26 امروز، يعني سالروز حماسه پاوه، بهانهاي است تا با ماجراهاي اين شهر بيشتر از گذشته آشنا شويم. اينكه يكي از فرمانهاي تاريخي و مهم امام به پاوه تعلق گرفته است، خود حاكي از اهميت اين ماجراست. همچنين حضور شهيد چمران در پاوه و تأثير اين حضور، از ديگر ابعاد جالب اين حماسه است؛ حماسهاي كه در تاريخ ماندگار شده است. مسعود حبيبي از راويان يادمان شهداي پاوه و محسن معاذي، از رزمندههاي دوره جنگ پاوه از آنچه آن روزها بر سر اين شهر زيبا آمده ميگويند و از آنچه اين روزها در پاوه و بهويژه يادمان شهدا ميگذرد. با ما به پاوه بياييد؛ شهري كه فقط بخشي از قصهاش در فيلم «چ» آمده است؛ شهري كه قصههايش مثل ساختار شهرياش پر از پيچوخم و پر از پستي و بلندي است!
- سقوط شهر، جدايي كردستان
جريان حوادث پاوه به قبل از دوران دفاعمقدس برميگردد؛ زماني كه بعد از پيروزي انقلاب، نيروهاي انقلابي در اقصي نقاط كشور با گروهكهاي ضدانقلابي كه به نام دفاع از قوميتهاي مختلف، دست به هر نوع جنايتي ميزدند، درگير بودند. آن زمان، اين گروهكها در مناطق بلوچ و عربنشين با عنوان دفاع از قوميتشان دست به انواع خشونتها ميزدند؛ بالطبع در مناطق كردنشين هم قضيه به همين ترتيب بود. مسعود حبيبي، يكي از اهالي پاوه است و آن زمان فقط 3سال داشته، اما حالا راوي يادمان شهداي پاوه است و نسبت به تمامي اتفاقات پاوه در آن دوره آشناست؛ «گروهكهاي ضدانقلاب، قصد ايجاد يك حكومت مستقل در كردستان را داشتند و چون اكثر شهرهاي كردنشين را به تصرف خود درآورده بودند، بهدنبال فرصتي بودند تا تنها منطقهاي را كه نگرفته بودند، يعني مناطق پاوه و اورامانات را هم تصرف كنند. دليل حساسيت بالاي گروهكهاي ضدانقلاب بر پاوه، اين بود كه اين شهر جزو نخستين مناطقي بود كه در آنجا سپاه تشكيل شده بود و سقوط پاوه برابر بود با جدايي كردستان از ايران؛ يعني پاوه وسيلهاي بود براي بهدستآوردن كرمانشاه و در نهايت جدا كردن كردستان از ايران، چرا كه اگر پاوه را تصرف ميكردند تا خود كرمانشاه مانعي نداشتند و بهراحتي نفوذ ميكردند.» حبيبي ادامه ميدهد: «گروهكهاي ضدانقلاب كه قريب به 12هزار نفر ميشدند و بيشترشان حامي حزب دمكرات بودند، در 20مرداد 1358 در مكاني تجمع و آنجا قطعنامهاي صادر كردند مبني بر خودمختاري پاوه. آنها هم قسم شدند كه پاوه را به تصرف خود دربياورند و در روز 21مرداد با شليك نخستين گلولهها به يكي از پاسگاههاي نزديك پاوه بهطور عمومي اعلام جنگ كردند. روز 22مرداد راههاي ورودي به شهرستان را بستند وبرق و تلفن شهر را قطع كردند. كار تا جايي پيش رفت كه روزهاي بعد موتور پمپاژ آب آشاميدني شهر را از بين بردند و در ماه مبارك رمضان، مردم را از نعمت آب محروم كردند.» اتفاقات پاوه مصادف شده بود با ماه مبارك رمضان در تابستان 1358؛ ماه رمضاني كه در خاطر تكتك اهالي پاوه ماندگار شده است.
- ورود اميد، با هليكوپتر
پاوه را بايد شهر مقدسي دانست؛ چراكه خون شهيدانش به آن حياتي دوباره بخشيده است. محسن معاذي از رزمندگان آن دوره پاوه ميگويد: «بايد گفت پاوه حياتش را مديون مقاومت و ايثار اهالي رنجديدهاش است؛ ايثاري كه از فرماندهي به نام چمران به پاوه تزريق شد. نام پاوه با شهيد چمران گره خورده است، چرا كه ايشان در آزادسازي پاوه تأثير بسزايي داشت. خاطرم هست 3-2 روز قبل از ورود شهيد چمران به پاوه، مردم شهر به همراه نيروهاي پاسدار، معروف به «دستمال سرخها» به فرماندهي شهيد علياصغر وصالي در شهر به مقاومت مشغول بودند ولي از زماني كه شهيد چمران وارد پاوه شد، قضيه فرق كرد.» حبيبي، راوي يادمان شهداي پاوه هم به تحولي كه در روحيه مردم پاوه بعد از ورود دكتر چمران به اين شهر ايجاد شد اشاره ميكند: «روز 25مرداد كه تمام راههاي ارتباطي با بيرون از شهر قطع شده بود، هليكوپتري از كرمانشاه وارد پاوه شد. اين هليكوپتر، اميد را به پاوه سرازير كرد. شهيد چمران و برخي ديگر از فرماندهان ارتش و سپاه با اين هليكوپتر وارد پاوه شدند. بعد از ورود شهيد چمران، شهيد وصالي توضيحات لازم را به شهيد چمران ارائه داد تا ايشان هم در جريان امور قرار بگيرد. مردم شهر از ورود شهيد چمران حسابي دلشاد شده بودند و از ايشان درخواست كمك كردند و خواستند كه او بماند تا با نيروهاي خود و به كمك اهالي پاوه، شهر را از دست منافقين آزاد كند. تعداد نيروهاي چمران در آن زمان حدود 350نفر بيشتر نبود، درحاليكه در طرف مقابل، ضدانقلابها حدود 12هزار نفر نيرو داشتند». در نهايت شهيدچمران فرماندهي عمليات در پاوه را عهدهدار شد. محسن معاذي كه از همرزمان شهيدچمران بوده ميگويد: «اگرچه دشمن از جهت تعداد نفرات و همچنين از حيث امكانات خيلي از ما جلوتر بود، ولي شهيد چمران آنچنان ما را در آن فضا دلگرم كرده بود كه اميد خاموششده در دلمان دوباره شعلهور شد. همه ما رزمندگان و اهالي پاوه توكلمان به خدا و گوش به امر دكتر چمران بوديم».
- شبها شب قدر بود!
شنيدن توصيف جنگ در پاوه و چگونگي آن، هيجانانگيز است. محسن معاذي درحاليكه بغض دارد، ميگويد: «از روز شروع جنگ توسط ضدانقلاب، مردم شبها هم آسمان را چون روز روشن ميديدند چرا كه آتش گلولهها آسمان را نور باران ميكرد. جنگ پاوه 6 روز طول كشيد و روزبهروز جنگ برافروختهتر ميشد و شدت ميگرفت. رگبار گلولههاي دشمن، همچون باران به سوي مردم بيدفاع و مظلوم ميباريد. شهر از شدت اين درگيريها مستأصل شده بود. ارتفاعات بهدست ضدانقلاب افتاده بود و پاوه از سهطرف به سختي محاصره شده بود، به طوري كه آذوقه و مهمات فقط از طريق هوايي ميتوانست به شهر وارد شود.» حبيبي براي شرح بيشتر قصه روزهاي جنگ به كمك ميآيد: «در روز جمعه 26مرداد 58 مصادف با آخرين جمعه ماه مبارك رمضان و «روز قدس»، درگيري و محاصره با قطع آب و برق و كمبود مهمات و اسلحه شدت گرفت. از همه شهر پاوه، فقط دو نقطه در دست نيروهاي انقلابي بود؛ يكي پاسگاه ژاندارمري در غرب پاوه و ديگري محل پاسداران در وسط شهر كه شهيد چمران در آنجا بود. با آنكه تمام راههاي ارتباطي پاوه قطع شده بود با اين حال شهيد چمران نااميد نشد و با هر زحمتي كه بود، با يك بيسيم خراب با يكي از پاسگاهها ارتباط برقرار كرد و پاسگاههاي خارج از شهر را از وضعيت پاوه مطلع كرد. وضعيت خيلي آشفته بود.» شهيد چمران در كتاب كردستان، از شب 26مرداد كه آتش دشمن شدت گرفته بود، بهعنوان شب قدر ياد ميكند. گويا در آن شب دشمن يك قدم تا تصرف پاوه فاصله داشت. نيروهاي ضدانقلاب و تا بن دندان مسلح، تا پشت ديوارهاي پاسگاه پيش آمده بودند و همچنين قتل و غارت همه شهر را فرا گرفته بود. معاذي ميگويد: «همه اميد ما اين بود كه پيام شهيد چمران به بيرون از پاوه رسيده باشد».
- نفس مسيحا، با حكم امام آمد
به هر ترتيبي كه بود، پيام شهيدچمران به امام ميرسد و بعد از آن، ساعت 7صبح 27مرداد ماه، پيام تاريخي حضرت امام از راديوها در شهر پخش ميشود. امام در بخشي از آن پيام فرمودند: «... به دولت و ارتش و ژاندارمري اخطار ميكنم اگر با توپها، تانكها و قواي مجهز تا 24ساعت ديگر حركتي به سوي پاوه انجام نشود من همه را مسئول ميدانم». اين پيام لرزه به تن همه ضدانقلابيون مياندازد، بهطوري كه همه آنها به سمت ارتفاعات نقطه صفر مرزي پا بهفرار ميگذارند. مردم در شهر نداي اللهاكبر سر ميدهند. محسن معاذي برادر شهيد غلامرضا معاذي و از رزمندگان آن زمان با اشاره به پيام تاريخي حضرت امام ميگويد: «تا آن زمان فرماندهي كل قوا بهدست نخستوزيري وقت بود، اما در غائله پاوه، حضرت امام خود به ميدان آمدند و خود را با عنوان فرمانده كلقوا به مردم معرفي كردند و اگر نبود آن پيام امام، مردم پاوه هم همچون فلسطينيان صبرا و شتيلا در لبنان، كشته و سركوب ميشدند». اين فرمان امام همچون نفس مسيحايي، به مردم پاوه جاني دوباره بخشيد. بعد از آن پيام تاريخي امام بود كه نيروهاي انقلابي شهرهاي ديگر فوجفوج به سمت پاوه به حركت درآمدند و منطقه پاوه و اطراف آن را از عوامل ضدانقلاب پاكسازي كردند. مسعود حبيبي، راوي يادمان شهداي پاوه ميگويد: «دشمنان آمده بودند تا پاوه را سركوب كنند، درحاليكه پاوه و مردمانش شجاعتر از اين حرفها بودند. مردم پاوه اعم از شيعه و سني كه به فرموده امام دو بازوي مستحكم اسلام هستند دست بهدست هم دادند تا پاوه روي پاي خود بايستد. مردم خواستند كه پاوه براي ايران بماند و ماند». حال با گذشت 37سال از آن حواث تلخ و ناگوار، نهتنها پاوه كه تمام ايران به پاوه و اهالي آن ميبالد؛ پاوهاي كه ستارههايش در آسمان ايران درخشانتر و پرفروغتر از بقيه شهرهاست. محسن معاذي با اشاره به اين حماسه بزرگ كه توسط مردمان پاوه بهوجود آمد ميگويد: «بعد از نصرت الهي، 3عامل در پيروزي ما در جنگ پاوه مؤثر بوده است، اول، روحيه ايثار، فداكاري و مقاومت رزمندگان و مردمان پاوه. بعد از آن، پيام امامخميني(ره) كه كالبد پاوه را جان تازهاي بخشيد و در آخر، فرماندهي چريك و ماهري به نام شهيد چمران بود كه منجر به سربلندي پاوه شده است.»
- شبي براي سرنوشت
محسن معاذي، در آن شب قدري كه شهيد چمران از آن ياد ميكند، همراه او بوده است، ميگويد: «واقعا، تعبير شهيد چمران از آن شب به شب قدر، زيباترين تشبيه ممكن است. آن شب واقعا شب قدري بود براي اهالي پاوه؛ چراكه سرنوشت مردمان پاوه بسته به آن شب بود و اگر مقاومت و دعاهاي مردم و رزمندگان نبود، حتما سرنوشت ديگري برايمان رقم ميخورد. در شامگاه26مرداد بنده همراه شهيد چمران بودم، ايشان حال و هواي خاصي داشتند. مدام زير لب ذكر و دعاهاي مختلفي را زمزمه ميكردند. همه پاسداران و رزمندگان از حال ايشان متأثر شده بودند. خاطرم هست كه در آن شب، شهيد چمران بيش از 3مرتبه عبارت«انالله و انااليه راجعون» را بر زبان جاري كردند و مدام به درگاه خدا استغاثه ميكردند». در آن شبقدر، سربلندي و عزت بر پيشاني پاوه نوشته شد تا امروز همگان به بردباري و مقاومت مردم پاوه افتخار كنند و پاوه را به شهر همت و شجاعت بشناسند.
- پاوه كجاست؟
شهرستان پاوه در 120كيلومتري شمالغربي استان كرمانشاه واقع است. پاوه تا نقطه صفر مرزي حدود 35كيلومتر فاصله دارد، بهطوري كه از ارتفاعات پاوه، خط صفر مرزي به راحتي ديده ميشود. اين شهرستان حدود 45كيلومتر با اقليم كردستان عراق فاصله دارد و با سليمانيه در عراق تقريبا هم مرز است. پاوه به همراه روستاهاي اطرافش حدود 59هزار نفر جمعيت دارد. بيشتر اهالي پاوه اهل تسنن و شافعي مذهب هستند و همچنين به زبان كردي هوراني تكلم دارند. اين شهرستان در دوران دفاعمقدس بيش از 56 بار بمباران هوايي شد و يكي از مناطق بسيار حساس براي بعثيها محسوب ميشده است. شهرستان پاوه در طول 8سال دفاعمقدس بيش از 640 شهيد بومي و هزار جانباز تقديم انقلاب كرده است. علاوه بر اين، در منطقه پاوه و اطراف آن، بيش از يكهزار و 900شهيد غيربومي به شهادت رسيدهاند. اگرچه پاوه در دوران دفاعمقدس خوش درخشيده است اما داستان اصلي و پر طمطراق پاوه به قبل از دوران دفاعمقدس برميگردد كه مربوط به آزادسازي آن از دست ضدانقلاب پس از فرمان تاريخي امام خميني (ره) است.
- اولين يادمان شهدا
به شهر پاوه كه پا ميگذاري، شايد بارزترين نماد مقاومت اين شهر همان يادماني باشد كه روي يكي از تپههاي پاوه قرار گرفته است. مسعود حبيبي راوي اين يادمان در مورد آن ميگويد: «اين يادمان، نخستين يادماني است كه به دستور خود حضرت امام در ايران بنا شده است. خيلي از افرادي كه به پاوه سفر ميكنند، اطلاعات دقيقي راجع به اتفاقات پاوه ندارند و اين يادمان بهانهاي است تا آن عزيزان با حوادث پاوه بيشتر آشنا شوند». محسن معاذي در رابطه با نحوه بنا شدن اين يادمان توضيح ميدهد: «قتلعام مردم پاوه به حدي بود كه ما در آن زمان نميتوانستيم پيكر شهيدان را از محل شهادتشان تكان دهيم. برادر خود من به طرز فجيعي با حدود 90تير كلاشينكف به رگبار بسته شد. خيلي ديگر از شهدا هم به همين نحو شهيد شدند. فجايع به قدري بود كه برخي از پيكرهاي شهيدان سر در بدن نداشتند. بعضيهاشان را ميشد جابهجا كرد ولي بدن برخي را اصلا نميشد جابهجا كرد. عاجز شده بوديم و نميدانستيم كه بايد چه كنيم. تا اينكه در نهايت از طريق شهيد چمران با بيت امام تماسي برقرار كرديم و به دستور حضرت امام پيكر 9نفر از آن شهيدان را كه اهل پاوه نبودند و مردد بوديم با اجساد مطهرشان چه بايد بكنيم نهايتا با همان لباس رزم و بدون غسل و كفن در مكان يادمان كنوني به خاك سپرديم. به اين ترتيب نخستين يادمان شهدا در كشور ساخته شد».
- كتاب «كردستان» را بخوانيد
كتاب كردستان، اثري است از شهيد چمران. اين كتاب شامل يادداشتها و سخنرانيهاي دكتر چمران درباره كردستان است. البته بخش عمده و مهم كتاب كردستان، نوشتههاي اصلي شهيد چمران پيرامون حوادث شهر بحرانزده و مظلوم پاوه است كه خود به رشته تحرير درآورده اما ناتمام مانده است. شهيد چمران در اين كتاب تحليلي ارائه ميدهد از شروع اتفاقات كردستان مبني بر طرز تفكر ماديگرايان و استعمارگرايانه جريانهاي ضدانقلاب. همچنين در اين كتاب به حركت و فرمان انقلابي امام خميني(ره) مبني بر خنثيسازي اقدامات عناصر خودفروخته و نفوذي دشمن، توجه شده است. بخش اول اين كتاب «پاوه، فرمان تاريخي امام (ره) و سرآغاز نجات كردستان» نام گرفته است. شهيد چمران در بخش اول، موضوع پاوه و نجات آن را مطرح ميكند. بخش دوم مطالب كتاب با عنوان «مسلحكردن فئودالها در كردستان» مشتمل بر برخي سخنرانيهاي شهيد چمران در زمان و مكانهاي مختلف درخصوص مسائل كردستان است. بخش سوم، تحت عنوان «حادثه قارنه، پيرامون خودمختاري در كردستان»، هم گزيده مطالبي از دستنوشتههاي پراكنده و گوناگون آن شهيد فرزانه در ارتباط با مسئله كردستان است. دستنوشتههاي شهيد چمران بهخصوص در رابطه باحوادث پاوه، بسيار جذاب و خواندني است.
- همه ديوانه شده بودند!
در روزهاي آخر جنگ پاوه، شدت حادثه و درگيري به قدري بود كه شهيد چمران آن را اينگونه توصيف ميكند: «همه ديوانه شده بودند. عدهاي ديوانهوار شيون ميكردند و سر خود را به ديوار ميكوبيدند. عدهاي چشمان خود را گرفته بودند و ضجه ميزدند؛ عدهاي ديوانهوار، به دور خود ميگشتند و كنترل خود را از دست داده بودند و گلوله دشمن نيز همچنان بر ما ميباريد؛ ولي كسي ديگر به مرگ توجهي نداشت و راستي كه مرگ در آن لحظات، چقدر شيرين و گوارا و نجاتدهنده بود. من نيز براي لحظهاي، آنقدر منقلب شدم كه دنيا درنظرم تيرهوتار شد و آنقدر شدت درد، عميق و كشنده بود كه سرتاپاي وجودم به لرزه افتاد... ولي يكباره در مقابل مسئوليت بزرگي كه برعهده داشتم، از كنترل پاسداران و هدايت دوستان و جلوگيري از خطرات احتمالي آينده، بهخود آمدم و تصميم گرفتم كه دريچه احساسات خود را ببندم، سنگ شوم و ديگر چيزي حس نكنم و در مقابل، به خدا توكل كنم و با آغوش باز، به استقبال سرنوشت بروم.»