در فرم و ساختار بسيار متفاوت نشان ميدهد و توانسته انتظار مخاطبان را برآورده سازد.با ديدن لانتوري، اطلاعات فراواني كه فيلم منتقل ميكند و همچنين تركيب بازيگران، ميتوان متوجه شد گروه توليد چه زحمتي براي اين پروژه كشيدهاند. هم موضوع و هم كارگرداني لانتوري در ميان فيلمهاي روي پرده در نوع خود بكر و تازه و اين يك امتياز براي درميشيان جوان است. فيلم گامي محكم و خوب براي فيلمساز است و ميتوان گفت نويد يك آينده بهتر سينمايي را ميدهد. كارگردان توانسته در بازسازي رويدادها و اتفاقهاي داستان به يك همپوشاني قابل تامل دست يابد.
من كتاب خاطرات آمنه بهرامي را خواندهام و اتفاقهاي پس از اسيدپاشي در فيلم، دقيقا مانند خاطرات كتاب است. لانتوري ميتواند هم زندگي سرشناسترين قرباني اسيدپاشي ايران باشد هم نباشد؛ چرا كه بخشي از آن برگرفته از خاطرات اوست اما كارگردان پيش از اسيدپاشي داستاني ديگر تعريف ميكند و آن زندگي يك روزنامهنگار است كه ربطي به بهرامي ندارد. در اصل، لانتوري با تلفيق چند قصه يك شخصيت خيالي را با ارائه تمام جزئيات به تماشاگر نشان ميدهد.
فيلم يك بخش داستاني جذاب دارد و يك قصه از سردسته يك گروه و درميشيان به خوبي توانسته از عهده تلفيق اين داستانها برآيد و لانتوري را با ضرباهنگي خوب و مناسب بسازد. انتخاب بازيگران و گروه بازيگري هم ديگر امتياز فيلم است. كارگردان تلاش ميكند به يك موضوع محوري نزديك شود و آن اينكه پاسخ خشونت با خشونت به گسترش خشونت ميانجامد. قوه قضاييه هم در اكران حمايت كافي كرده و اين همراهي جاي تشكر دارد.
بهنظر من، برخي هنرمندان بهجاي انجام فعاليتهاي شخصي براي آزاد كردن اعداميها، راهاندازي كمپين و برخورد احساسي بهتر است مانند درميشيان درباره اين مضامين فيلم بسازند. اين روش به حتم تأثير فرهنگي خود را در جامعه ميگذارد و نتيجه بهتر ميدهد. شايد با حذف تلخي نتوان تلخي را از بين برد اما ميتوان به شيوه هنرمندانه به آن پرداخت. درهرحال، درميشيان بعد از عصباني نيستم در اوج عصبانيت لانتوري را ساخت و شايد فيلم بعدي او آرام باشد!
- منتقد و فيلمساز