در واقع، دختر در راستاي همان سينمايي است كه ميركريمي در آن به موفقيت رسيده و در راستاي فيلمهايي چون «خيلي دور، خيلي نزديك» و «يه حبه قند» است. فيلمساز در دختر روي موضوعي انگشت گذاشته كه برخي فيلمسازان به آن ميپردازند اما بهنظرم نوعي دوپارگي در فيلم وجود دارد؛ داستاني كه در آبادان ميگذرد و سپس حضور دختر در تهران و رفتن به خانه عمه در 2جهت متفاوت قرار دارند و بهنظرم قصه هم تا حدودي افت ميكند اما هنرنمايي مريلا زارعي و فرهاد اصلاني درنقش عمه و پدر مانع به چشم آمدن اين افت ميشود و نيمه دوم فيلم را پوشش ميدهد.
ضرباهنگ و حال و هواي فيلم از خانه عمه و در مجموع فضاي تهران تغيير ميكند و اين دگرگوني به نوعي حتي ضرباهنگ كلي اثر را هم تحت تأثير قرار ميدهد. با اين حال، ميركريمي از نظر معنايي و قرينهسازي خوب عمل كرده و دختر به مخاطب گوشزد ميكند شايد فيلمساز هم دختري در همين سن و سال داشته كه توانسته به خوبي از عهده به تصوير كشيدن جزئيات، روحيه و زندگي يك دختر جوان برآيد.
با اينكه فيلم به خانوادهها آگاهي ميدهد هر دختري در حد معقول و درست بايد آزاديهايي داشته باشد اما در بخش بعد، عمه را ميبينيم كه بهدليل تصميمهايي كه در زندگي شخصي خود گرفته اوضاع خوبي ندارد و خوشبخت نيست. اين مورد نيز يك تناقض براي من بهوجود آورده است. آنچه از زندگي عمه ميبينيم، نوعي درماندگي است، درحاليكه شايد عاقبت دختر هم مانند عمه باشد. دليل اين تناقض رفتاري مشخص نيست و ميتواند هر چيزي باشد.
نكته مثبت دختر انتخاب بازيگران است و در اين ميان بار اصلي فيلم را اصلاني در نقش پدر به دوش ميكشد. البته بخشي از اين بار در نيمه دوم به زارعي هم ميرسد. اين 2بازيگر با وجود داشتن نقشهاي مشابه در كارنامه، توانستهاند در دختر يك بازي متفاوت از خود نشان بدهند و بهنظرم ميركريمي كسي را نميتوانست جايگزين آنها كند. ماهور الوند در نقش دختر هم باورپذير و نماينده قشر جوان است.
- منتقد سينما