تاریخ انتشار: ۱۴ تیر ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۰

فاطمه سالاروند: نگاه دقیق و حس‌های لطیف شاعر، حتی وقتی به زندگی روزمره گره بخورد و موضوع‌هایی را دستمایه‌ی کار خود کند که به چشم دیگران معمولی‌اند، حاصل کار، اتفاقی هنرمندانه و تأثیرگذار است.

درست مثل اتفاق‌هاي هنرمندانه‌اي كه در كتاب‌هاي «بيوك ملكي» خود را نشان مي‌دهند و مخاطب را به سوي خود مي‌كشند.

 

 

چندان تفاوت نمي‌كند كه پياده‌رو و رويدادهاي ساده‌ي آن زمينه‌ي پيدايش لحظه‌هاي شاعرانه و تولد شعرهاي او را فراهم كند يا عواطف انساني و حس‌هاي عاشقانه‌ي زندگي، او را به شعر گفتن برانگيزند يا اين‌كه نياز بشر امروز به صلح و دوستي با طبيعت را عميقاً درك كند و بخواهد توجه مخاطب را به اين جلب كند كه ما انسان‌ها بايد نه تنها به يكديگر احترام بگذاريم كه به سنگ و خاك و آب و... يا در يك كلام به طبيعت و محيط‌زيست هم احترام بگذاريم.

بيوك ملكي شاعر با تجربه‌اي است كه به‌تازگي دو مجموعه شعر از او به بازار كتاب آمده است. «بوق سگ» را انتشارات پيدايش و «چرا تو سنگي؟» را انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان منتشر كرده‌اند. به مناسبت انتشار اين دو كتاب پاي صحبت‌هاي او مي‌نشينيم.

 

عكس: محمود اعتمادي

 

  • دو كتاب «بوق سگ» و «چرا تو سنگي؟» به‌تازگي منتشر شده‌اند. چرا چنين نام‌هايي براي كتاب‌هايتان برگزيده‌ايد؟ جالب است بدانيم كه شما (و شاعران ديگر) عنوان مجموعه‌هايتان را چگونه انتخاب مي‌كنيد؟

گاهي اسم يك شعر يا سطري از آن، كه جامع و كامل باشد و بتواند بيانگر موضوع يا موضوع‌هاي مختلف كتاب باشد، توجه شاعر را جلب مي‌كند. گاهي هم زيبايي و گيرايي و قابليتي كه يك اسم براي روي جلد آمدن دارد. اسم‌ها بعضي وقت‌ها خيلي تصادفي به ذهن شاعر مي‌رسند، ولي در هرشكل، زيبايي اسم مجموعه اصل مهمي است.

از جمله اسم‌هاي تصادفي، نام كتاب بعدي خودِ من است كه بخشي از شعرهايش آماده شده... چند وقت پيش براي دوستي يك شعر تازه خواندم و گفتم «از همين جوري‌ها» است. بعد ديدم همين عبارت مي‌تواند عنوان يك مجموعه شعر باشد.

شعرهاي كتاب «در پياده‌رو» بر اساس يك موضوع واحد سروده شده‌اند. در آن شعرها، پياده‌رو نماد دنياست و هر يك از شعرها نماد زندگي. اين كتاب كتابي نمادين است. پياده‌رو محل رفت و آمد است و هيچ‌كس در آن ساكن نمي‌شود؛ درست مثل دنيا. براي همين اسم كتاب «در پياده‌رو» شد.

اما شعرهاي «چرا تو سنگي؟» اغلب عاشقانه‌اند. از آن‌جا كه سنگ و آينه اصطلاحي است كه در ادبيات ما سابقه‌اي طولاني دارد و امروز نيز به نوعي در زبان ما رايج است، به نظرم مي‌تواند براي مخاطب جذاب باشد.

«بوق سگ» هم اصطلاحي است كه خيلي از بچه‌ها شنيده‌اند، ولي ممكن است معنا و پيشينه‌ي آن را خوب ندانند. فكر كردم اگر موجب كنجكاوي مخاطب شود كه دنبال اين بروند تا بدانند بوق سگ اصلاً چيست، چه شكلي است، اصلاً شكل دارد يا يك مفهوم است، اين مي‌تواند جذابيت ايجاد كند.

 

 

  • حال‌وهواي شعرهاي اين دو كتاب با كتاب‌هاي ديگرتان چه فرقي دارد؟ از نظر زبان و موضوع آيا تجربه‌ي تازه‌اي داشته‌ايد؟

مضامين صلح، محيط زيست و عشق در اين دو كتاب پررنگ‌تر از كتاب‌هاي قبلي است. فكر مي‌كنم اين‌ موضوع‌ها امروزه از اولويت بيش‌تري برخوردارند. جنگ به هر شكلي كه باشد بد است. مظلوم بي‌گناه كشته مي‌شود، ويراني‌هاي محيطي و جسمي و روحي آن تا چند نسل بعد باقي مي‌ماند؛ تا نسل‌هايي كه هيچ ارتباطي با جنگ و دلايل آن نداشته‌اند.

محيط‌زيست هم يك مشكل جهاني است و در كشور ما جدي‌تر است. تشكل‌هاي محيط‌زيستي در اين‌جا خوب سازماندهي نشده‌اند و طبيعت روز به روز بيش‌تر ويران مي‌شود. اين البته فقط تقصير سازمان حفاظت محيط‌زيست نيست، شايد ما مردم بيش از آن‌ها مقصر باشيم.

پرداختن به اين موضوع‌ها خيلي مهم است، به شرط آن‌كه از شعارزدگي و افراط پرهيز شود. معضلي كه متأسفانه شعر عاشقانه را درگير كرده است. مهم اين است كه به اين مسائل به‌طور طبيعي بپردازيم و شاعرانگي و ذات شعر فداي موضوع نشود.

 

 

  • آيا تابه‌حال با نوجواناني كه شعرهاي شما را خوانده‌اند از نزديك گفت‌وگو كرده‌ايد؟

هميشه سعي كرده‌ام با مخاطبانم ارتباط مستقيم داشته باشم. همين جا از دوستان كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان تشكر مي‌كنم كه سالي چند بار امكان ديدار با بچه‌ها را برايم فراهم مي‌كنند تا نقدها و نظرهايشان را بشنوم.

نظر بچه‌ها خيلي مهم است. البته نه از نظر تكنيكي، بلكه از جنبه‌ي محتوا و زبان. ارتباط با بچه‌ها باعث مي‌شود از دنيا و دغدغه‌ها و حال‌وهواي آن‌ها شناخت بهتر و دقيق‌تري داشته باشيم.

 

  • و آخرين پرسش اين كه آيا به نظر شما دراين سال‌ها شمار مخاطبان و علاقه‌مندان شعر كم‌تر شده است؟

نه تنها نوجواناني كه شعر مي‌خوانند، بلكه تعداد كل كتاب‌خوان‌هاي ما كم شده است. اين‌كه در كشور ما به كتاب اهميت چنداني داده نمي‌شود، دلايل مختلفي دارد.

كم‌توجهي آموزش و پرورش و صدا و سيما، گراني كتاب، گسترش روزافزون شبكه‌هاي مجازي، تنبلي و شفاهي بودن هميشگي ما، جذاب نبودن و سطحي بودن خيلي از آثار و... همه دست به دست هم داده‌اند تا ما مردمي كتاب‌نخوان باشيم!

به نظر من كساني كه تمايل به خواندن ندارند و لذت مطالعه را نچشيده‌ و آن را خوب تجربه نكرده‌اند، اگر اين تجربه‌ي لذت‌بخش را داشتند، حتماً آن را به هر رسانه‌ي ديگري ترجيح مي‌دادند.

 

 

تا كوير

احترام سنگ و خاك را

احترام آب را نگه نداشتيم

روي هر چه شد

پا گذاشتيم

 

مقصد مسيرتازه‌مان كجاست؟

ما براي گشت

مي‌رويم تا كوير رامسر

يا كوير رشت؟