نفوذ يا تأثير رسانه عبارتي است با كاربرد گسترده در ارتباطات، روانشناسي و جامعه شناسي كه به تأثير رسانه بر فرد يا گروه مخاطب، ديدگاه آنان و رفتارشان ميپردازد. بررسي نفوذ رسانه از دهههاي ابتداي قرن بيستم يكي از مباحث مهم در علوم ارتباطات بوده است و نظرات مختلفي چه در حوزه خرد و چه در حوزه كلان را شامل ميشود اما آنچه در اين مقاله به آنپرداخته ميشود نگاه آماري يا آناليتيكال به ميزان نفوذ رسانه است تا بتوانيم اين نفوذ را در عصر حاضر با فراگيري رسانههاي اجتماعي بررسي كنيم و ببينيم در ايران تقسيم بندي نفوذ رسانه در حوزه رسانههاي نوين چگونه است.
بهطور سنتي قدرت يا نافذ بودن رسانهها را با ميزان مخاطب ميسنجيدند. تعداد بينندگان يك برنامه تلويزيوني، تيراژ روزنامهها و در سالهاي اخير ميزان بازديد سايتها يا تعداد دنبالكنندگان يك صفحه در فيسبوك معيارهايي براي مقايسه نفوذ رسانهها بودهاند. اما در سالهاي اخير فراگيرشدن رسانههاي اجتماعي، بهرهگيري از شيوههاي نوين فني و محاسبات «كلان داده» معيارهاي جامع و دقيقتري را در اختيار تحليلگران رسانه قرار داده است.
در تعاريف جديد ميزان تعامل انجام شده با اخبار و محتواي يك رسانه اندازهگيري ميشود. به همين شيوه ميزان تعامل مردم با يك موضوع خبري نيز بيانگر اهميت آن موضوع در سطح جامعه است. تعامل عبارت است از فعاليتهايي كه كاربران در وب و شبكههاي اجتماعي با خبر يا محتوا انجام ميدهند، اينكه لينك يك خبر يا محتوايي بازنشر شود، كسي نظر بدهد يا لايك كند از اقسام تعامل هستند كه همه ما با آن آشناييم. 30سال پيش و زماني كه هنوز اينترنت وجود نداشت را درنظر بگيريد. ميزان اهميت يك موضوع خبري چگونه تعيين ميشد؟ وقتي كه مردم در كوچه و خيابان، محل تحصيل يا كار و در تاكسي و اتوبوس در مورد موضوعي بيشتر حرف ميزدند نشان ميداد كه آن موضوع در جامعه داغ يا بهاصطلاح امروزي ترند شده است. امروز هم همين صحبتها در رسانههاي اجتماعي مطرح ميشود با اين تفاوت كه امروز فناوري و تكنيكهاي تحليل داده به ما امكان ميدهند تا حرف مردم، موضوعات داغ جامعه، جهت افكار عمومي، رسانههاي مؤثر و حتي شيوه شكلگيري موضوعات داغ جامعه را شناسايي و ارزيابي كنيم.
- يك توانايي استراتژيك
در سطح كلان قدرت، امنيت و منافع يك كشور رابطه مستقيمي با نفوذ رسانههاي آن كشور دارد. اين روندي است كه از ابتداي قرن بيستم با فراگير شدن رسانههاي جمعي شكل گرفته و در قرن21 با فراگيري رسانههاي اجتماعي تبديل به فرايندي پيچيدهتر شده است.
نفوذ رسانهاي يك توانايي استراتژيك و بخشي جداييناپذير از قدرت هر كشور است و اين قدرت با نفوذ و تأثيرگذاري رسانههاي آن كشور ارتباط مستقيم دارد. روشهاي مختلفي در محاسبات مبتني بر كلان دادهها براي محاسبه نفوذ رسانهاي وجود دارد اما بنمايه تمام اين روشها اندازهگيري ميزان تعاملاتي است كه در وب و رسانههاي اجتماعي بين كاربران و محتوا اتفاق ميافتد. اگر لينك يك خبر يكبار بازنشر شود و لينك خبري 40بار بازنشر شود مشخص است كه ارزش و اهميت كدام خبر در جامعه بيشتر است. همين قياس را ميتوان بين 2رسانه درنظر گرفت؛ اگر اخبار يك رسانه بيشتر بازنشر شود، بيشتر مورد اظهارنظر كاربران قرار بگيرند و بيشتر لايك شود بدون شك اين رسانه داراي نفوذ بيشتري در سطح افكار عمومي است.
با استفاده از شيوه اندازهگيري ميزان تعاملات با اخبار فارسي در چند سال گذشته جغرافياي نفوذ رسانهاي در كشور در موضوعات مختلف مشخص شده كه متأسفانه حاكي از وضعيت بسيار ناخوشايندي براي رسانههاي ايراني است. شايان ذكر است برجام تنها يك مثال براي بررسي نفوذ رسانههاي خارجي در ايران بوده است ولي نمونه همين تحقيق در موارد ديگر حتي موضوعات غيرسياسي نيز نتايج مشابهي را نشان ميدهد. حال كه بهمعناي نفوذ رسانهاي و مثالي از نفوذ رسانهاي مبتني بر دادههاي شبكههاي اجتماعي پرداختهايم بهتر است به تحليل وضعيت و چرايي ايجاد اين وضعيت در گستره رسانهاي كشور نيز بپردازيم.
نكته قابل توجه شيوه برخورد صورتگرفته با شبكههاي اجتماعي است. طنز تلخ فيلترينگ اين است كه هم اكثر سايتهاي خبري و هم شبكههاي اجتماعي تأثيرگذار در نفوذ رسانهاي فيلتر هستند، با اين حال همان سايتها كه فيلتر هم هستند بيشترين نفوذ را بهدست آوردهاند.
نزديك به 10سال است كه مهمترين شبكههاي اجتماعي به دام فيلترينگ افتادهاند. بنا بوده فيلترينگ چتري امن در برابر محتواي غيراخلاقي و ضدامنيتي باشد اما در عمل در مورد سايتهاي خبري و رسانههاي اجتماعي باتوجه به علاقه وافري كه براي دسترسي به خبر و تعامل در مورد موضوعات روز در جامعه وجود دارد چنين نشد.
فيلترينگ بهجاي آنكه چتري محافظ در فضاي رسانهاي كشور باشد تبديل شده به قفسي كه رسانههاي ايران را محصور كرده است. همزمان با فيلترينگ دسترسي رسانههاي ايراني براي بهرهگيري از فضاي رسانههاي اجتماعي محدود شد، روزنامهنگاران و مديران رسانههاي ايراني بهجاي استفاده از اين فرصت مطلوب، از فعاليت در رسانههاي اجتماعي محروم و حتي منع شدند. در ۱۸ بهمن ۱۳۹۱ كارگروه تعيين مصاديق محتواي مجرمانه، «درج پيوند يا تبليغ تارنماهاي فيلتر شده در پايگاههاي اينترنتي» را جرم محسوب كرد. همين اقدام يعني سايتهاي خبري ايراني امكان معرفي صفحات خود در رسانههاي اجتماعي را از دست دادند. اما بخش مهمي از جامعه كه شامل دهها ميليون كاربر اينترنت است به هر روي راه خود را به اين شبكهها باز كرد و درست در خلأ حاصل از غيبت اجباري رسانههاي ايراني، اين رسانههاي بيگانه بودند كه با بهرهگيري بهينه از امكانات شبكههاي اجتماعي در بستري بدون رقابت بر فضاي رسانهاي ايران مسلط شدند.
- محروميت از كمپينهاي ضد تحريم
در همان دوره روحالله مومننسب كه مدير واحد اينترنت مركز توسعه فناوري اطلاعات و رسانههاي ديجيتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بود در گفتوگويي پيرامون منع كردن سايتهاي ايراني از لينك دادن به شبكههاي فيلترشده كه در سايت پارسينه منتشر شد،گفت: «ما نبايد به چند كليكي كه از اين تارنماها ميگيريم دل خوش كنيم! چرا كه تأثير زيادي نخواهد داشت و برگشت بازديد، عدد قابل توجهي نيست.» همين عدد كه از نظر ايشان قابل توجه نبود يعني حدود ۹۰ درصد از نفوذ رسانهاي در شبكههاي اجتماعي كه در اختيار رسانههاي بيگانه قرار گرفته است. آنچه با فيلترينگ شبكههاي اجتماعي برسر قدرت رسانهاي ايران آمد سر هر شهروند آگاه و دلسوزي را به درد ميآورد. در سختترين تحريمهاي ظالمانه كمپينهاي شبكههاي اجتماعي ميتوانست صداي حق خواهي و مظلوميت اين ملت را به گوش دنيا برساند. بهدليل فيلترينگ هيچيك از تلاشهاي دلسوزانهاي كه براي تبليغ كمپينهاي ضدتحريم انجام گرفت به بار ننشست، درحاليكه ميتوانستيم حتي فضاي رسانهاي بينالملل را از پيام خود متاثر كنيم. فضاي رسانهاي ايران و وبفارسي را نيز از حضور رسانههاي ايراني محروم و اينترنت را تبديل به جولانگاه رسانههايي كرديم كه دولتهايشان ظالمانهترين برخورد را در حق ملت ايران روا داشته و ميدارند.بهنظر ميرسد الگوي چيني مدنظر سياستگذاران فيلترينگ بوده است. چين با محدودكردن شبكههاي مهم اجتماعي نمونههاي داخلي براي فيسبوك و توييتر معرفي كرد.
در همين رابطه، نظر دكتر مجيد تفرشي تاريخ پژوه و كارشناس روابط بينالملل را جويا شدم. او ضمن غيرقابل مقايسه شمردن شرايط چين و ايران گفت: «دلايل زيادي شرايط چين و ايران را تفكيك ميكند؛ نخست آنكه چين يك پنجم جمعيت دنيا را دارد و خودش به تنهايي يك قطب مهم اقتصادي و فرهنگي در جهان است. ايران هيچيك از اين دو نيست، از سوي ديگر موقعيت ژئوپليتيك ايران اجازه نميدهد ما مردم و رسانههايمان را منزوي كنيم. ايران چهارراه منطقه است و چه بخواهيم چه نخواهيم در كوران حوادث و محور ارتباطي منطقه هستيم. ما نميتوانيم اينترنت را تعطيل و فكر كنيم بدون ارتباطات و تعاملات گسترده رسانهاي محتوايي و فرهنگي ميتوانيم بهجز ضرر حاصلي بهدست آوريم».خطري كه مجيد تفرشي بهدرستي برآن تأكيد كرده دقيقا با فيلترينگ توييتر اتفاق افتاده است.
درشرايطي هستيم كه مضرات محروميت جامعه ايران از حضور درشبكههاي اجتماعي و بهخصوص توييتر هر روز مشخصتر ميشود. چه در حوزه سياست خارجي و چه در مسائل داخلي هرجا مردم، رسانهها، افراد تأثيرگذار و اقشار مختلف جامعه حضور داشتهاند دستاوردهاي ارزشمندي براي كشور حاصل شده است. اما به باور اكثر كارشناسان فيلترينگ رسانهاي تأثيرگذار مانند توييتر نهتنها باعث ازدست رفتن فرصتهاي فراوان شده بلكه چه در حوزه جنگ نرم كه نگراني بسياري از رهبران و دلسوزان مملكت است و چه در حوزه ديپلماسي ضررهاي بسياري براي ايران بههمراه داشته است. كاربهجايي كشيده كه امروز نه فقط امپراتوري رسانهاي غرب براي ايران خطرآفريني ميكند بلكه رسانههاي دسته سوم سعودي نيز در هرزمان كه اراده كنند عليه ايران طوفانهاي تبليغاتي به راه مياندازند. در شرايط پرمخاطره كنوني تبليغات سعودي كه در مورد آن مستندات و آناليزهاي فراواني وجود دارد خطري عمده براي سياست منطقهاي ايران و محور مقاومت محسوب ميشود. جاي بسي تأسف است كه كشورهاي ديكتاتوري جنوب خليجفارس با مهارت و سياستگذاري هوشمندانه از توييتر و فيسبوك بهره ميبرند ولي ما با تمام تأكيدي كه بر قدرت فرهنگي خود داريم خود را از بديهيات رقابتي محروم كردهايم.
- شايعه و ضد شايعه
بايد توجه كرد كه بازبودن اينستاگرام و تلگرام حاصل چنداني در نفوذ رسانهاي ندارد. اينستاگرام شبكهاي بيشتر براي سرگرمياست كه بهجز در مورد اخبار زرد خوانندهها و هنرپيشهها بازتاب چنداني در فضاي رسانهاي بينالملل ندارد. تلگرام هم قبل از هرچيز يك پيامرسان است كه بهواسطه فيلتربودن رسانهاي مانند توييتر در ايران كاركرد رسانهاي پيدا كرده است. اين نوع استفاده از تلگرام در ايران مضراتي چون شايعهپراكني، عدمپايبندي به حقوق مولف و بيمسئوليتي در انتشار اخبار را هم درخود دارد. اين در حالي است كه الگوريتم توييتر بهطور ذاتي خاصيتي ضدشايعه دارد. مشخص است كه منظور از نقد اينستاگرام و تلگرام، توصيه به فيلتركردن آنها نيست بلكه اصرار بر اصلاح شرايط كنوني است. در تلگرام بهعنوان مثال رسانههاي ايراني نشاندادهاند تاحد قابلقبولي توان رقابت با رسانههاي فارسي خارج از كشور را دارند.اين شرايط قابل اصلاح است، در آينده نيز با مخاطرات و چالشهاي فراواني مواجه خواهيم شد و خواهيم ديد كه اصلاحي كه امروز صورت بگيرد تا چه حد برايمان كارساز خواهد بود. ما ميتوانيم امروز فيلترينگ شبكههاي اجتماعي را بهعنوان يك تجربه مديريتي پشتسر بگذاريم يا با كتمان واقعيتها بر رويهاي ناكارآمد اصرار بورزيم.
براي پس گرفتن نفوذ رسانهاي ايران ميبايست فيلترينگ شبكههاي مهم اجتماعي و بهخصوص توييتر برداشته شود، ميبايست رسانههاي ايراني را بهجاي منع به حضور سازنده در شبكههاي اجتماعي تشويق كرد، ميبايست بهصورت گسترده كارگاههاي آموزشي براي بالابردن مهارتهاي روزنامهنگاري درشبكههاي اجتماعي برگزار شود و تدابير لازم بهمنظور توليد محتواي مناسب براي شبكههاي اجتماعي در خبرگزاريها فراگير شود و ميبايست سايت و امكانات نرمافزاري رسانههاي ايراني باتوجه به استانداردهاي روز نوسازي و تجهيز شوند.
با بررسي نفوذ رسانهاي در 5 شبكه اجتماعي مطرح يعني فيسبوك، گوگلپلاس، توييتر، لينكداين و پينترست و ميزان بازنشر اخبار رسانهها در اين 5 شبكه و همچنين ميزان تعاملي كه كاربران فارسيزبان در اين 5 شبكه با اخبار سايتهاي خبري فارسي نشان ميدهند مشخص شده كه در اكثر موارد بيش از ۷۰درصد از كل نفوذ رسانهاي ايران در اختيار تعداد معدودي از رسانههاي فارسي خارج از كشور است. بهعنوان مثال از يك موضوع داغ اخبار مرتبط با برجام را در يكسال گذشته بررسي كردهايم. در ۱۲ماه گذشته حدود ۶۴۰۰ خبر، مقاله يا ويدئوي فارسي بهصورت دست اول در سايتهاي خبري منتشر شده و درمجموع حدود ۵۸۰ هزار تعامل با اين اخبار انجام شده است. سهم رسانههاي ايراني و بيگانه از اين تعاملات كه نشاندهنده نفوذ رسانهاي است در نمودار زير به نمايش گذاشته شده است: نمودار فوق فقط گوشهاي از واقعيت تكاندهنده در نفوذ رسانهاي كشور است. در حوزه اخبار مربوط به برجام كه موضوعي سياسي و ملي است نزديك به ۹۰درصد از نفوذ رسانهاي در دست رسانههايي است كه يا متعلق به دولتهاي مقابل ايران در مذاكرات هستهاي هستند و يا بهصورت مستقيم و غيرمستقيم از جانب اين دولتها و لابيهاي ضدايراني حمايت ميشوند. قويترين رسانه فارسي خارج از كشور سرويس فارسي BBC است. در آمار فوق ۱۷۱ خبر از مجموع ۶۴۰۰ خبر از BBC فارسي بوده است يعني BBC تنها حدود ۳ درصد از كل اخبار مربوط به برجام را منتشر كرده است. بااين حال ۲۱۰ هزار مورد از مجموع ۵۸۰ هزار تعامل اجتماعي مربوط به اخبار BBC است كه معادل ۳۶ درصد از كل تعاملات اجتماعي است. بهطور متوسط با هر خبر BBC در مورد برجام ۱۲۲۸ تعامل اجتماعي صورت گرفته كه نشانه عملكرد حساب شده اين رسانه در شبكههاي اجتماعي است. در ميان ساير رسانههاي پرنفوذ خارجي ميتوان به صداي آمريكا، راديوفردا و يورونيوز اشاره كرد. اما در ميان رسانههاي داخلي فارسنيوز، سايت اطلاعرساني مقام معظم رهبري و ايلنا ازجمله پرنفوذترينها در اخبار مربوط به برجام بودهاند و سهم بيشتر خبرگزاريهاي ايراني در نفوذ رسانهاي بسيار اندك بوده است.