از جمله اين موارد كه اين روزها در صدر دغدغههاي طرفداران محيطزيست قرار گرفته انتقال آب درياي خزر به سمنان است كه جداي از مسائل فني صرف كه گاه ورود به آن بدون توجه به كليات قضيه ميتواند اشتباه باشد سؤالاتي را در ذهن ايجاد ميكند كه قابل تامل است.
1.آيا ميتوان بدون آمايش و ارزيابي توان يك منطقه و بدون اينكه در آن منطقه پتانسيل انجام طرحهاي كلان ازجمله صنعت و كشاورزي وجود داشته باشد طرحهاي كلان را اجرا كرد ؟براين اساس، هنگامي كه در يك منطقه مانند سمنان پتانسيل كشاورزي و صنعتي در اين حد وجود ندارد چه اصراري براين توسعه ناپايدار وجود دارد؟ چرا بايد سرنوشت مردم سمنان را به منابع ناپايدار گره زد؟
آيا اجراي طرح انتقال آب خزر به سمنان با اصول اوليه توسعه پايدار همخواني دارد؟آيا خودكفايي در توليد گندم به هر قيمت در 2 يا 3سال، با ايجاد اين همه تخريب واقعا خودكفايي و توسعه پايدار محسوب ميشود؟
2.برخلاف فلات مركزي ايران كه در آن سقوط سطح آبهاي زيرزميني و مصرف آبهاي باستاني را شاهد هستيم در شمال كشور خشكسالي از ارتفاعات در حال ايجاد شدن است بهطوري كه اكثر يخچالهاي باستاني محو شدهاند و چشمهها و رودخانهها خشك يا اين روزها نسبت به گذشته زودتر از موعد مقرر فاقد آب ميشوند. همچنانكه رودخانههاي دائمي در حال تبديل شدن به رودخانههاي فصلي هستند و پراكنش باران بينظم و سيل آسا شده كه همه اين موارد نشانههاي خشكسالي در شمال كشور است ولي اين مرگ خاموش، از نظرها پنهان مانده است!
در كنار اين موارد مرگومير دستهجمعي درختان و نابودي جنگلها، شمال كشور را نيز در آينده نزديك، دچار بحران شديد از بابت خشكسالي خواهد كرد، آيا در آينده نه چندان دور، انتقال آب باعث مقاومت مردم مازندران نميشود؟ (بهعنوان مثال آيا انتقال آب رودخانه چالوس به سمت شرق مازندران بهعلت نياز روستاييان مسير آن را موفق كرده است؟)
3.حدود 63كيلومتر از مسير انتقال آب از جنگلهاي كشور صورت ميگيرد كه علاوه بر تخريب فراوان در مسير انتقال كه متأسفانه در ارزيابيها بهنظر ميرسد ارزش آن را در حد منابع رايگان درنظر گرفتهاند، حدود 50كيلومتر از جنگلهاي پهن برگ و 13كيلومتر از جنگلهاي ارس ميگذرد. اين درحالي است كه اكنون يكي از بزرگترين عوامل نابودي جنگلهاي شمال قطعه قطعه كردن اين جنگلها ناشي از احداث بزرگراهها و اجراي ساير طرحهاي عمراني مغاير با توسعه پايدار است كه پرداختن به اثرات اين وضعيت خود بحث مفصلي است.علاوه براين، ورود به ذخيره گاههاي ارس و قطع درختان ارس به لحاظ قانوني ممنوع است پس چگونه قطع درختان را با پرداخت مبلغي پول توجيه ميكنند؟!
4.طبق اظهارات كارشناسان، ميزان نياز آب آشاميدني در سمنان حدود 40ميليون مترمكعب برآورد شده كه با اصلاح الگوي مصرف، اين ميزان آب كاملا قابل تأمين است.
آيا با اعتبارات درنظر گرفتهشده براي پروژه انتقال آب خزر به سمنان نميتوان زيرساختها و الگوهاي مصرف را اصلاح كرد؟ آيا نميتوان با آموزش درست، وضعيت را بهبود بخشيد؟ صرفه جويي 25در صد آب بخش كشاورزي و ساير بخشها برابر با كل آب سدهاي كشور است.
ميزان آب مورد مصرف صنعت در اين پروژه بيش از 300ميليون مترمكعب درنظر گرفته شده است. سؤال اين است كه شهر صنعتي اصفهان حدود 70ميليون مترمكعب آب در صنعت مصرف ميكند، براي سمناني كه اين پتانسيل صنعتي را ندارد چگونه 300ميليون مترمكعب براي مصرف صنعت درنظر گرفته شده؟ آيا دست بالا گرفتن ميزان انتقال آب، براي توجيه اقتصادي اين پروره است؟!
5.هماكنون براساس برخي گزارشها آب درياي خزر بيلان منفي را نشان ميدهد، در چنين شرايطي آيا كاهش 500ميليون مترمكعبي آب اين دريا در سال منطقي است ؟ آيا به لحاظ حقوقي كشورهاي حاشيه خزر اجازه خواهند داد؟