- رجبعلي خياط؛ مزد 2 روز و مزد يك روز
آيتالله ريشهري در كتاب «كيمياي محبت» از كسب و كار شيخ رجبعلي خياط، چنين ميگويد كه يكبار شيخ رجبعلي قرار بود عبايي را براي كسي بدوزد. به او گفت كه مثلا 20تومان ميشود، فردا كه اين آقا براي گرفتن آن آمد، نصف پولي را كه گرفته بود برگرداند. وقتي كه طرف علت را پرسيد، او جواب داد كه فكر ميكرده دوخت اين عبا 2 روز كار ميبرد ولي يك روز كار برده در نتيجه بايد نصف اين مبلغ را بگيرد؛ درصورتي كه مبلغ تعيين شده اوليه، براي 2 روز كار بوده است.
- پيرمرد كليدساز؛ عمل ميخواهيم، نه رياضت
در حكايت مشهور ديگري هم داريم كه در همين كتاب كيمياي محبت نقل شده است. شخصي خيلي علاقه داشته كه امامزمان(عج) را ملاقات كند. كلي دعا ميكند، رياضت ميكشد، چلهنشيني ميكند، حتي به علوم غريبه و جفر و... هم متوسل ميشود؛ اما اتفاقي برايش نميافتد تا اينكه در روز آخر يكي از چلههايي كه گرفته بود، به او گفته ميشود به فلان شهر و فلان بازار و فلان آدرس برود تا به مرادش برسد. او هم اين كار را ميكند. به مغازه يك پيرمرد كليدساز ميرسد. وارد ميشود. امامزمان را مشاهده ميكند ولي آن حضرت به او اشاره ميكند كه چيزي نگويد و فقط بنشيند و تماشا كند. پيرزني ميآيد كه قفلي داشته؛ نيازمند هم بوده و ميخواسته با فروش آن، مشكلش را حل كند اما وقتي كه ديگر كاسبان بازار فهميده بودند كه نيازمند است، قيمت خيلي كمي به او پيشنهاد داده بودند. وقتي وارد اين كليدسازي شد، كليدساز گفت كه مادرجان، اگر بخواهيد براي قفلتان كليد ميسازم و قيمتش خيلي بالاتر ميرود. پيرزن ميگويد نيازي ندارم. پيرمرد كليدساز هم رقم خوبي را براي قفل او پيشنهاد ميكند. پيرزن تعجب ميكند و ميگويد باقي كاسبها خيلي ارزان ميخواستند بردارند. پيرمرد كليدساز ميگويد: مادرجان، شما مسلماني و من هم مسلمانم، نميخواهم كه مال يك مسلمان را ضايع كنم؛ اين انصاف نيست؛ من مقداري كه بابت سود خودم هست را كم ميكنم، باقي را پرداخت ميكنم. پيرزن هم مبلغ قفل را دريافت كرده و دعاگويان، مغازه را ترك ميكند. امام زمان رو به مرد چلهنشين، ميگويد خوب تماشا كنيد، ما عمل ميخواهيم، چله و رياضت و علوم غريبه به چه درد ميخورد؟
- عباس شيباني؛ مردي كه حقوق نميگيرد
همين چند وقت پيش بود كه مهدي چمران، در جلسه شوراي شهر، اشاره كرد كه ما مديران صادقي چون عباس شيباني داريم كه نه در مجلس و نه در شورا حقوقي نگرفته و حقوقش را براي ساخت بيمارستان حضرتزينب(س) تقديم كرده است؛ پس در مقابل حقوقهاي نجومي، بايد بدانيم كه مديراني اين چنيني هم وجود دارند.
- شهيد مهدي باكري؛ حقوق خودش براي ديگران
درباره شهيد مهدي باكري نيز، نقلهاي فراواني وجود دارد؛ چه زماني كه شهردار بوده، چه زماني كه فرماندهي ميكرده. دربارهاش نقل كردهاند زماني كه شهردار بوده، به كارگزيني سپرده بود از حقوقي كه دريافت ميكند، روي حقوق كارگرهاي دفتر بگذارند و به آنها پرداخت كنند؛ جوري كه خودشان هم متوجه نشوند. در مصرف بيتالمال هم بسيار حساس بود و وسواس داشت. جوري كه وقتي يكبار خانمش را سوار ماشين اداره كرده بود، خودش زير باران پياده رفته بود تا اجحافي در بيتالمال صورت نگيرد.