شهریور 1320شمسی است؛ سم اسبان سربازان شوروی لرزه بر کناره ارس انداخته و فرماندهان ارتش رضاخانی از ترس شان در لباس مبدل فرار کرده اند؛ پادگان ها بی فرمانده است و سربازان در آوارگی و سرگردانی به سر می برند.
هواپیماهای روس بر آسمان تبریز و جلفا ویراژ می دهند و کاغذهایی در باره نیت کذب دوستانه و برادرانشان برای اشغال خاک وطن پراکنده می کنند.
مرزهای ایران عزیز بی دفاع مانده و ارتشی که به مدت دو دهه دمار از روزگار مردم در آورده ، اکنون در مقابل هجوم ارتش بیگانه از خود خلع سلاح کرده و جان و مال و ناموس مردم بی دفاع را در برابر اجنبی بی دفاع گذاشته است.
در چنین شرایطی است که آتش غیرت سه سرباز ایرانی در ساحل خروشان ارس و به حاشیه پل آهنی پهن شده بر پیکیر این رودخانه مرزی در نقطه صفر مرزی شعله ور شده و این سربازان وفادار به ملت و وطن، هم قسم می شوند که نگذارند پای سربازان ارتش بیگانه خاک عزیر وطن را آلوده کند.
هرچند در منابع مکتوب و اسناد بجای مانده از آن دوران مطلب چندانی درباره دلاورمردی ها و از جان گذشتگی های سه سرباز آرمیده بر حاشیه ارس موجود نیست، ولی تاریخ شفاهی مردم منطقه حکایت جذابی از شجاعت این سه سرباز کفن بر تن کرده دارد.
مردم منطقه می گویند این سه مرزبان ایرانی با اشراف کامل به پل، به تنهایی 48 ساعت در برابر قشون تا دندان مسلح شوروی ایستادند و تا آخرین تیر تفنگشان را در دفاع از سرزمین آبا و اجدادی به سوی سرباز دشمن نشانه رفتند.
هر چند شاید مقاومت 48 ساعته این سه سرباز شجاع در مقابل لشکریان شوروی اندکی مبالغه آمیز به نظر برسد، اما اصل، مقاومت و ایستادگی آنان برای دفاع از مام میهن و جان و ناموس مردم است که در این راه از جان شان گذشتند.
روس ها که چاره ای جز عبور از همین پل نداشتند، نمی توانستند با توپخانه سنگینی که به همراه داشتند حمله کنند و در نهایت با شهادت ژاندارم سرجوخه ملک محمدی، سید محمد راثی هاشمی و عبدالله شهریاری توانستند وارد خاک ایران شوند.
مقاومت شجاعانه این سه سرباز تحسین نیروهای مهاجم نیز را بر می انگیزد، به طوری که جهت ارج نهادن به این مقاومت ها، پیکر این سه مدافع را در محل شهادت شان در کنار خط آهن این پل به خاک سپردند.
جلفا از نخستین مناطق شمالی ایران است که صبح روز سوم شهریور ماه 1320 توسط نیروهای متفقین اشغال شد.
مردم منطقه با آگاهی از این واقعه دچار ترس و وحشت می شوند و نتیجه این ترس و هراس، ترک خانه و کاشانه است.
حال که بر سر این سه قبری که نماد دفاع از کیان وطن هستند، ایستاده ام، بار دیگر به ایرانی بودنم افتخار می کنم و در خود می اندیشم که این سه قبر نماد دفاع از کیان وطن هستند.
در خود فرو می روم که انسان های آزاده بسیاری برای دفاع از این آب و خاک جان خود را فدا کرده اند که هریک نماد ایثار و پایداری هستند؛ در عصر جدید نیز شهدای هشت سال دفاع مقدس در مقابل استکبار جهانی جانانه ایستادند و تا آخرین نفس برای دفاع از اسلام و ارمان های امام راه حل جنگیدند تا مبادا خاکی از وطن به دست دشمنان بیفتد.
اکنون نیز مدافعان حرم در آن سوی مرزها برای دفاع از اسلام می جنگندند تا من و هموطنانم در آسایش و آرامش در منطقه امن جهان زندگی کنیم و افتخار می کنم به نیروهای مسلحی که شبانه روز بدون ترس و واهمه از دشمن از کشورم پاسداری می کنند.
برای تهیه این گزارش با فرماندهی مرزبانی آذربایجان شرقی بارها تماس گرفته شد تا از رشادت مرزبانان کشورم بنویسم، تا بنویسم اگر امروز من در این سرزمین امن زندگی می کنم به پاس تلاش افرادی است که در حاشیه مرزهای این سرزمین شبانه روز در اماده باش کامل حضور دارند، ولی متاسفانه توفیق یار نبود و من نتیجه ای از این تماس ها نگرفتم.