در حالی که 3 سال از اهدای آخرین نوبل فیزیک به فیزیکدانان نظری گذشته است و جامعه فیزیک منتظر یک نوبل هیجانانگیز نظری دیگر بود، بازهم لطف فرهنگستان دانشهای سوئد شامل فیزیکدانان کاربردی شد.
کشف این فیزیکدانان منجر به ایجاد فناوری شده بود که امکان کوچکسازی هارد دیسکها را در سالهای اخیر فراهم کرد.
هرچند اهدای این جایزه نوبل تقریبا با آن چه که نوبل در وصیتش آوردهبود همخوانی دارد اما اهدای این جایزه درحالی صورت میگیرد که فیزیکدانان شرکت آیبیام ماه گذشته توانستند به فناوریای دست پیداکنند که میتواند اطلاعات را برروی یک مولکول ذخیره کند و بسیار پیشرفته تر از GMR است.
بهنظر میرسد که کمیته نوبل که همیشه به احتیاط و وسواس دقیق شهرت داشته در یک تصمیم عجولانه و قبل از این که دیر شود و این فناوری کهنه شود، این جایزه را به آنها اهدا کرده تا شرمنده نباشد که بیش از 20 سال آنان را پشت دروازه جایزه نوبل نگهداشته است.
کمیته نوبل بارها چنین تصمیمات عجیبی گرفته است که بزرگترین لطمات را به اعتبار آن میزند.
مشهورترینشان عدم اهدای جایزه نوبل صلح به مهاتما گاندی در زمان حیات وی بود. چنین احتیاطهای عجیبی در تاریخ نوبل کم نبودهاند.
مثلا ژوسلین بل اولین کسی بود که چشمههای امواج رادیویی را در فضا پیدا کرد، اما جایزه نوبل فیزیک 1974 را استاد راهنمایش آنتونی هویش گرفت.
این اتفاق، اعتراض افراد زیادی مثل فرد هویل را برانگیخت و البته یک لطیفه بامزه را هم سر زبان ها انداخت: جایزه No-Bell است دیگر! فرد هویل، خودش در 1983 مظلوم واقع شد و با وجودی که ویلیام فاولر، برنده نوبل فیزیک آن سال، نام او را به عنوان پیشگام مبحث موضوع جایزه ذکر کرده بود، هیچ سهمی از جایزه به او نرسید. مثال مشهور دیگر اینشتین است.
به آلبرت اینشتین توصیه شد در نطق جایزه نوبلاش در سال 1921 در مورد نسبیت خاص و عام حرفی نزند.
نسبیتعام محکمترین نظریه علمی تمام تاریخ علم و بزرگترین دستاورد ذهن بشری است! انسولین را هم اولین بار، چارلز بست جدا و تلخیص کرد. اما موقع اعطای نوبل، با همکارش جان مک لئون جایگزین شد.
این حق کشی، فردریک بنتنیگ، را چنان ناراحت کرد که وقتی در 1923 نوبل گرفت، جایزه نقدیاش را 50 - 50 با بست تقسیم کرد.
شن شیونگ وو (بانوی اول فیزیک)، کسی که نشان داد پاریته بقا ندارد و اولین برنده جایزه ولف فیزیک بود هم در سال 1997 دنیا را بدون نوبل ترک کرد.
رابرت میلیکان، اولین کسی بود که بار الکترون را به عنوان واحد بار در طبیعت اندازه گرفت.
ما تحت تأثیر حرفهای فلیکس ارنفست که ادعا کرده بود باری کوچک تر از بار بنیادی میلیکان پیدا کرده، نوبل 1920 را از دست داد.
میلیکان، خوششانس بود که ادعای ارنفست رد شد و در 1923 جایزهاش را گرفت.
ریموند دامادیان نیز علی رغم سهمی که در ابداع و پیشرفت روش MRI داشت، در جایزه نوبل پزشکی 2003 سهیم نشد.این درحالی است که در بعضی موارد کمیته نوبل از آنطرف بام افتادهاست؛ جایزه صلح نوبل۱۹۷۳ به خاطر تلاش برای برقراری صلح در ویتنام، مشترکا به هنری کیسینجر و لوداک تو از ویتنام شمالی اعطا شد.
جنگ ویتنام تا 2 سال بعد ادامه داشت؛ اگاس مونیز به خاطر ابداع روش لب برداری قدامی، نوبل پزشکی 1949 را به خانه برد اما چند سال بعد معلوم شد که روش مونیز، عملا فایده چندانی به حال بیماران ندارد و کاملاً غیر اصولی است؛ نوبل ادبیات 1953 هم به سر وینسون چرچیل رسید، در حالی که گراهام گرین، آن موقع زنده بود و هیچ وقت نوبل نگرفت.
نوبل صلح هم که قصه دیگری است. نوبل صلح 1978 به خاطر تلاش برای برقراری صلح بین مصر و رژیم صهیونیستی، مشترکا نصیب مناخیم بگین و انورسادات شد. 4 سال بعد، بگین اعتبار جایزه را با قتلعام اردوگاه های لبنان زیر سؤال ببرد.