان در تاريخ حرفي در ميان است. اما پيش از اين تاريخ، نهتنها در رابطه با حضرت خديجه(سلامالله عليها) بلكه در مورد بسياري از رجال تاريخ اسلام و قريش اطلاعاتي وجود ندارد.
- با توجه به همين منابع چه اطلاعات اوليهاي از كليات شخصيت حضرت خديجه (سلامالله عليها) وجود دارد؟
آنطور كه منابع تاريخي نشان ميدهد، ايشان ازجمله بانوان شريف و متشخص مكه بوده و مورد توجه سران قريش قرار داشته. وي زني بود كه به پاكدامني، ثروت و بزرگمنشي شناخته ميشد، بهطوري كه بزرگان قريش بارها به خواستگاري وي رفته بودند اما او حاضر به قبول همسري آنها نميشد.
- با توجه به خواستگاري بسياري از سران قريش و امتناع حضرت خديجه، چه شد كه محمد امين جوان، مورد توجه و اقبال وي قرار گرفت؟
اين موضوع زماني محقق شد كه در يك ماجراي اقتصادي اين دو شخص بيشتر با يكديگر آشنا شدند كه در اينجا 2 نقل وجود دارد: برخي آوردهاند كه آن 2 بزرگوار در يك سفر اقتصادي با يكديگر آشنا شدند و برخي نيز گفتهاند كه حضرت خديجه (سلامالله عليها) سرمايهاي را در اختيار پيامبر اسلام (صليالله عليهوآله) قرار داد تا با آن كار اقتصادي كنند. پس از اين رفتوآمدها و اوصاف پديدارشده از سوي پيامبر اسلام بود كه حضرت خديجه (سلامالله عليها) نسبت به پيامبر اسلام ارادت پيدا كرد و نسبت به ازدواج با او موافقت كرد.
- آيا مسئله اختلاف سني يك مانع اجتماعي براي آنها نبود؟
در آن زمان مسئله اختلاف سني مورد توجه اعراب نبود چراكه بنابر مستندات تاريخي در همان دوره و حتي سالها پس از ظهور اسلام نيز پيش ميآمد كه يك مرد مسن با زني بسيار جوان ازدواج ميكرد يا اينكه يك مرد جوان با زني مسن ازدواج ميكرد. از همين جهت زماني كه حضرت رسول(ص) از حضرت خديجه خواستگاري كرد، ايشان نيز پذيرفت و اين ازدواج سر گرفت.
صرف پذيرش اين ازدواج نشان ميدهد كه حضرت خديجه(سلاماللهعليها) اهل فضل و مكارم اخلاقي بوده چراكه رسول گرامي اسلام در آن زمان ثروتي نداشت بلكه تنها متعلق به يك خاندان شناختهشده(بني هاشم) بود و مراتب اخلاقي و معنوي وي مورد توجه همگان قرار داشت. حضرت خديجه نيز از آنجا كه مسائل معنوي برايش داراي اهميت بود و ارزش عرفان را درك ميكرد، قيمت اصلي اين ازدواج را درك كرده بود.
در غيراين صورت، حضرت خديجه ميبايست به ازدواجي تن ميداد كه حداقل جنبه مادي قابل توجهي براي وي دربرميداشت چراكه او به ثروتمند بودن در مكه شهرت داشته و طبيعتا ازدواج او در سن 40سالگي با جواني در سن 25سالگي معناي ديگري ميدهد. البته پيش از پذيرش ازدواج، خوابي هم ديد كه در قبول خواستگاري پيامبر بيتأثير نبود.
- چه خوابي؟
او در همان ايام در عالم خواب و رؤيا ديد كه خورشيد در حياط خانهاش است. در منابع تاريخي آمده است كه در تعبير اين خواب، حضرت خديجه(سلامالله عليها) گفت كه با شخصي ازدواج خواهد كرد كه نام او مانند خورشيد در عالم فراگير خواهد شد.
- آيا در مورد شيوه خواستگاري پيامبر(ص) از حضرت خديجه نيز منابع تاريخي، مطلبي آوردهاند؟
اين خواستگاري توسط ابوطالب(عموي پيامبر) صورت پذيرفت. در آن طرف هم شخصي به نام «ورقه بن نوفل» از سوي حضرت خديجه(سلامالله عليها) در مراسم خواستگاري شركت كرد. وي يكي از علماي اديان(غير از اسلام) بود و در آن مجلس از سجاياي اخلاقي دوطرف گفت و ازدواج پا گرفت.
- مخالفتي از سوي خانواده حضرت خديجه وجود نداشت؟
خير! مخالفتي وجود نداشت، بهخصوص آنكه تصميمگيرنده اصلي شخص حضرت خديجه(سلامالله عليها) بود و او از لحاظ شخصيتي در حدي بود كه نيازي به قيم نداشت و نظر خودش مهم بود.
- يكي از نكاتي كه در رابطه با حضرت خديجه وجود دارد به مسئله ازدواج ايشان پيش از ازدواج با رسول گرامي اسلام مربوط ميشود. آيا اين موضوع صحت دارد؟
نظر مشهور تاريخي اين است كه حضرت خديجه(سلاماللهعليها) پيش از ازدواج با پيامبر اسلام(صلياللهعليهوآله) ازدواج ديگري نيز انجام داده بود اما از آن ازدواج صاحب فرزند نشد و پس از ازدواج با پيامبر اسلام بود كه صاحب دختراني به نامهاي رقيه، امكلثوم، زينب و حضرت فاطمه زهرا و پسراني به نامهاي طاهر و قاسم شد.
اما نقل ديگري هم وجود دارد كه وي ازدواج نكرده و آن دختران خواهرزادههاي وي بودند كه پس از ازدواج با پيامبر اسلام نيز تحت تكفل وي قرار داشتند و به خانه پيامبر اسلام آمدند. از اين جهت آنها را «ربيبه»(پرورش يافته) پيامبر اسلام ميدانند. علياي حال نقل مشهور ميگويد كه اينها دختران پيامبر(ص) بودند كه زينب در زمان جاهليت و 2 تن ديگر پس از اسلام ازدواج كردند.
- آغاز اين زندگي مقدس چگونه بود؟ مثلا آيا رسول خدا در آن زمان خانهاي براي خود داشتند؟
اينكه در ابتداي ازدواج، رسول خدا خانهاي داشتند يا خير؟ مسئلهاي نيست كه در منابع تاريخي اطلاعات خاصي در رابطه با آن وجودداشته باشد اما قدر مسلم آن است كه خانهدار بودن در آن زمان به سرمايه آنچناني نيازي نداشت بلكه ساختن خانه به اندكي خاك و آب(براي ساختن گِل) و اندكي كار نياز داشت. خانهها متشكل از 2اتاق تودرتو بودند و براي در و سقف خانه نيز يك ليف خرما كفايت ميكرد. بنابراين خانهدار بودن پيامبر اسلام (صلياللهعليهوآله) امر بعيدي بهنظر نميرسد. در تاريخ هم نداريم كه تا پيش از هجرت پيامبر(ص) به مدينه، كسي از مسلمانان مستأجر بوده باشند و تنها پس از رفتن به مدينه بود كه مهاجران بيخانمان ماندند و آنها هم پس از مدت كوتاهي(از محل غنائم) صاحب خانه شدند.
علاوه بر اين، روايتي از رسول خدا(ص) وجود دارد كه خانهدار بودن ايشان در زمان سكونت در مكه را نشان ميدهد. ايشان زماني كه پس از فتح مكه به ديار خود بازگشتند، فرمودند كه «عقيل براي ما خانهاي در مكه باقي نگذاشت و آن را فروخت» كه نشان ميدهد ايشان در زمان بعثت(و زمان حيات حضرت خديجه) داراي منزل بودهاند اما اينكه اين خانه دقيقا در چه زماني ساخته شده مشخص نيست.
اما منابع تاريخي به ما ميگويند كه رسول خدا از وضع مالي مناسبي برخوردار بودهاند تا جايي كه يكبار در مكه قحطي بهوقوع ميپيوندد و عموي ايشان ابوطالب از گذراندن زندگي خود ناتوان ميماند. در اين زمان رسول خدا(ص) بهدليل تمكن مالي، مسئوليت و تكفل حضرتعلي(عليه السلام) را بر عهده ميگيرند كه اين موضوع نيز توانمندي مالي پيامبر اسلام در سالهاي بعثت را نشان ميدهد.
اين اموال نيز اولا از محل تجارت و كارهاي اقتصادي شخص پيامبر(ص) حاصل شده بود، ضمن آنكه پس از ازدواج با حضرت خديجه نيز اموال اين بانوي بزرگوار در اختيار پيامبر(ص) قرار گرفت كه از اين محل هزينههاي زيادي براي مسلمين انجام شد.
- برخي، اين شائبه را مطرح ميكنند كه يكي از انگيزههاي رسول گرامي اسلام براي ازدواج با حضرت خديجه مسائل اقتصادي بوده است اما اين موارد از عمق روابط عاطفي ميان پيامبر اسلام و همسرشان خبر ميدهد. آيا دلايل ديگري نيز در رد اين ادعا وجود دارد؟
متأسفانه از ريز روابط در عصر جاهليت(كه حدود 15 سال از زندگي مشترك اين بزرگواران را شامل ميشود) اطلاعات چنداني در دست نيست اما اگر رسول خدا چنين هدفي را دنبال ميكرد ميتوانست به سراغ گزينههاي ديگري برود. اگر هدف، اقتصاد يا همان دنيا باشد، رسول خدا كه از خانوادهاي شناخته شده بودند و به محمد امين شهرت داشتند، ميتوانستند سراغ دختري از قريش برود كه هم تمكن مالي داشته باشد و هم به لحاظ سن و سال جوانتر باشد اما دست به اين كار نزدند. در اثبات خوشنامي و اقبال مردم مكه به پيامبر اسلام همين بس كه در ماجراي خارجشدن حجرالاسود از محل اصلي خود در زمان جاهليت، پس از درگيري فراوان ميان قبايل براي شخص قراردهنده حجرالاسود در محل خود، قضاوت پيامبر اسلام را معيار قرار دادند كه اين موضوع نشان ميدهد پيامبر اسلام ميتوانستند از هر خانوادهاي زن بگيرند. پيامبر اسلام بهدنبال شخصي بودند كه ايشان را بهطور كامل درك كند و همراه او در مسير سخت هدايت باشد.
در تاريخ آمده است كه حضرت خديجه در همان سفرهاي اقتصادي دريافت كه پيامبر اسلام داراي كمالاتي است كه ديگران از آن محرومند و علت اين ازدواج، دريافت دوطرف از كمالات يكديگر است، كمااينكه ازدواجهاي بعدي پيامبر(ص) نيز نشان ميدهد كه ايشان از ازدواج، اهداف غيردنيايي را دنبال ميكنند؛ براي مثال، ازدواج پيامبر اسلام با امسلمه بهدليل شهادت پدر وي بود تا او را از بيپناهي نجات دهد. يا در مورد ازدواج با امحبيبه نيز شاهديم كه همسر امحبيبه پس از مهاجرت به حبشه مرتد شده بود كه همين موضوع موجب مورد سرزنش قرارگرفتن امحبيبه از سوي قريش شد و پيامبر اسلام براي نجاتدادن آن زن، با او ازدواج كردند و جالب آنكه امحبيبه چند سال بعد خدمت رسولخدا رسيد. ديگر ازدواجهاي پيامبر اسلام و توجه به توع زنان نشان ميدهد هيچگونه اتهام دنيوي و پيگيري شهوات متوجه ايشان نبوده است.
- بهنظر ميرسد كه نوع فرزندداري و تربيت فرزند از سوي حضرت خديجه داراي اصول و مباني خاص خود باشد. ايشان در اين زمينه چه رفتارهايي داشتهاند؟
اخبار اين قبيل اقدامات حضرت خديجه مانند ساير معصومين موجود نيست اما برداشت من اين است كه «هم رأي» بودن حضرت خديجه با پيامبر اسلام تأثير بسيار زيادي بر تربيت صحيح فرزندان گذاشت.
يكي از دلايل ناهنجاري رفتاري فرزندان به اين موضوع مربوط ميشود كه اختلاف آرماني پدر و مادر براي فرزندان مشهود شود اما زماني كه فرزندان حضرت خديجه ميديدند آنچه براي پدر قداست دارد، مادر نيز مقدس ميداند دچار دوگانگي نميشدند. مهمتر آنكه شخصيت پيامبر اسلام بهطور كامل مورد تأييد حضرت خديجه بود و اين موضوع نيز در تربيت صحيح فرزندان نقش بسزايي داشت.
- حضرت خديجه(سلامالله عليها) در كنار شأن مادري و همسري براي بزرگترين شخصيتهاي تاريخ اسلام، مجاهدتهاي فرواني نيز براي رشد و گسترش اسلام انجام داد. اين خدمات حضرت خديجه چگونه در تاريخ به ثبت رسيده است؟
اول اينكه حضرت خديجه(سلامالله عليها) ثروت فراوان و عظيم خود را براي اسلام هزينهكرد و اين هزينهكرد در سالهاي محاصره اقتصادي در شعب ابيطالب به اوج خود رسيد. حد فاصل سالهاي هفتم تا دهم بعثت، شخص رسول گرامي اسلام در محدوديتهاي فراوان اقتصادي قرار داشتند و به همين دليل مسلمين از جيب خود ميخوردند و درآمدزايي وجود نداشت. در اين سالها جان پيامبر اسلام از سوي يهوديان و قريش در خطر بود و كسي حق معامله با ايشان را هم نداشت. طي همين ايام بود كه حضرت خديجه اموال خود را بهدست بستگان خود سپرده بود تا بهواسطه آنها ارزاق به مسلمين حاضر در شعب برسد.
بستگان حضرت خديجه، ارزاق را بار شتر ميكردند و با رم دادن آنها، اقلام را به شعب ميرساندند تا مسلمانان بر اثر گرسنگي از بين نروند. آنقدر از سرمايه حضرت خديجه مصرف شد كه زمان ارتحال ايشان در سال دهم بعثت تقريبا چيزي از آن باقي نمانده بود.
جهت مشخص شدن جايگاه حضرت خديجه در تقويت انقلاب پيامبر اسلام در شبه جزيره حجاز بايد اين موضوع را درنظر داشته باشيم كه ايشان از سال اول تا سال 13 بعثت، صرفا به امور تبليغي مشغول بودند و ديگر آن انسان فارغالبال بهحساب نميآمدند كه بتوانند كار اقتصادي كنند. ضمن آنكه طي اين سالها هيچ جنگي به وقوع نپيوست و به تبع آن هيچ غنيمتي نصيب مسلمين نشد.
سؤال اينجاست كه هزينه اين زندگي و كمكهاي انجام شده از سوي پيامبر(ص) از چه محلي تأمين ميشد؟ طبيعي است كه همه اين موارد را حضرت خديجه تقبل ميكرد. اينجاست كه ميگويند اگر ثروت حضرت خديجه نبود، اسلام به همين راحتيها پا نميگرفت.
اين موضوع نشان ميدهد كه مسئله تبليغ براي اسلام به پشتوانههاي مالي نيازمند است و امروز هم اگر بخواهيم يك مبلّغ را به محلي بفرستيم، بايد حداقلهايي را براي وي تأمين كنيم. امروز هم كه انقلاب ما يك بعثت جديد در دنياي مدرن بهحساب ميآيد، اگر بخواهيم در داخل و خارج از كشور پيام امامخميني(ره) را در دل نسلها بنشانيم، نيازمند تقويت اقتصادي كشور و هزينه براي تبليغ انقلاب اسلامي هستيم. ما به افراد فارغ البالي نياز داريم كه با تكيه بر روشهاي جديد، منطق انقلاب اسلامي را صادر كنند. اگر در روزگار پيامبر اسلام شخصي مانند حضرت خديجه اموال خود را وقف صدور انقلاب پيامبر كرد، امروز نيز به پشتوانههاي مالي لازم براي صدور منطق اسلام و انقلاب اسلامي نيازمنديم. جالب است كه مخالفان پيامبر اسلام پس از رحلت ايشان، نخستين اقدامي كه انجام دادند اين بود كه منابع مالي اهلبيت را بهصفر رساندند. در همين راستا بود كه فدك(يكي از مهمترين منابع مالي اهلبيت) را غصب كردند و منطقه «بانقيا» كه حضرت اميرالمومنين(ع) در آنجا به زراعت ميپرداختند را از ايشان گرفتند و حتي حقوقشان را از بيتالمال صفر كردند كه همه اين موارد نشان از اهميت مسائل مالي در امر تبليغ و رساندن منطق اسلام دارد.
حضرت خديجه اين كار را بهتنهايي انجام داد و با كنار گذاشتن بخل و بهانه آوردن، متواضعانه سرمايه خود را براي اسلام هزينه كرد. همين مسئله، به تنهايي نشان ميدهد كه اين بانوي بزرگوار، عظمت حركت رسول خدا را به خوبي درك كرد و دريافت اين دعوت يك دعوت معمولي نيست و هر اقدامي بركات فراواني را براي دنيا و آخرت او به همراه خواهد داشت.
نكته ديگري كه بايد درنظر داشت از اين قرار است كه حضرت خديجه در تمام مراحل، روحيه انقلابي خود را حفظ كرد و به هيچ عنوان كم نياورد.
ايشان حدود 55سال داشت كه رسول گرامي به رسالت مبعوث شدند و پس از آن بهمدت 10سال در سختترين سالهاي پيامبر اسلام (بعثت، تبليغ، تحريم، فشارهاي اجتماعي، شعبابيطالب و...) پا بهپاي رسول خدا حضور داشت و اين كار بسيار عظيمي است. زندگاني حضرت خديجه نشاندهنده آن است كه ايستادن پاي اهداف، نيازمند پرداخت هزينههاي متعدد است كه ايشان نمونه بارز آن بود. در پايان اين را هم بگويم كه بهنظر من حضرت خديجه(سلاماللهعليها) دروازه ورود و توسل به پيامبر اسلام و اهلبيت ايشان است و ميتوانيم براي رسيدن به حاجات خود از ايشان براي نزديكي هرچه بيشتر به اهل بيت استفاده كنيم.
- حضرت خديجه (س) در مقام همسري
براساس آيات قرآن كريم، زن و شوهر، «لباس» يكديگر هستند كه در اينجا بيشتر بهمعناي پشت و پناه است و حضرت خديجه مصداق بارز اين تعبير قرآن كريم براي پيامبر اسلام است. صرف اينكه يك زن بخواهد لباس پيامبر اسلام باشد نياز به مجد و عظمت فراوان دارد كه اين مجد در وجود حضرت خديجه بود، بهطوري كه پس از لحظه به بعثت رسيدن پيامبر اسلام و آمدن ايشان از غار حرا به سمت خانه، حضرت خديجه نخستين فردي بود كه به وي ايمان آورد.
حتي پيش از به بعثت رسيدن پيامبر اسلام نيز حضرت يكماه از سال(درماه مبارك رمضان) را در غار حرا عبادت ميكردند كه در آن ايام نيز حضرت خديجه بهطور كامل با پيامبر اسلام همراهي ميكرد و توسط اميرالمومنين(ع) براي ايشان غذا ميفرستاد.
پشتيباني روحي حضرت خديجه از پيامبر اسلام شايد همان موضوعي باشد كه كمتر به آن توجه شده است. او علاوه بر اينكه به لحاظ مالي از پيامبر حمايت ميكرد، به لحاظ روحي نيز بياندازه با همسر خود همراه بود، بهطوري كه در همان روزهاي نخست به همراه اميرالمومنين(ع) در مسجدالحرام به پيامبر اسلام اقتدا ميكرد و با ايشان نماز جماعت ميخواند و ايمان خود را تنها در خانه نگه نميداشت بلكه در سختترين شرايط اجتماعي و روحي، دوشادوش پيامبر اسلام بود.
عمق روابط روحي حضرت خديجه با پيامبر اسلام زماني مشخص ميشود كه واكنش و عكسالعمل پيامبر اسلام پس از رحلت ايشان را درنظر داشته باشيم.
در سال دهم بعثت حضرت خديجه رحلت ميكند و به فاصله بسيار كمي در همين سال ابوطالب(عموي پيامبر) نيز دار فاني را وداع ميگويد. شدت غم ارتحال حضرت خديجه چنان بود كه اين سال را «عام الحزن»(سال غم و اندوه) مينامند. ما در تاريخ زندگي پيامبر جز اين يكبار، نميبينيم كه سالي را بهعنوان سال اندوه ناميده باشند و حتي در سال وقوع جنگ احد كه 70 تن از مسلمين به شهادت رسيدند، چنين نامي برگزيده نشد.
در اين سال پيامبر اسلام علاوه بر از دست دادن مهمترين پشتوانه سياسي، اجتماعي خود(جناب ابوطالب)، مهمترين پشتوانه روحي خود را نيز از دست دادند و تحمل اوضاع براي ايشان بسيار سخت و سنگين شد.
حضرت خديجه توانسته بود با انجام وظايف همسري به بهترين شكل، به پشتوانه روحي رسولالله تبديل شود و شدت ناراحتي پيامبر از ارتحال ايشان چنان بود كه بعدها همواره از حضرت خديجه ياد ميكردند و همين موضوع موجب اعتراض برخي از زنان پيامبر(ص) شده بود.
روزي يكي از زنان پيامبر(ص) از ايشان پرسيد كه چرا اينقدر از خديجه ياد ميكنيد؟ كه حضرت فرمودند:«چرا از او ياد نكنم؟! آن زمان كه همه مرا انكار ميكردند او مرا تأييد كرد و به من ايمان آورد و از اموال خود براي نصرت دين ما هزينه كرد».
يكي ديگر از نشانههاي عظمت حضرت خديجه نسبت به ساير زنان پيامبر اسلام، حمل جنين حضرت فاطمه زهرا(سلامالله عليها) بود كه اين افتخار نيز به او رسيد و اتفاقاتي كه در زمان بارداري حضرت خديجه رخ داده نشان از همخواني روح حضرت خديجه با فرزند خود دارد.
دلدادگي رسول خدا به حضرت خديجه چنان بود كه در زمان حيات ايشان ازدواج ديگري از سوي رسول خدا صورت نگرفت و تعدد زوجات پيامبر اسلام به پس از ارتحال حضرت خديجه بازميگردد.