در يكي از روزهاي فوريه 2001(اسفند1379) توماس فريدمن، ستوننويس روزنامه نيويوركتايمز ايده طرح سازش عربي را با مقامات عربستان سعودي مطرح كرد كه بعدها به قطعنامه اتحاديه عرب در سالهاي 2002 و 2007 تبديل شد. ماجرا از اين قرار بود كه بعد از واقعه 11سپتامبر كه معلوم شد 15نفر از اتباع سعودي، درگير اين حملات تروريستي بودهاند، دولت عربستان تلاشهاي بسياري را براي كاهش انتقادات و حملات رسانهاي عليه خود بهعمل آورد و در همين راستا، امير عبدالله، وليعهد و كفيل وقت پادشاهي عربستان، فريدمن را براي صرف شام خصوصي دعوت كرد. اميرعبدالله از 6 سال قبل و بعد از سكته مغزي برادرش فهد، عملا اداره امور عربستان را در دست داشت. فريدمن طي اين ضيافت، تلاش ميكند عبدالله را به شكستن تصميمات جمعي سران اتحاديه عرب در اجلاس خارطوم پس از شكست در جنگ ششروزه در سال 1967تشويق كند. مطابق قطعنامه خارطوم، دولتهاي عربي هرگونه طرح صلح، شناسايي ديپلماتيك و مذاكره را با رژيم صهيونيستي بهطور كلي ممنوع اعلام كرده بودند. با اين حال فريدمن كه سالها خبرنگار نيويورك تايمز در بيتالمقدس بود، موفق ميشود تا عبدالله را متقاعد به طرح صلحي كند كه مطابق آن دولتهاي عربي در ازاي اجراي قطعنامه 242شوراي امنيت، اين رژيم را به رسميت بشناسند و روابط سياسي برقرار كنند. وليعهد عربستان اميد داشت با اين طرح صلح، تنشهاي سياسي با دولت آمريكا بعد از واقعه يازدهم سپتامبر نيز مديريت شود. با اين حال و با وجود اينكه آريل شارون، نخستوزير وقت رژيم صهيونيستي بهصورت محرمانه از اين طرح صلح استقبال كرده بود، در عمل و بعد از تصويب آن در اجلاس سران اتحاديه عرب در بيروت در سال 2002، از قبول آن امتناع ميورزد.
اتفاق ديگري كه بعد از طرح صلح عربي ميافتد، توافق عربستان با ايپك(يا كميته امور عمومي آمريكا و اسرائيل) براي جايگزيني تبليغات ضدايراني به جاي تبليغات ضدعرب در رسانههاي مسلط جهاني است. آنگونه كه امجي روزنبرگ، از مديران عالي رتبه ايپك كه بعدها از اين كميته جدا شد، مينويسد، براي اينكه به طرح صلح عربي فرصت طرح داده شود تصميم گرفته شد تا از تبليغات شديد ضداعراب كه بهويژه بعد از 11سپتامبر تشديد شده بود، بكاهند و با استفاده از فرصت فاششدن ابعاد برنامه هستهاي ايران، به ايرانهراسي در سراسر آمريكا و جهان دامن بزنند.
در سال 2007 و بهرغم بينتيجهبودن عقبنشينيهاي آشكار گذشته، بار ديگر عربستان كه تمامي حيثيت و آبروي خود را در گرو طرح بينتيجه قبلي گذاشته بود، بار ديگر فريب مذاكرات محرمانه با رژيم صهيونيستي و آمريكا را ميخورد و طرح صلح قبلي در اجلاس سران اتحاديه عرب در رياض در سال 2007، با پافشاري و اصرار عربستان، مورد تصويب مجدد قرار ميگيرد. با وجود استقبال محتاطانه و ظاهري ايهود اولمرت، در عمل هيچ اتفاق خاصي روي نميدهد و در سال 2009 و با انتخاب بنيامين نتانياهو و ادامه سياستهاي شهركسازي عملا رؤياي سعوديها ناپديد ميشود.
با وجود اينكه سعوديها بارها نتيجه اقدامات ناسنجيده خود را ديدهاند، هنوز هم درسهاي لازم را نگرفتهاند. بعد از تحولات بيداري اسلامي در سال 2011 و مهمتر از آن درگذشت ملك عبدالله در ژانويه 2015، رفتار افراطي و نسنجيده عربستان در تمامي زمينهها تشديد شد كه يكي از نمادهاي آن، تلاش براي احياي طرح صلح مرده قبلي با پيشنهاد تغييراتي باورنكردني به نفع رژيم صهيونيستي است. مطابق اخباري كه از نشست سازش در پاريس در خردادماه امسال به گوش رسيد، حكومت عربستان حاضر شده است از 2 شرط اساسي طرح قبلي و همينطور قطعنامه 242 مبني بر بازگرداندن تمامي سرزمينهاي جنگ ششروزه 1967و بازگشت آوارگان صرفنظر كند و آن را به اتحاديه عرب بقبولاند.
در مورد دلايل اين رفتار بيسابقه و افراطي، ميتوان به مسائل زيادي اشاره كرد، ولي بهنظر ميرسد در راس همگي آنها جنگ قدرت يكسال و نيم اخير در ميان خاندان سلطنتي عربستان قرار داشته باشد. محمدبن سلمان تلاش همهجانبهاي را جهت جلب نظر مقامات آمريكا براي حمايت از وي در برابر نايف، وليعهد كنوني عربستان آغاز كرده است و بهنظر ميرسد كه قصد دارد همانند سال 2002 از نفوذ لابيهاي صهيونيستي نظير ايپك براي هدف خود استفاده كند. نمايش عاديسازي روابط با رژيم صهيونيستي و انجام تحركات آشكار و تأسفآوري مثل سفر انور عشقي، ژنرال بازنشسته سعودي به سرزمينهاي اشغالي يا مذاكرات تركي فيصل، رئيس سابق سازمان امنيت عربستان با مقامات اين رژيم و يا تعديل طرح صلح عربي در جهت مطامح رژيم صهيونيستي، ميتواند بهعنوان بخشهايي از اين پازل تلقي شوند؛ پازلي كه به مثابه خنجري بر پيكره جهاناسلام باقي خواهد ماند.