«چرخ فلک» از معدود سریالهایی است که تلویزیون به دلیل ساختار اپیزودیک اقدام به ساخت آن کرده است. در جامعه ای که مردمش بنا بر فرهنگی دیرینه اغلب طالب داستانهای ادامه دار و مجموعههایی چندین قسمتی با روایت آدمهایی مشخص هستند، ساخت سریال اپیزودیک یک ریسک تمام عیار است. این مسئله در تلویزیونهای مهم دنیا و همین تلویزیون خودمان نیز همیشه مدنظر بوده و بر همین اساس نیز تعداد سریالهای اپیزودیک که عمر آدمها و قصههایشان کوتاه است، بسیار اندک بود و این قاعده در سینما نیز مصداق دارد. باید توجه داشت که شخصیتها در «چرخ و فلک» وحدت رفتاری را با بازی در هر اپیزود رعایت کردهاند گویا یک تماژ شخصیتی در چندین اپیزود مختلف با داستانهای مختلف بازی میکند.
سازندگان «چرخ فلک» اما بی تفاوت به این قضیه، سریال خود را بر مبنای داستانهایی مجزا جلوی دوربین بردند و هرچند وقتی پای قلم نویسندهای همچون علیرضا طالب زاده وسط باشد که سریالی در حد و اندازه «صاحبدلان» را نوشته، ماجرا فرق میکند. اصولا در چنین سریالهایی حساسیت وظیفه نویسنده چند برابر سریالهایی با یک خط داستانی واحد است؛ چرا که باید در طول یک یا حداکثر دو قسمت، داستانی جذاب بیافریند و کاراکترهایش را بشناساند. طالب زاده یک قدم بیشتر نیز برداشته است و با قلم سهل و ممتنع خود تلاش کرده طوری در راستای دغدغههایش و در حیطه خطوط قرمز صدا وسیما گام بردارد که هیچ یک، دیگری را تحت الشعاع خود قرار ندهد.در واقع قصههای «چرخ فلک» در عین جسارتهای مضمونی و رجوع آسیب شناسانهای که به مسائل مبتلا به اجتماع و خانواده دارد، حریم تلویزیون و مخاطبش را نیز حفظ کرده و پرده دری و وقاحت نمیکند.