اين جمله تكراري را ميشود مورد مناقشه قرار دارد. اينكه آيا مثلا در حوزه كارگرداني و رشتههاي ديگر دچار آسيب نيستيم و فقط فيلمنامه است كه مشكل اصلي سينماي ايران بهشمار ميآيد؟
البته پس از گذشت سالها همچنان فيلمنامه براي سينماي ايران مسئله است و نه مشكل. به اين معنا كه در سينماي ايران عموما جايگاه فيلمنامهنويس چنان كه بايد رعايت نميشود. به اين معنا كه فيلمنامه پس از اينكه توسط فيلمنامهنويس نوشته ميشود، در مرحله توليد گاهي اتفاقهايي رخ ميدهد كه نتيجهاش ساختهشدن فيلمي است كه تفاوتهاي زيادي با فيلمنامه دارد.
معمولا هم همه براساس فيلمي كه روي پرده به تماشايش مينشينند در مورد فيلمنامه قضاوت ميكنند چون متن اصلي را تنها تعداد اندكي شامل تهيهكننده و كارگردان و احيانا تعدادي از عوامل توليد خواندهاند. به اين ترتيب گاهي فيلمنامهنويس بابت اثري مورد انتقاد قرار ميگيرد كه ربط چنداني به نوشته او ندارد. برخي از تغييرات اعمالشده روي فيلمنامه به مناسبات توليد بازميگردد. مثلا تهيهكننده براي پايين آوردن هزينهها در متن دخل و تصرف ميكند يا گاهي كارگردان به اعمال سليقه شخصي ميپردازد. مواردي هم هست كه بازيگر در رأس ميايستد و هر تغييري كه بخواهد در فيلمنامه ميدهد. به تعبير دقيقتر اصلا كار چنداني به فيلمنامه ندارد و با بداههپردازي داستان را پيش ميبرد.
در چنين شرايطي امكان فعاليت براي فيلمنامهنويس حرفهاي دشوار ميشود و به همين دليل و سيطره و سلطه سرمايه بر سينما، فيلمنامهنويس تازهكار، ارزانقيمت و اغلب ناوارد به سينما ميآيد. فيلمنامهنويسي كه دستمزد پاييني ميگيرد، چون حرفهاي نيست و از سوي ديگر آشنايي چنداني هم با قواعد فيلمنامهنويسي ندارد و ناگفته پيداست كه با اين وضعيت با چه نتيجهاي مواجه ميشويم.
البته كه در سالهاي اخير شاهد ظهور جوانهاي مستعد و خوشقريحه و خوشقلم هم بودهايم، ولي قاعده كلي از فضايي حكايت ميكند كه در آن جايگاه فيلمنامهنويس بهعنوان يك تخصص و حرفه مورد اعتنا قرار نميگيرد. نتيجهاش هم ساختهشدن فيلمهايي است كه چون سنگ بناي اوليهشان يعني فيلمنامه دچار تزلزل و آسيبهاي جدي است، ناكام و ناموفق از كار درميآيند.
- فيلمنامهنويس