البته به قول آقاي قرائتي، اين قسم به هر قلمي تعلق نميگيرد، چرا كه منظور قرآن، آن قلمي است كه كاري از پسش برآيد. آري، منظور قلمي است كه گرهي را بازكند.قلمي كه پشتسرش هزاران دعاي خير قرار گيرد وگرنه قلمي كه بيكار گوشهاي نشسته و دردي را دوا نميكند كه ارزش قسم خوردن ندارد. آن قلمي كه از فرط بيحالي و تنبلي، حوصله و جرأت قامت راست كردن ندارد گويي قلم نيست. آن قلم نهتنها در پيشگاه خدا، كه در نگاه خلق خدا هم ارزشي ندارد.دور از ذهن نيست كه نزد خداوند، آن قلمي محبوب و ممدوح باشد كه بتوان با آن به مردم خدمت كرد.
در واقع ارزش قلم، به آن چيزي است كه مينگارد. آن كس كه با قلمش كتاب مينويسد و به مردم آموزش ميدهد، چه آنكه شعر يا داستاني مينويسد و حال مردمان را خوب ميكند و چه آن كس كه قلمي را براي خبر يا انتقاد به خدمت ميگيرد تا مردم آگاه و روشن شوند. همه اين قلمها نزد درگاه حضرت حق آبرو دارند و بالطبع ارزش قسم خوردن. در اين ميان خبرنگاران هم عدهاي از همين قلم به دستان هستند كه كارشان طلوع حقيقت است.
بد نيست براي درك ارزش كار قلمها، به خبرنگاران بيشتر توجه كنيم، چرا كه خبرنگار است و قلمش. يك خبرنگار هيچ موقع و هيچ جايي از قلمش جدا نميافتد، چسبيده به قلم و با آن زندگي ميكند. بزرگي ميگفت ارزش انسان نسبت به ساير موجودات، علاوه بر قدرت تفكر، همين دست به قلم شدن است. همه حيوانات ميتوانند با زبان خود با يكديگر نطق داشته باشند و با هم ارتباط برقرار كنند ولي فقط انسان است كه ميتواند تفكرش را در قلمش به نمايش بگذارد. و چه چشمنواز است انديشهاي كه در مقابل قلم زانو زند و واژههايي كه در خدمت بيان حق برآيد. اصلا، قلم عجين شده است با تأثيرگذاري. قلمي كه اثري نداشته باشد و بيكار و بيعار باشد، بهتر آنكه جوهرش خشك شود.