مرتضي مبلغ فعال سياسي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد با تيتر«عمليات گروههاي تخريبي، چرا و چگونه؟»نوشت:
انتخابات رياستجمهوري يازدهم و پيروزي حسن روحاني، آغازگر عمليات جرياني بود كه بقاي خود را در تداوم وضعيت گذشته ميديدند. اين جريان كه با در دست داشتن منافع گستردهاي به دنبال تثبيت سياستهاي گذشته بودند، با شكست در انتخابات به جاي اينكه تجديدنظري در رفتار خود داشته باشند، همان روشها را ادامه دادند. ايجاد عمليات رواني گسترده در جامعه از مشخصترين اقدامات اين جريان بود كه با چند هدف خاص انجام شد. نخست آنكه، اين دسته از افراد تلاش كردند تا با ارسال اين پيام به مردم كه شما در انتخابتان اشتباه كرديد، به نحوي آنان را تنبيه كنند.
دوم اينكه اين دست از افراد تلاش داشتند تا به افكار عمومي ثابت كنند اين انتخاب كارآمدي لازم را ندارد و توانايي عمل به وعدههايي كه به مردم داده شده در قدرت اين دولت نميگنجد. در نتيجه سعي دارند با غوغاسالاري دولت را زمينگير كرده تا شانس تشكيل دولت در دور دوم را از حسن روحاني بگيرند و براي نخستين بار در تاريخ پس از پيروزي انقلاب، از دولت يازدهم به عنوان دولت يك دورهاي ياد شود. اين اقدامات تا هفتم اسفند ٩٤ به خوبي محسوس بود اما با وجود همه تلاشها و بهكارگيري همه ابزارها از سوي يك جريان خاص، يك «نه» بزرگ رقم خورد. مردم با آري گفتن به اعتدال، اصلاحات و از همه مهمتر عقلانيت، جواب خوبي را به مخالفاني كه مسبب بسياري از مشكلات كشور در گذشته بودند، دادند. اما باز هم اين جريان به جاي درس گرفتن و اصلاح خود، بيشتر عصباني شده و سعي كردند همچنان به اقدامات خود ادامه دهند. اما نكته مهم در خصوص عملكرد مخالفان اين است كه امكان ندارد عملياتهاي رواني، به شكل تصادفي، پراكنده و بدون برنامه باشد.
تا اين زمان از گذشت عمر دولت رفتارها به گونهاي بوده كه ميتوان به سازماندهي آن در اتاقهاي عملياتي فكر كرد. سخنان ديروز سخنگوي دولت در جمع اصحاب رسانه با عنوان شنبههاي اتاق فكر نشان ميدهد كه پيشبيني همه ما واقعيت داشته است. اين افراد با برخورداري از قدرت و ثروت آسيبهاي زيادي را به جامعه، كشور و نظام وارد كرده و خواهند كرد و اصلا هم معلوم نيست كه چگونه از حاشيه امني برخوردار هستند كه هيچگاه برخورد لازم با آنان صورت نميگيرد. آنچه شايد نگرانيهايي را در بين حاميان دولت و اصلاحطلبان ايجاد كند، تاثيرگذاري آن در سطح جامعه است. اما جامعه و مردم به سطحي از بلوغ سياسي رسيدهاند كه نه تنها عمليات رواني تاثيري آن چناني بر آنها ندارد بلكه اثر معكوس هم دارد. دليل اصلي اين نظر هم همان انتخابات هفتم اسفند ماه است.
جايي كه دو سال و نيم از تلاش گسترده گروههاي تخريبي گذشت اما هيچ نتيجهاي عايدشان نشد. عليه اصلاحطلبان و حاميان دولت بدخلاقيها شد تا بتوانند نظر مردم را از دولت برگردانند اما شكست خوردند. اين اقدامات هرچند تاثيري بر آراي مردم نداشت اما آثار منفي آن براي جامعه باقي خواهد ماند و بيشترين ضربه را به انقلاب و نظام زده و فرصت دولتمردان در جهت خدمترساني را ميسوزاند. با ايجاد فضاي سياهنمايي اين جريانات نشان دادند كه تنها چيزي كه برايشان اهميت ندارد منافع ملي بوده و منافع جناحي اصل برگشت ناپذير اقدامات آنان است.
تجارب گذشته نشان ميدهد براي اينكه دولت بتواند با اين اقدامات مقابله كند، بايد با عقلانيت، اعتدال و آرامش مسير خود را ادامه دهد. دولتمردان در اين مسير دو كار جدي را بايد انجام دهند. نخست اينكه ارتباط گسترده با اقشار مختلف جامعه، احزاب و نهادهاي مدني براي حفظ و تقويت سرمايه اجتماعي، برقرار شود. اكسير پيشرفت دولت، حفظ تقويت سرمايه اجتماعي است كه متاسفانه تيم رسانهاي كه مسوول اصلي آن است، نتوانسته به وظايف خود عمل كند. اين يكي از نقاط ضعف دولت است كه بايد به سرعت به آن توجه شود. هم اطلاعرساني به مردم بهتر صورت بگيرد و هم به صورت دو سويه نكته نظرات مردم، احزاب و نهادها به دولت منتقل شود تا از اين طريق بتواند ضعفها را جبران كند.
تلاش براي حل مشكلات مردم با كمترين غفلتي از هيچ مسوولي پذيرفته نيست. بسيج دولتمردان ميتواند در راستاي تحقق وعدههاي روحاني ايجاد شود تا با تلاشهاي چشمگير ضعف را به قوت تبديل كند. دولت بايد با تغيير سازنده مشكلات را حل كند تا آنچه به مردم هديه داده ميشود «اميدواري» باشد. اميدواريهايي كه در انتخابات سال آينده نشان خواهد داد، توطئه جريانات افراطي راه به جايي نخواهد برد.
- راز ادبار به جای اقبال
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
بعد از مدتها زمزمه و حرفهای در گوشی، دو روز قبل، یک سایت حامی دولت، از حرفهای در گوشی و محفلی برخی از نزدیکترین افراد به دولت یازدهم خبر داد و گفت که آنها در جلسات محفلی و خصوصیشان، از یک دورهای بودن روحانی میگویند و آنقدر نسبت به این موضوع مطمئن شدهاند که از هماکنون بار خود را برای خدمت در دولت بعدی تنظیم کردهاند!
این سخنان عجیب را نه یک کارگر با چند ماه حقوق عقب افتاده میزند که بگوییم از سر دلخوری و ناامیدی از دولت است و نه یک رسانه یا رجل سیاسی منتقد دولت. این سخن را یک رسانه حامی سینهچاک دولت به نقل از مقامات ارشد دولتی نقل کرده است. فارغ از اینکه این اتفاق در عالم واقع محقق بشود یا نه، چرایی این حرف و این موضوع بیش از اینکه موضوعات مختلف دیگر مهم است و باید به تبیین و تحلیل آن پرداخت.
پشتوانه اجتماعی به طرق مختلفی بهدست میآید؛ که گاه با عملکرد غلط رقبا، گاه با دادن وعدههای رنگارنگ، گاه با موجسازی و گاه با سوار شدن بر موج نیازها، احساسات و حسرتها. اما بر عکس اینکه کسب پشتوانه اجتماعی راههای مختلفی دارد، از دست دادن آن زیاد پیچیده نیست! و شاید هیچچیز به اندازه دروغ، عدم صداقت و خلف وعده به تخریب آن پشتوانه کمک نکند.
دولت یازدهم با وعدههای فراوان با مردم عهد بست. این تا حدودی طبیعی است که افراد وعده بدهند تا رای بگیرند. اما همان ایام انتخابات بود که رهبر عزیز انقلاب در حرم مطهر امام راحل فرمودند؛ کاندیداها به مردم وعدههایی بدهند که اگر سال دیگر فیلم آن وعدهها را به آنها نشان دادند، در اجرای آن در نمانند و تعجب نکنند. آن همه وعده به وضع امروز رسیده و مردم طبیعتا دلخور شدهاند. برای اثبات این مدعا، کافی است به دو مقوله اخیر توجه کنید تا راز ادبار حتی تا نزدیکترین لایههای دولت را کشف کنیم.
1- «شخص من هرگز با مسکن مهر مخالف نبوده و نیستم و من جزو اولین کسانی بودم که این موضوع را وارد نظام برنامهریزی ایران کردم که بعد از آن، این مسئله ردیف پیدا کرد و مباحث دیگری چون بهسازی مسکن روستایی و مسکن اجتماعی تا قبل از دوره مسئولیت من در تاریخ ایران سابقه ندارد.» هر کس این سخن را بخواند، یقین میکند که گوینده، یکی از طرفداران پر و پا قرص محرومین و مستضعفین و حامی خانهدار شدن مردم است و از ته دل برای موفقیت او دعا میکند. این همان در باغ سبز معروف و وعده روز اول است. اما شاید کسی باور نکند که گوینده، به فاصله کوتاهی بعد از این سخنان، ریل عوض کرده و بگوید: «مسکن مهر طرح مزخرفی است»! اما این اتفاق افتاده است! نه تنها این اتفاق، که باز مدتی بعد همان شخص مسکن مهر را فاجعهآمیز خوانده است! آیا به راستی گوینده هر دو سخن یکی است!؟ یعنی کسی در دنیا پیدا میشود که طرح خودش را(!) مزخرف و فاجعهآمیز بنامد!؟ بله پیدا میشود! همه این حرفها، اظهارات آقای آخوندی، وزیر مسکن دولت یازدهم است! حرفهای اول، مربوط به جلسه رای اعتماد است، روزی که نیاز به رای نمایندگان مجلس داشت و همین حرفها اثر خودش را گذاشت. و حرفهای بعدی مربوط به زمانی است که ایشان به صندلی وزارت تکیه زده بود! آیا این رفتار اعتمادی برای دولت باقی میگذارد!؟
برای مردم منتظر، خیلی سخت است که بپذیرند وزیری که قرار بوده برای خانهدار شدنشان، کاری بکند، بعد از سه سال، هیچ هنر و ابتکاری جز حمله به دولت قبل ندارد! وزیر مسکن، حتی از طرح مسکن اجتماعی که بارها و بارها وعده رونمایی آن را داده بود هم رونمایی نکرد و برای دلخوشی، حتی یک نفر را صاحب خانه نکرد تا ثابت کند نه تنها مسکن مهر مزخرف است، بلکه اساسا مسکنسازی برای فقرا مزخرف است! وقتی میتوان با ثروت چند هزار میلیاردی در خانههای قصرگونه و مجلل زندگی کرد، آیا اشتباه نیست به فکر ساختن آپارتمانهای کوچک و فقیرانه باشیم!؟ و اینگونه میشود که برخلاف همه هفتههای دولت طول تاریخ انقلاب که اوج رونمایی از خدمات دولتهاست، وزیر مسکن دولت یازدهم پروژههایی نظیر اتاق شیردهی مادران، نوسازی سرویسهای بهداشتی و ساماندهی چرخدستیهای فرودگاه مهرآباد را با حضور خود افتتاح میکند!
البته نباید از نقش کسانی که با ابقای این وزیر در روز رایاعتماد، به ظاهر دوستی و در عمل بزرگترین ضربهها را به اعتبار دولت یازدهم زدند چشمپوشی کرد. کسانی که در مجلس کوشیدند آخوندی را وزیر موفق و دلسوز جا بزنند و صراحتا گفتند که وی رای بالاتری بدست خواهد آورد! و کسانی از بیرون مجلس با ارسال پیامک، نمایندگان را تحت تاثیر خود قرار دادند. این یکی از مهمترین دلایل ریزش اعتماد مردم به دولت یازدهم است.
2- اما مشهور است که گفتهاند: «ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست» یعنی اگر کاری هم از دستت برنمیآید، در حوزههای غیر عملی، همراهی و همدلی داشته باشد. نگاهی به ماجرای حقوقهای چند ده و حتی چند صد میلیونی برخی مدیران دولت یازدهم، حقایق تلخی را آشکار میکند. همه میدانیم با وجود خیل عظیمی از کارمندان و مدیران پاکدست، حلالخور و خدوم در بدنه اداری کشور، افرادی بیتالمال را غنیمت دانسته و به آن دستدرازی کردهاند و میکنند. این عده افزون بر آنکه آبروی آن همه انسان شریف و خدوم را لکهدار میکنند، آبرو و اعتبار دولت را هم مخدوش کرده و از کیسه اعتماد عمومی که بزرگترین پشتوانه هر دولتی است، به ناروا برای خود خرج میکنند. در چنین شرایطی چه باید کرد و چگونه میتوان اعتماد مردم را حفظ کرد؟ جواب یقینا چندان پیچیده و پنهان نیست. همان کاری که امام علی(ع) از ما خواستهاند، یعنی کوتاه کردن دست غارتگر. یقینا واکنش قاطع و محکمی از این دست، نه تنها باور و اعتماد عمومی را حفظ میکند، بلکه به تقویت آن هم کمک میکند. اما در عمل چه اتفاقی افتاد!؟ در عمل مردم با مواضع و رفتارهای متناقضی مواجه هستند که معلوم نمیکند بالاخره رفتار دولت با متخلفانی از این دست چیست!؟ به خصوص آنکه برخی متخلفان، به نحوی از انحاء نزدیکی بیشتری با برخی مقامات دولتی دارند.
از یک سو، با دستور رئیسجمهور محترم مواجه هستیم که شناسایی افراد و پیگیری موضوع را از معاون اول خود خواسته است. و مردم با خود میگویند مگر این افراد شناخته شده نیستند!؟ پس این فیشهای حقوقی که منتشر میشود، صاحب ندارد!؟ اما در همان فرمان، رئیسجمهور موضوع را به گردن دولت قبل انداخته و آن ر ا میراثی از آن دوران میداند! مردم با خود میگویند یعنی شخصی سه سال حقوق چند ده میلیونی گرفته و متوجه نبوده و اکنون ناگهان متوجه شده که دولت قبل چه دام مخوفی برای گرفتار کردن او گسترده است!؟ اما به جز این نامه پرتناقض، موضعگیریهای مسئولان دولتی هم در نوع خود جالب است. وزیر کار، این موضوع را نادرست میداند و رسما اعلام میکند که مبلغ پرداختی به فلان شخص، حق او بوده و چون چند ماه حقوق دریافت نکرده و یک باره به حساب وی واریز شده، چنین شبههای ایجاد شده است! سخنگوی دولت از عزم کابینه برای برخورد با این وضع میگوید و در عین حال، موضوع را به گردن دولت قبل میاندازد و گلایه میکند که چرا به جای پرداختن به فیش حقوقی مدیران، به اختلاسهای کلان نمیپردازید!؟
رئیس بیمه مرکزی استعفا میکند ولی در استعفانامهاش به سر مردم منت میگذارد که در بخش خصوصی چند برابر(!) این پول را به او میدادهاند و نرفته است! و از اینکه آبروی دولت یازدهم به خطر افتاده، از رئیسجمهور عذرخواهی میکند! واقعا چه خبر است!؟ مردم چگونه و به کدام حرف اعتماد کنند؟ بالاخره این افراد حق داشتهاند چند صد میلیون حقوق بگیرند یا نه؟! بالاخره با کسی برخورد میشود یا نه؟ مدیر چند صد میلیونی چه گلی به سر مردم زده که تازه منت هم دارد؟ و کلی سوال دیگر. این دو نمونه که میتوان به آن نمونههای دیگری هم افزود، راز ادباری است که سایت حامی دولت از آن سخن گفته بود و اکنون از داخل دولت نیز صدای آن شنیده میشود.
- اثبات وجود سیاسی با تخریب
صادق زیباکلام استاد دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
اشاره روز گذشته سخنگوی دولت به اتاقهای فکر ضد دولت، آن هم یک روز پس از 24 خرداد- سالروز پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری- در حکم توضیح واضحات است. مروری بر آنچه در سه سال گذشته روی داد، نه تنها تأیید کننده این گزاره است، بلکه نشان میدهد مخالفان دولت، به سهولت حاضرند به بهای خدشه دار کردن کارنامه دولت، منافع و مصالح ملی را زیر پا بگذارند. شگفت انگیزتر اینکه این شیوههای خلاف اخلاق از سوی کسانی دنبال میشود که خود را مدعی ارزشمداری میخوانند. انتشار فهرست حقوق برخی از مدیران، گواه این ادعاست. برجستهسازی فیش حقوقی برخی مدیران- که ریشه آن در دولت سابق بوده و در دولت یازدهم ادامه پیدا کرده است- به گونهای در رسانههای این جریان مطرح میشود که گویی این پرداختها، دقیقاً بعد از 24 خرداد 92 آغاز شده است.
ناگفته پیداست که پرداخت این مبالغ قابل دفاع نیست، اما سؤال اساسی که مخالفان دولت به آن پاسخ نمیدهند، این است که پرداختها از چه زمانی آغاز شده است؟ و آیا همه این شیوههای پرداختی، درست از 25 خردادماه 1392 آغاز شده است و پیش از آن، هیچ نمونه مشابهی وجود نداشته است؟ مهم تر اینکه نوع برخورد دولت فعلی با این مسأله بر خلاف موارد مشابه در دولت قبل منطقی مینماید که بدون پنهان کاری دستور بررسی و برخورد میدهد.
اتاق فکر تخریب دولت در مواجهه با دستاوردهای برجام نیز همین رویکرد را در پیش گرفته و ادعا میکند پس از برجام، بسیاری از تحریمها لغو نشده است. حال آنکه هر فرد مطلع و با انصافی میداند برخی از تحریمها از اساس ارتباطی با برجام و موضوع پرونده هستهای نداشته و هیچ مذاکرهای هم درباره رفع آنها انجام نشده چون قراری هم بر گفتوگو درباره موضوعات غیر هستهای نبوده است. اما مخالفان دولت، با بزرگنمایی این تحریم ها و البته بدون اشاره به ریشههای آن که ادعای غربیها در زمینه حقوق بشر و تروریسم است، میخواهند به مردم القا کنند با وجود برجام، تحریمها هنوز ادامه دارد. پیشبینی میشود این شیوههای تخریبی تا انتخابات ریاست جمهوری سال آینده هم تداوم داشته باشد. به نظر میرسد طیف مورد اشاره از آنجا که نه کارنامه قابل دفاعی دارد و نه برنامه پیشنهادی که بخواهد در برابر سیاستهای دولت یازدهم به مردم معرفی کند، بنا را بر رفتارها و تاکتیکهای سلبی گذاشته تا نداشتههای ایجابی خود را پوشش دهد و از دید افکار عمومی پنهان کند.
بر همین اساس است که محور سیاستهای دنبال شده توسط این طیف بخصوص آنچه در رسانههای آنها به چشم میخورد، بسیار نزدیک به هم و سازماندهی شده به نظر میرسد. این جریان اگر چه در انتخابات مجلس دهم یکبار دیگر نتیجه چنین شیوههای سلبی و تخریبی را تجربه کرد، اما به نظر میرسد از فرط بیبرنامگی، تنها راه اثبات و ابراز وجود خود را در نفی و تخریب میداند و تصور میکند هر چه بلند تر فریاد بزند، خبرسازی کند، واقعیتها را قلب ماهیت سازد و دولت را ناکارآمد جلوه دهد، شاهین اقبال بر روی شانههای آنها خواهد نشست فارغ از آنکه مردم بسیار آگاه هستند و میدانند مسبب بسیاری از مشکلات فعلی، سیاستهای غیر کارشناسی و هیجانی همین جریان تخریبگر است.