تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۸۶ - ۰۶:۰۵

ترجمه- ناهید پیشور: سینمای مذهبی در دنیای هزاررنگ هالیوود پیش از این رونق بیشتری داشت و در 100 سال اخیر از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است.

سینماگران زیادی با دغدغه‌های مختلف به این عرصه قدم گذاشتند و با بازسازی روایات کتاب مقدس یا تفسیرگرایی دینی خود، در این راه گام نهاده‌اند و اما چندی است که این سنت در حاشیه قرار گرفته و در میان انبوه فیلم‌هایی که هر روز روانه پرده‌های سینما می‌شود کمتر به آثار مذهبی یا حتی معناگرا برمی‌خوریم...
دین در طول تاریخ همواره منبع غنی معرفتی هنرمندان در رشته‌های مختلف بوده و عامل اتصالشان به عالم معنا.

الهام آنها از دین و حتی نمود خداوند در طبیعت مهمترین عامل در جاودانگی آثار ماندگار آنهاست.

تئاتر و سینما نیز چون دیگر هنرها از این قاعده مستثنی نبوده‌اند و ژانر سینمای مذهبی تحقق نیاز هنر به معنویت و تجلی تصویری دین در آثار نمایشی است.

سینما در واقع کمال مطلوب و تاریخی تئاتر است. واژه «تئاتر» در زبان یونانی به معنای نقش آفرینی و اجرای خداوند است: اعمال پارسایانه و یزدان گونه انسان یا مظهر تجلی خداوند در وجود او. بدیهی است که ادبیات پایه و اساس تئاتر و سینما از زمان هوم، هسیود و سوفلکس تا داستان‌های عشقی مدرن است و به گفته گوته مظهر روح شیطان و دوزخیان در فرجام انسان‌ها.

تئاتر تنها هنری بوده که از همان دیرباز توانسته اسطورگان کهن مردم یونان و نمادهایشان را روی صحنه و مقابل دیدگان تماشاگران مشتاقی بیاورد که با اعتقاد به الهه‌ها نیاز به عبودیت و حس فطری خداپرستی‌شان را ارضا می‌کردند؛ اسطورگانی که بنیان تمدن غربی محسوب‌ می‌شوند و امروزه در ژانرهای مختلف سینمایی ، کارگردان‌ها، هنرپیشگان و خصایص کاراکترهای داستان‌های مدرن تحقق می‌یابند.

این خدایگان عشق، خشم، شوریدگی و سرمستی، غرور، افسردگی سودامزاجی، تفوق و برتری همواره با هم سر نزاع داشته‌اند و نسل بشر قربانی عطش دستیازی به قدرت مطلق میان آنها می‌شد. تنها راه رهایی از این نابودی مطلق تأسی به یگانه برتر و برخورداری از موهبت‌ها و قدرت لایزال اوبوده و هست. سینمای مذهبی هالیوود گاهی اوقات تجلی  گاه اساطیر یونان در مقابل حضرت مسیح(ع) بوده است.

سینمای نمادین مذهبی

به عقیده برخی از صاحب‌نظران غربی یک فیلم مستقل مذهبی اثری است با درون مایه ایمان و دینداری و یک فیلمساز مذهبی با روایت داستان‌هایی از کتب مقدس و سخنان پیامبران خود را تنها در این حیطه محدود می‌سازد.

نمادپردازی نیز جز لاینفک این سینما ست که بخش عمده آن را تشکیل می‌دهد. این تئوری پردازی کاملا در مورد آثار کارگردان‌هایی چون مارتین اسکورسیزی و ابل فررا صادق است چون تصاویر و مجازهای متأثر از عقاید مسیحی کاتولیک در آنها بسیار پررنگ هستند.

بدیهی است که اگر فیلمی نمایانگر مضامین مذهبی باشد قطعا بر اندیشه‌ها و آرمان‌های معنوی تماشاگرش تأثیری بسزا خواهد داشت و بعضا می‌تواند با انقلاب روحی جهت تازه‌ای به زندگی او ببخشد.

البته این تئوری در صورتی نتیجه بخش خواهد بود که حد اعتدال رعایت شود. از آنجا که ساختار معنایی این‌گونه فیلم‌ها روایی است مسئولیت خطیر رسیدن به این هدف به گردن فیلمنامه نویسان می‌افتد.

چون فیلمنامه اولین و مهمترین محملی است که فیلمساز به مدد آن می‌تواند روح مخاطب را از سکون ظاهری به نمادهای ماورایی و معنایی جلب کند و با ارائه هنرمندانه آموزه‌های دینی و اخلاقیات در خلال داستان‌های جذاب روز در عمق روح و تفکرات او نفوذ کند، به گونه‌ای که تماشاگر در پایان فیلم جرقه یک تحول عظیم و ناخودآگاه را در روح خود احساس کند و خود برای رسیدن به آ‌ن تلاش کند.

اگر فیلمنامه به خوبی با تماشاگر ارتباط برقرار کند قطعا او نیز سعی خواهد کرد که دغدغه‌های نویسنده را درک و دوباره تجربه کند و ناخودآگاه به دنبال هنجارهایی باشد که جلال و جبروت انسانی‌اش را نشانه نگیرد.

اما فراموش نکنیم که فیلم کلاس درس اخلاق و دین نیست  و نباید اعتقادات و تکالیفی را که فیلمنامه‌نویس در نظر دارد به تماشاگر دیکته کند.

در این دست فیلم‌های مذهبی باید با خلق موقعیت‌های خاص و ویژه‌ای که تقریبا همه مخاطب‌ها تجربه کرده‌اند به آنها کمک کرد تا از هر گونه خودسانسوری بپرهیزند و با رهیافت‌هایی که از فیلم می‌گیرند راه تازه‌ای را در جهت خودشناسی خداشناسی، و سکوت معنوی در پیش گیرند.

روایت بصری  کتاب مقدس

برخی از فیلم‌های مذهبی برگرفته از کتاب مقدس و آموزنده هستند. این بازسازی روایات با شرح داستان زندگی و مصائب مسیح(ع) و حواریون آن حضرت مومنان را به بردباری و پیروی از تعالیم پیامبر خدا دعوت می‌کنند.

فیلم‌های موفق و پرسر و صدای ، شاهزاده‌ای از مصر، ده فرمان، عیسی مسیح، ستاره درخشان، سامسون و دلیله، آخرین وسوسه مسیح، مصائب مسیح، شاه شاهان، رستگاری به روایت سنت میتو، پسر تبذیرکار، ملکه صبا، کتاب آفرینش و عیسی‌بن مریم براساس انجیل لوقا از جمله این آثار هستند.

برخی معرف عقاید و خط‌مشی گروه یا فرقه خاص هستند و برخی درون‌ مایه‌های مذهبی که میان ادیان مختلف عمومیت دارند را می‌پرورانند، بدون آنکه به اعتقادات دیگر اشخاص یا گروه‌ها کوچکترین اهانتی کنند.

پرداختن به زندگی نامه‌قدیسان و اهل مذهب نیز رویکردی آگاهانه است که برخی از فیلمسازان برای روایت ارزش‌های معنوی اتخاذ کردند و به یمن آن تماشاگران این نوع زندگی و بحران‌های روحی این افراد را برای چند ساعت تجربه می‌کنند؛ بحران‌هایی که گاها خود نیز گرفتار آنها می‌شوند و نشانگر تضاد اسطوره‌هایی هستند که خود در ذهنشان بیشتر و بیشتر پرو بالشان می‌دهند.

این مجالی است برای تفکر عمیق‌تر و تجدیدنظر در راه و روش زندگی و الگوهایی که برای خود ساخته‌اند.

کلیومارش منتقد، فیلم‌های مسیحی را به 3 گروه عمده تقسیم می‌کند: عیسی در مقابل فرهنگ، عیسی در گفت‌وگو با فرهنگ و عیسی در فرهنگ.

درمورد دسته اول قوانین هنری تابع الزامات و بایستگی‌های الهی و یزدان شناسی هستند و در گروه دیگر  نمادهای مذهبی به علائم و نشانه‌های فرهنگی تبدیل می‌شوند.

به نظر می‌رسد که درسینمای مذهبی گفتمان مسیح و فرهنگ ( در مورد ما مذهب و سینما) بدیع‌ترین، نوید‌بخش‌ترین و در عین حال چالش‌انگیزترین گزینه خواهد بود.

اما برای رسیدن به سخنان مسیح و گفت‌وگوی او با فرهنگ اتکا به بیانات و رشنگری‌های کتاب مقدس که در اعیاد مذهبی عنوان می‌شوند کافی نیست.

چون اساساً همه آنها در احیا و جان‌بخشی به آیات و رهنمون‌های کتاب مقدس عهد عتیق مفیدند و فی‌نفسه این قابلیت را ندارند که در هنر سینما پرورانده شوند.

بیشتر فیلم‌های مذهبی نیز بدون آنکه به مفاهیم بنیادین و مقدس نمادهای مذهبی آگاه یا حتی حساس باشند فقط با آنها بازی می‌کنند.

از این‌رو حتی آثار بسیار پرمایه و پرمغز هنری هم نمی‌توانند آثاری در خور و ارزشمند با مایه‌های مذهبی دربیابند.

به عبارتی دیگر فیلم مذهبی «گفت‌وگویی» باید با زبان سینمایی، زبان اهلش با مخاطب سخن بگوید و از آنجا که سینما از هنرهای بصری است سازندگان این فیلم‌ها نیز باید با عناصر بصری پیامشان را برسانند.

هر چه این عناصر و تصویرها قوی‌تر باشند تاثیرگذاری فیلم و پیام آن هم به مراتب بر روی تماشاگر بیشتر خواهد شد.

در سینما مشهودات تنها در کنار نهان‌ها و نامرئیات قابل تصورند و این امر در مرحله تدوین کاملاً تحقق می‌یابد.

گریفیث کارگردان شاخص سینمای صامت نظر جالبی درباره آثار مذهبی داشت.

بنابر نظریه او 4 ویژگی اصلی در هر فیلمنامه مذهبی وجود دارد که هر کدام نشانگر فصلی از تاریخ است: عصر عیسی مسیح(ع)، روز مرگ بارتالامه قدیس، عهد بابلی‌ها  و آمریکا در عصر امروز.

هر 4 داستان با هم روایت می‌شوند، اما بسته به نگاه فیلمساز و موضوعی که می‌خواهد توضیح دهد یکی از آنها برجسته‌تر می‌شوند و بقیه در متن قصه اصلی قرار می‌گیرند. هر چند که این زیر داستان‌ها محدودترند باید در میان آنها تعادل برقرار شود. در تاریخ معاصر سینمای مذهبی فیلم‌های زیادی وجود دارند که داستان عیسی مسیح(ع) را از منظر دیگرانی چون حواریونش، دشمنان و خائنان او، حتی باراباس (مجرمی که او را به جای عیسی(ع) مصلوب کردند) روایت می‌کنند.

این روش هم ناگفتنی‌های این داستان‌ها و آیات انجیل را بازگو می‌کند و هم انگیزه و اشتیاق بیننده را برای تماشای فیلم بیشتر می‌کند. سینمای سوررئالیست جلوه‌گر واقعیات، توهمات، خیالات و رویاهاست؛ ویژگی‌هایی که همه قابل تغییر به یکدیگرند.

سرگئی ایزنشتاین سینماگری است که جایگاهی در سینمای مذهبی ندارد، اما اصول و قواعد او بودکه منجر به خلق این ژانر سینمایی شدند.

او معتقد است که ذهن ما در زندگی روزمره با دیدن هر تصویر یا صحنه‌ای یک تصویر خیالی از آن می‌سازد. وظیفه سینما این است که تصاویر گرفته را عینی کند، راز چگونگی ایجاد آن را فاش کند و آنها را مبتکرانه در فیلم از نو بسازد.

در این میان کار برای سینماگران مذهبی بسیار سخت خواهد شد، چون تشکیل این ایماژ‌ها و به تصویر کشیدن شفاهیات یا تئوری‌های انجیل، خلاقیت و مهارت زیادی را می‌طلبد.

شیوه تبلور حضرت عیسی و حواریونش  بر پرده یکی از مهمترین مسائلی است که در سینمای مذهبی هالیوود با آن مواجه بوده است.

تاثیر تمثال‌ها و نقاشی‌هایی که از مسیح(ع) به جای مانده تا دهه 60 بر سینما نیز حاکم بود. نظریه گریفیث نیز عمیقاً در این سنت ریشه دارد.

او با ارتباط این 4 دوره تاریخی در یک تله سینمایی روش مدرن پرداختن به داستان عیسی و تعالیمش را یافته است؛ فیلمی که مخاطب امروزی نیز پذیرای آن باشد.

در این روش هر کدام از اپیسودها از منشور دیگری به داستانش می‌پردازد. او برای نزدیک‌تر شدن به واقعیات تاریخی از ایماژهایی بهره گرفته که در تاریخ هنر تثبیت شده‌اند.

از همین روست که گریفیث را تنها فردی می‌دانیم که نظریه ایزنشتاین را مبنی‌بر احیای تجربه از طریق خلاقیت سینمایی پیش‌بینی کرده بود.


بشارت منجی

مهمترین رسانه همگانی مردم‌پسند،  فیلم است که اگر با درایت و برپایه تفکر معنوی ساخته شود می‌تواند جلوه نمادین اندیشه‌های مذهبی باشد.

فیلمسازان هالیوودی گهگاه، در آثارشان مسیح را به عنوان نماد و جلوه مذهب و منجی آخرالزمان (در بینش و دین و فرهنگ خودشان) به مردم نوید می‌دهند؛ مردمی که برخلاف انتظار ما فقدان این مصلح را در جامعه‌شان حس می‌کنند.

گواه این ادعای ما خرید چهار میلیارد دلار سی‌دی و دی‌وی‌دی‌های مذهبی مردم آمریکا در سال گذشته است که هیچ توجیهی جز پرکردن خلاء معنوی‌شان ندارد.

سینمای مذهبی با آرمان‌گرایی معنوی و احیای دین می‌کوشد تا از شکسته شدن تابوها جلوگیری کند.

اما متأسفانه اغلب در این راه به بن‌بست خورده است چون همواره از عناصری بهره گرفته که دیگر سال‌هاست به کلیشه تبدیل شده‌اند.

برخی از فیلم‌های ساخته شده در هالیوود نیز تنها سعی در به چالش کشیدن عقاید مذهبی دارند، مثل فیلم اردت محصول 1955 به کارگردانی کارل تئودوردرایر. این فیلم که 2 محور اصلی‌اش معجزه و ایمان هستند 7 شخصیت اصلی دارد که هرکدام عقاید و بینش‌های گوناگون مسیحی دارند و داستان در خلال دیالوگ‌های پرمغز به درگیری اعتقادی آنها می‌پردازد.

اما باید توجه دست‌اندرکاران آن را  به این نکته جلب کرد که دین خدا از آدم تا خاتم یک دین واحد است و تفاوت‌های ظاهری آنها نباید موجب نفاق و تفرقه‌افکنی میان دینداران الهی شود.

در باطن این چندگانگی‌ها تنها راز عظمت و جاودانگی خداوند نهفته است و هر کس به تناسب ایمان و عقیده‌اش برداشتی از او دارد.

خدا واحد است و به درد دل همه گوش می‌دهد اما آنهایی که با تقواترند به او نزدیک‌تر هستند.

این تقوی و پرهیزکاری برزگترین و محوری‌ترین پیامی است که سینمای مذهبی جهان مسئولیت انتقال آن را به مخاطبینش دارد.

سینماگران برجسته‌ای در عرصه سینمای مذهبی فعالیت داشته‌اند که اینگماربرگمان و مارتین اسکورسیزی از مهمترین آنها به شمار می‌روند.

اینگماربرگمان فیلمساز مؤلف سوئدی که نامش را به عنوان شکسپیر سینما در تاریخ این هنر ثبت کرد، در آثارش به عمیق‌ترین دغدغه‌های بشری مثل مرگ، عشق، هنر، سکوت خدا، عذاب، شکاکیت‌های مذهبی و وسواس‌های فلسفی مذهبی پرداخته است.

سه گانه مذهبی او همچون در یک آینه (1961)، نور زمستانی (1962) و سکوت (1963) از بارزترین نمونه‌های این ادعا هستند.

او در فیلم‌هایش پرسش‌های بنیادینی را مطرح می‌کند که پاسخگوی همه آنها را عشق می‌داند؛ هم عشق حقیقی و هم عشق مجازی.

مارتین اسکورسیزی نیز از فیلمسازان شهیر آمریکایی است که بسیاری سبک مستندگرای او را متأثر از ژان‌کوک گدار و جان کاساوتیس دانسته‌اند.

او از معدود کارگردان‌هایی است که به شدت تاثیر مذهب بوده است. مفاهیم بنیادین مسیحیت و فرقه‌های آن (خصوصاً کاتولیک)، گناه و رستگاری از مهمترین مضامین در بیشتر کارهای او هستند. آخرین وسوسه مسیح جنجالی‌ترین اثر اسکورسیزی در این حوزه است.

کیشلوفسکی، یا سوجیروازو، جان هیوستن، ویلیام وایلر، هنری کاستر و.. هم از دیگر نام‌های آشنای جریان فیلمسازی مذهبی هستند.

جشنواره فیلم‌های مذهبی

هر چند که سینمای مذهبی انسجام و پیوستگی دیگر ژانرها را ندارد اما کاملاً شناخته شده است.

جشنواره‌های مذهبی زیادی در سطح کشوری و بین‌المللی برگزار می‌شود. مثلا شهر تورنتوی ایتالیا نیز در مهر ماه امسال میزبان برگزاری دهمین دوره جشنواره بین‌المللی «مذهب امروز» خواهد بود.

150 فیلم برگزیده از20 کشور دنیا در بخش مسابقه این فستیوال حضور می‌یابند: 47 فیلم بلند، 14 فیلم کوتاه و 22 فیلم مستند همه این آثار منتخب به نوعی تجسم ادیان و مذاهب اصلی در دنیا (اسلام، آئین زرتشت، یهودیت، و مسیحیت در همه فرقه‌های کاتولیک، ارتدوکس، پروتستان و...) هستند.

 ویکی پدیا- نیوزویک سپتامبر 2007