در این شماره می‌خوانید:

  • خبر

گذر از شهر تابستان

روز‌هايي براي اسباب‌بازي

 

  • خانه فيروزه‌اي

براي دويدن در دشت

مثل باراني كه تابستان‌ها مي‌بارد

خداي روز‌هاي آبي

 

  • شهر فرنگ

سرم درد مي‌كند براي خطر!

 

  • لوح نقره‌اي

ابزارك‌هايي كوچك با كاربرد‌هايي جالب

 

  • راه دانش

هم كشف، هم تماشا

 

  • گردون

پدر‌بزرگ عزيزم، قنات

مثل دوغ روي آتش

 

  • جزيره

بابام ملوان مي‌شود

پيغام

دُر‌محمد و صندوقچه‌ي قديمي و يك كتاب ديگر

 

  • كافه دوچرخه

دانش‌نامه‌اي كه رشد مي‌كند!

 

  • كار و بار

لحظه‌هاي گرمي كه هميشه مي‌مانند

 

  • دماسنج

عادت‌هاي دور‌ريختني

 

  • پنجره

وقتي ندانسته جنگل را آتش مي‌زنيم!

زباله‌هاي زمان‌دار

 

  • چشمه‌ها

خودم و كتابم!

فكر‌هاي تابستاني

حالا حالا‌ها بمان

دلتنگي و سه شعر ديگر

بايد ترس را كنترل كنيم

مشكيِ مشكي

 

  • چرخ‌فلك

هيولا‌هاي عجيب

 

  • دوخرچه

كافه نيشگون

 

  • ايستگاه

باغي در همسايگي درياي سياه

 

شعر روي جلد:

 

رؤيا

 

هنر

همين نبودنِ توست

كه من

با آن رؤيايي مي‌سازم

به خيالِ بودنت!

 

دلارام باقري

15 ساله از شهرري

 

برچسب‌ها