نخستين پرونده 22فروردين سال 82 در پاكدشت به جريان افتاد. آن روز وقتي اهالي خياباني در اين شهر صداي انفجار شنيدند وحشتزده به خيابان آمدند. انفجار در خانهاي رخ داده بود و پسر خانواده مقابل در فرياد ميزد و با چاقو خودزني ميكرد. وقتي پليس در محل حاضر شد جسد مادر 42ساله و دختر 15سالهاش را در حمام خانه پيدا كرد. عامل جنايت كسي جز پسر19ساله خانواده نبود كه قصد داشت به زندگي خودش پايان دهد اما دستگير شد.
او گفت: روز حادثه خواهرم از مدرسه آمد و نميدانم بر سر چه موضوعي با مادرم درگير شد. مادرم با مشت چند ضربه به سر خواهرم زد كه به او تذكر دادم. اما همين تذكر باعث درگيري من و مادرم شد. او به آشپزخانه رفت و چاقويي برداشت تا مرا تهديد كند. من هم با جوراب خفهاش كردم و جسدش را در حمام انداختم.
همان موقع خواهرم مرا هنگام انتقال جسد ديد و شروع كرد به داد و فرياد؛ پس مجبور شدم او را هم به قتل برسانم. بعد ميخواستم خانه را به آتش بكشم كه صداي انفجار باعث شد همه همسايهها متوجه شوند. اين پسر جوان به قصاص محكوم شد و درحاليكه پروندهاش به شعبه اجراي احكام دادسراي جنايي تهران فرستاده شده بود، اولياي دم به دادسرا رفتند و از قصاص قاتل گذشت كردند.
دومين پرونده 11تيرماه سال 82 به جريان افتاد. قرباني زن 15سالهاي بود كه همسايهها وقتي صداي گريه نوزاد 6ماهه او را از داخل خانه قديمي در جنوب تهران شنيدند، به آنجا رفتند و ديدند نوزاد كنار جسد مادرش است و زن نوجوان نفس نميكشد.
موضوع به پليس اعلام شد و مدتي بعد شوهر اين زن به دام افتاد. وي اقرار كرد كه شب حادثه بهعلت اختلافاتي كه با همسرش داشته با او درگير شده و با همدستي برادرش او را خفه كرده است. برادر شوهر قرباني دستگير شده و هردو برادر در دادگاه كيفري پاي ميز محاكمه رفتند. شوهر قرباني به قصاص و برادرشوهرش به جرم معاونت در قتل به زندان محكوم شد. عامل جنايت كه پيش از اين چندين بار پاي چوبه دار رفته بود، در نهايت با بخشش اولياي دم از مجازات قصاص نجات پيدا كرد.