که قلبت کوه بزرگی است!
* * *
نشستهام در سبزهزاری
و برای تو زیارتنامه میخوانم
که کتابت دشتی است
برای همیشه در آن نفس کشیدن!
* * *
نشستهام بر موج دریایی
و برای تو زیارتنامه میخوانم
که چشمهایت
دریای مهربانی است
که آواز تمام زیارتنامهخوانها از دورترهایش
به گوش من میرسد!
* * *
تو را میخوانم
مردی را که اگرچه در زمانهای دور گریسته است
اما هنوز اشکهایش مرا از گناهانم پاک میکند!
* * *
نهجالبلاغهی تو را
بر سینهام میگذارم
و در رؤیای دیدن تو
تمام دریاهای دنیا را پارو میزنم!