قرباني اين جنايت كه هادي -7ساله- نام داشت، عصر سوم خردادماه سال 93پس از بازگشت از مدرسه، از خانهشان واقع در منطقه قلعه نو در نزديكي ورامين بيرون رفت اما ديگر بازنگشت. هوا رو به تاريكي ميرفت و والدينش كه نگران او شده بودند همه جا را بهدنبالش جستوجو كردند اما نتوانستند او را پيدا كنند.
با حضور پليس تحقيقات گستردهاي براي يافتن پسربچه گمشده شروع شد. هيچكس بهدرستي نميدانست كه چه بلايي بر سر هادي آمده است اما چند نفر او را ديده بودند كه سوار دوچرخه پسري جوان به نام بابك شده است. به اين ترتيب به دستور قاضي شعبه 103دادگاه عمومي جزايي اين جوان 28ساله دستگير شد.
وي كه از اختلال روحي رنج ميبرد، حرفهاي ضدونقيضي ميزد اما 8روز پس از ناپديد شدن هادي او سرانجام اعتراف كرد كه پسربچه را با دوچرخهاش به گندمزار برده و در آنجا با وي درگير شده است. در ادامه مأموران با كمك متهم راهي گندمزار شدند و توانستند اسكلت كودكي را همراه با تكههاي لباس وي كشف كنند.
با انجام تست استخوان معلوم شد كه استخوانهاي كشفشده متعلق به كودك ناپديد شده است كه طي 8روز جسدش به اسكلت تبديل شده است.متهم در بازجوييها گفت: آن روز من و هادي سوار بر دوچرخه به گندمزار رفتيم. وقتي به آنجا رسيديم او به من فحاشي كرد و من هم با يك سنگ به سرش زدم و او افتاد و من ديگر از او خبري نداشتم. اظهارات او در شرايطي بود كه معاينه وي توسط متخصصان پزشكي قانوني حاكي از آن بود كه وي دچار اختلالات رواني است اما اين اختلالات رافع مسئوليت كيفري وي نيست. به همين دليل پرونده وي با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
- در برابر قضات دادگاه كيفري
در جلسه رسيدگي به اين پرونده كه صبح ديروز در شعبه دوم به رياست قاضي امين مقدم زهرا برگزار شد، ابتدا پدر و مادر مقتول در جايگاه ايستادند و خواستار صدور حكم قصاص براي قاتل فرزندشان شدند. در ادامه قاضي با تفهيم اتهام آدمربايي و قتل عمد به بابك از او خواست كه به دفاع از خودش بپردازد.
او كه بهدليل مشكلات روانياش به سختي صحبت ميكرد، گفت: آن روز من هادي را سوار دوچرخهام كردم و به گندمزار بردم. ميخواستيم با يكديگر توت بخوريم. در آنجا او به من فحش داد و دوچرخهام را هل داد. من هم عصباني شدم و از فاصله سهچهار متري سنگي به طرفش پرت كردم. سنگ به سرش خورد و صورتش خوني شد. او روي زمين افتاد و درحاليكه نفس ميكشيد من دستهايم را شستم و از آنجا رفتم. من فقط به طرف هادي سنگ پرت كردم و نميدانم چرا جنازهاش از بين رفته است. من از كاري كه كردهام پشيمانم.در پايان اين جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند و قرار است بهزودي حكمشان را اعلام كنند.
- پسرم بيمار است
در همين حال مادر متهم درباره وضعيت پسرش به خبرنگار همشهري گفت: پسرم از كودكي دچار عقبافتادگي ذهني بود و حتي در مدرسه خاص درس ميخواند. او بهخاطر مشكلاتش با سني كه داشت همبازي بچههاي كوچك بود و آزارش به كسي نميرسيد. او ناخواسته و بهدليل بيمارياش مرتكب اين خطاي بزرگ شده است. ما هم به خاطر اشتباه او شرمنده خانواده داغدار هادي هستيم. وي ادامه داد: باور كنيد پسرم مدتها تحت نظر بهزيستي بود. از خانواده مقتول خواهش ميكنم كه براي رضاي خدا پسرم را ببخشند. او بيمار است.