بعدازظهر 28تيرماه، وكيل جواني در دفترش در شمالغرب تهران سرگرم كار بود كه زنگ در به صدا درآمد.پشت در مرد ناشناسي بود كه كلاه كاسكت به سر داشت. او كارتي به وكيل جوان نشان داد كه ثابت ميكرد مأمور اطلاعات است و وارد دفتر شد. مرد ناشناس چاقويي از جيبش در آورد و با آن وكيل جوان را تهديد به سكوت كرد. سپس به سمت ميزآقاي وكيل رفت و در لابه لاي پروندهها، 2پروندهاي كه انگار از قبل مشخصات آن را ميدانست، برداشت. پس از آن با تهديد چاقو مرد وكيل را به يكي از خيابانهاي اطراف برد؛جايي كه 2نفر از همدستان اين مرد انتظارشان را ميكشيدند. آنها درحاليكه نقاب بهصورت داشتند، سوار يك دستگاه پژو پرشيا بودند و وقتي وكيل جوان به داخل اين خودرو منتقل شد، همگي به راه افتادند.
- 3روز بعد
وكيل جوان در برابر افسركلانتري تهرانسر نشسته بود تا ماجراي 3روز گروگانگيري و شكنجهاش را شرح دهد. او گفت: مردان ناشناس 2ساعتي در خيابانها چرخيدند. پس از آن وارد پاركينگ ساختماني شدند و درحاليكه چشمانم را بسته بودند زير كتفم را گرفتند و مرا به سمت پلهها كشاندند. در آن لحظه پلهها را ميشمردم، 20پله به پايين رفتم و وارد زيرزمين متروكهاي شدم. درآنجا چشمانم را باز كردند و شكنجه هايشان شروع شد.
3روزي كه آنجا زنداني بودم، چهره هيچيك از گروگانگيران را نديدم. تا روز دوم نميدانستم ماجرا از چه قرار است تا اينكه آدمربايان چند برگه پيش رويم قرار دادند و خواستند تا امضا كنم. هرچند چشمانم را بستند تا متن نامهها را نخوانم اما در يك نگاه متوجه شدم كه ميخواهند از من اعتراف بگيرند و وانمود كنند به افرادي رشوه دادهام تا زودتر به پرونده ميلياردي رسيدگي كنند.
پروندههايي كه آنها از دفترم دزديده بودند مربوط به يك زمين ميلياردي بود و آنها ميخواستند پرونده را به نفع خودشان تمام كنند. پس از 3روز مرا ميان درختان حوالي جاده مخصوص رها كردند. به گزارش همشهري، هماكنون پرونده پيش روي قاضي آرش سيفي بازپرس شعبه چهارم دادسراي جنايي تهران قرار گرفته و با دستور وي تيمي از مأموران تحقيقات براي دستگيري آدمربايان را آغاز كردهاند.