من قلب میبینم
در سنگهای سرد
احساس میبینم
در رنگهای سرد
ابر از تو میگوید
باد از تو میگوید
باران که میبارد
نام تو میروید
- برگ افتخار
یک درخت بیمار
توی کارخانه
در وصیتش نیست
سهمی از جوانه
ریخت کارخانه
زهر توی سیبش
شیشه زیر پایش
سرب توی جیبش
کارخانه گل داد
ایزو نُههزارش
زردی درخت است
برگ افتخارش!