وي ميگويد با گذشت زمان زبان فارسي را از ياد برده است. اين روزنامهنگار در روزنامههاي روسي فعاليت داشته و جوايز زيادي را در حوزههاي داخلي و بينالمللي بهعنوان نويسنده و روزنامهنگار كسب كرده است. نيكلاي دولگوپولف جايزه شجاعت را براي «30كيلومتر منطقه ممنوعه» براي فاجعه چرنوبيل در مي1986 دريافت كرده و در دسامبر2015 نيز جايگاه دوم را در مسابقات جهاني كه توسط AIPS و امارات متحده عربي تحت عنوان روزنامهنگاري مكتوب برگزار شد بهدست آورده است. «ابل فيشر»، «كيم فيلباي»، «افسانههايي در باب مأموران اطلاعاتي» و «وارطانيان» ازجمله آثار مكتوب وي به شمار ميروند كه اين كتابها تاكنون به زبانهاي فارسي و ارمني ترجمه شدهاند.
- جناب نيكلاي دولگوپولف، درباره آشنايي خود با قهرمان كتاب وارطانيان توضيح دهيد.
آشنايي من با گئورگ و همسرش گوآر لونونا در آپارتمان شخصيشان در منطقه ساكتي از مسكو در نوامبر سال1999 اتفاق افتاد. بهنظرم اين زوج يكي از موفقترين گروههاي جاسوسي را تشكيل داده بودند. بهعنوان نويسنده به خوبي با فردي در جايگاه حرفهاي گئورگ ارتباط برقرار كرده بودم و جزو نخستين روزنامهنگاراني بودم كه آنها را ملاقات كرده بود. با آنها رابطهاي صميمي داشتم تا جايي كه آنها با خواندن نخستين مقالهام كه به شكل مصاحبه چاپ شد، بسيار خوشحال شدند. مقاله در مورد كنفرانس معروف تهران در سال1943 بود. من نيز آرامآرام و بدون هيچ شتابي سرنوشت آنها را در اين ماجرا نقل كردم.
- ارتباط شما با شخصيت اصلي كتاب چگونه بود و مهمترين ويژگيشان چيست؟
جرات اين را ندارم كه بگويم ما خيلي به هم نزديك بوديم ولي ما به هم اعتمادي دوطرفه داشتيم. بايد اقرار كنم وارطانيان رضايتي براي ارتباط با روزنامهنگاران نداشت. برخي مواقع با من تماس ميگرفت و ميگفت:« نيكلاي، فردي از تلويزيون يا روزنامه با من تماس گرفته و درخواست مصاحبه دارد ولي چون تو زندگينامهنويس من هستي اگر ايرادي نداشته باشد، تلفن محل كارت را بدهم تا خودت هر آنچه را كه آنها در مورد شغل من ميخواهند بدانند در مقاطع زماني مختلف در اختيارشان قرار دهي.» مرگش ضربه سنگيني براي من بود. انتظار نداشتم چنين دردي را متحمل شوم. براي اينكه هميشه با من باشد، عكس بزرگش را روي نمايشگر كامپيوتر ادارهام ذخيره كردم. اينگونه بود كه حس همراهي او هميشه با من بود. حال كه در آپارتمانش در مسكو هستم، من و همسرش بدون او نشستيم و گويي او نيز هنوز زنده است.
- تبديل كردن خاطرات شفاهي يك مأمور اطلاعاتي به كتابي قابل انتشار چه مشكلاتي داشت؟
من هيچگاه او را مأمور اطلاعاتي نميدانستم؛ چراكه اين كلمه براي من بار معنايي منفي ندارد. آنها براي وطنشان روسيه و ارمنستان كار ميكردند. آنها هيچگاه در مورد مردم ايران سخني ناروا نگفتند. آنها همواره رضاشاه پهلوي و پدرش را محكوم ميكردند كه برايم قابل درك بود. آنها همواره دست داشتن در امور ضدمصالح ملت ايران و ايتاليا را انكار كردند و تمام فعاليتهايي كه انجام ميدادند براي برقراري توازن ميان دو قدرت بزرگ دنيا، روسيه و آمريكا بود. هميشه «امايي» وجود دارد زماني كه در مورد كارهاي غيرقانوني سخن به ميان ميآيد، طبيعتا رازها بايد مخفي باقي بماند. گوآر فرد پرحرفي نبود. نكته عجيبي كه كشف كردم اين بود كه در فعاليتهاي غيرقانوني اين زوج، زن از دادن پاسخ مستقيم همواره طفره ميرفت. خانم وارطانيان يك استثنا نبود و اين كلنل بود كه صحبتهاي اصلي را بيان ميكرد. او سخنران قابلي با نگاهي مثبت و لحن و طبيعتي ملايم بود. هرزمان كه مقاله تازه در مورد آنها در دست انتشار داشتم، مطالب را به هر دوي آنها ميفرستادم. مراحل نظارت همواره يكسان بود و تغييري نداشت؛ يعني گئورگ آندريويچ مطالب را با صداي بلند ميخواند و گوآر لونونا به دقت به آنها گوش ميكرد.
- جالبترين خاطره وارطانيان از نظر شما چه ماموريتي بود؟
سعي كردم تمام موارد را در كتاب وارطانيان ذكر كنم. اگر از من در مورد باورنكردنيترين بخش كتاب سؤال كنيد بايد بگويم در بخشي كه به شرح اجازه ژنرال ترنر، مأمور ناتو به وارطانيان ژنرال شوروي براي پرواز با هواپيماي شخصي آمريكايي ميپردازم، واقعا برايم شگفتآور بود.
- هماكنون چه كتابي از اين مجموعه در دست تاليف داريد؟
كتابي در مورد ناتاشا ترويان در دست تاليف دارم. او درحاليكه بسيار جوان بود در سال1943 توسط دولت بلاروس به قتل رسيد. ناتاشا يكي از زنان قهرمان اتحاد جماهير شوروي بود. افتخارات او به اندازهاي است كه از سنين جواني معروف شد. ناتاشا با تلاشش به نخستوزيري نيز نزديك شد. هدفم به تصوير كشيدن زني ساده است كه در طول زمان به شخصيتي تأثيرگذار و قدرتمند تغيير مييابد.