بسياري از اين خانوادهها ايراني تبار و بقيه نيز خانواده مبارزان عراقي بودند كه به نداي امامخميني(ره) پاسخ داده و از انقلاب اسلامي در ايران حمايت كرده بودند. اما حضور آنها در ايران شرايط خاصي داشت، اكثر آنها متولد عراق بوده و نهتنها تسلط بلكه هيچ آشنايياي با زبان فارسي نداشتند. اينجا بود كه تلاشهاي انجمن اسلامي معلمان ايران و تأثير مستقيم و پررنگ شهيد محمدعلي رجايي كه در آن زمان وزير آموزش وپرورش بود، زمينه تحصيل فرزندان اين خانوادهها را در قالب مدرسهاي ايراني- عربي فراهم كرد تا فشار و تهديدي كه دشمنان بهدنبال تحميل آن بر جمهوري اسلامي ايران بودند را به يك فرصت و پتانسيل بزرگ براي آينده كشور و منطقه تبديل كند.
مجتمع آموزشي شهيد سيدمحمدباقر صدر(ره) كه دربرگيرنده هر 12پايه آموزشي بود، در سال تحصيلي 1359 بهعنوان يكي از مدارس زيرمجموعه منطقه12 آموزشوپرورش تهران شروع به فعاليت كرد و توانست تا زمان سقوط رژيم صدام حسين نيز فعاليت خود را حفظ كند. دستاورد چند دهه فعاليت مبارزه گونه اين مجتمع باعث شد تا امروز صدها فارغالتحصيل در مدارج عالي علمي، ازجمله شماري از شخصيتهاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي را تقديم جامعه اسلامي كند كه تني چند از آنها هماكنون از شخصيتهاي معروف در جامعه و سياست عراق هستند.
ماه گذشته و بعد از سالها جدايي، تعدادي از دانشآموزان اين مدرسه كه حالا برخي از آنها به كشور خود بازگشتهاند با تلاشهاي مختلف و زياد دورهم جمع شدند و سالروز تاسيس اين مدرسه را گرامي داشتند. فعاليت زيادي براي جمع شدن اين دانشآموزان آغاز شد تا آناني كه امروز در نقاط مختلف جهان از چين تا ايالات متحده زندگي ميكنند بستري براي ارتباط مجدد با يكديگر پيدا كنند.
احمد اختراني از دانش آموختگان اين مجتمع و مدير گروه آن در شبكههاي اجتماعي در اينباره ميگويد: «ما تلاش خود را عملا از سال 1392 آغاز كرديم. ابتدا شبكههاي اجتماعي با اين وسعت و گستردگي نبود اما تلاش ما از آن تاريخ از طريق تاسيس گروه و صفحه در اين شبكهها آغاز شد و در عين حال يكي از هدفگذاريهاي ما رسيدن به نقطهاي بود كه اين دانش آموختگان بار ديگر در مدرسه گردهم آيند. خوشبختانه بعد از 3 سال تلاش و با كمك بسياري از دوستان ازجمله مسئولين آموزش و پرورش، بهويژه آموزش و پرورش منطقه12 تهران و مساعدت و همكاري مديريت فعلي مدرسه هيأت امنايي شهيد صدر، موفق به انجام آن شديم.
يكي ديگر از اعضاي كميته آمادهسازي اين ملاقات كه مدير بيمارستان خيريه شهيد سيدمحمدباقر صدر(ره) در خيابان مولوي تهران است، با اشاره به تاريخچه اين مدرسه و تقديم بيش از 10شهيد و چندين جانباز و حضور تعدادي از دانشآموختگان مجتمع در جبهههاي دفاع از حرم اهلبيت ميگويد: «مجتمع شهيد صدر اين افتخار را دارد كه تا آخرين روز جنگ تحميلي رژيم صدام حسين عليه جمهوري اسلامي ايران، دانشآموزانش بهعنوان رزمنده در جبهههاي جنگ حضور داشتند. اين مجتمع حتي شهيد «مقداد يوسف» از دانشآموزان دبيرستانياش را در عمليات مرصاد تقديم انقلاب اسلامي كرد».
- وقتي همه كودك ميشوند
دانشآموختگان با ورود به كلاسها، كودك درونشان دوباره زنده شده و با شيطنتهاي مختلف ياد آن روزهاي خوش را زنده ميكنند.
ورود به كلاس بعد از مراسم صبحگاه صورت ميگيرد؛ صبحگاهي كه در آن بعد از قرائت آياتي از كلامالله مجيد، سخنراني نماينده دانشآموختگان و بعد از آن مدير مجتمع انجام ميگيرد.
اما ورود به كلاسها حال و هواي ديگري دارد. بچهها (بخوانيد بچههاي سابق) مجددا پشت نيمكتها نشستند تا خيال و تصورات خود را بار ديگر به آن دوره كه در عين محروميت بسيار زيبا بود پرواز دهند.
در سوي ديگر معلمان اشتياق بيشتري براي ورود به كلاس از خود نشان ميدهند. اين را از سخنان احساسي و اشكهاي ريخته شده در ميان لبخندهاي بهوجود آمده بهراحتي ميشود حس كرد.
چند معلم كه چند سالي است با كلاس و درس خداحافظي كردهاند به محض ورود به كلاس و شنيدن صداي برپا نميتوانند جلوي گريههاي خود را بگيرند اما دانشآموزان سابق، اجازه احساسات بيش از حد را به آنها نميدهند و شيطنتهاي كودك درون اين مرداني كه بسياري از آنها بايد پيشوند پير را هم در مقابلشان قرار داد جو كلاس را تغيير ميدهد.
درحاليكه شماري، از عكاسان براي ثبت اين واقعه كمتر ديده شده، از يك كلاس به كلاس ديگري ميدوند پاي صحبت عبدالرزاق موسوي معاون دوره متوسطه اين مجتمع مينشينيم. او كه ميخواهد از تمامي وقت موجود براي ورود به كلاسها و صحبت با دانشآموزان استفاده كند بهطور كوتاه ميگويد: «ما حضور دانشآموزان يك كلاس براي يك سال تحصيلي خاص يا فارغالتحصيلان يك سال مشخص و جشنهاي فارغالتحصيلي را شاهد بوديم اما تجمع دانشآموختگان در يك مقطع زماني چند دهساله به همراه معلمان آن زمان در كنار يكديگر، يك اقدام بيسابقه و تاريخي در اين مجتمع محسوب ميشود كه تصور نميكنم بار ديگر هم بتوان آن را تكرار كرد».
او در مورد احساسش از ديدن كساني كه روزگاري دانشآموزش بودند و امروز مويي سپيد كردهاند ميگويد: «باور كنيد هيچ حس افتخاري بالاتر از اين نيست كه ميبينم كساني كه روزگاري در اين كلاسها درس ميخواندند و در اين راهروها و حياط مدرسه به جستوخيز ميپرداختند امروز در مقابل چشمانم به افرادي مفيد براي جامعه بشري تبديل شدهاند».
صادق ياسري، مدير آن دوران مجتمع كه فقط براي حضور در اين مراسم خود را از عراق اختصاصا براي مشاركت در مراسم به ايران رسانده است ميگويد: «مسئولين جمهوري اسلامي ايران از همان ابتدا همكاري خوبي با اين مجتمع داشتند و با وجود مشكلات قانونياي كه براي ادامه فعاليت آن بهويژه با تغيير هر وزير آموزشوپرورش بهوجود ميآمد اما همكاري بسيار زيادي را در اين زمينه از سوي آنها شاهد بوديم.
ما از ولي امر مسلمين، رهبر انقلاب اسلامي آيتالله سيدعلي خامنهاي كه در آن مقطع زماني، بعد از ترور شهيد رجايي به رياستجمهوري انتخاب شدند هم تشكر و قدرداني ميكنيم بهويژه كه مساعدتهاي ايشان و دستوراتشان به وزارت آموزشوپرورش كمكهاي شاياني را به ادامه حيات و فعاليت مجتمع شهيدصدر كرد. نيز بعد از بيش از 3 دهه امروز گردهم آمدهايم تا مراتب تشكر و امتنان خود را از جمهوري اسلامي ايران اعلام كنيم».
ياسري با اشاره به شرايط خاص دانشآموزان اين مدرسه در آن دوره زماني ميگويد: «من در آن زمان بعد از اعدام 2برادرم توسط رژيم صدامحسين بهتازگي به جمهوري اسلامي ايران مهاجرت كرده بودم. مدرك تحصيليام مهندسي مديريت نفتي بود و سابقه تدريس نداشتم اما بنا به درخواست دوستان وارد اين بخش از فعاليتها شدم. من مديريت مجتمع شهيدصدر مختص پسران را به عهده گرفتم و همسرم هم مدير مجتمع آموزشي شهيد بنتالهديصدر كه مختص دختران بود را بهعهده گرفت.
من وهمسرم علاوه بر فعاليتهاي آموزشي 2 وظيفه ديگر هم بعد از ساعات آموزشي داشتيم، يكي از اين وظايف سرزدن به خانوادههاي آوارهاي بود كه به تازگي وارد جمهوري اسلامي ايران و تهران شده بودند تا با اطلاع يافتن از شرايط آنها، اين خانوادهها را مجاب به فرستادن فرزندانشان به مدرسه كنيم. همچنين برخي از گروهها با كمك شماري از خيرين و بازاريان براي كمك به خانوادههاي بيبضاعت تشكيل شده بود كه بار شناسايي اين خانوادهها بهعهده ما بود».
ياسري در ادامه ميگويد: «مجتمع شهيدصدر با توجه به هدف آرمانياش، يعني مبارزه براي سرنگوني رژيم دژخيم صدامحسين، هيچ فرصتي را براي حضور بچههايش در جبهههاي حق عليه باطل از دست نميداد و اين حضور بهويژه در تعطيلات تابستان پررنگتر ميشد».
داخل كلاسها هم بازار شيطنت داغ داغ است. 5كلاس و حدود 220دانشآموخته با حدود 20معلمي كه به اين مراسم آمدهاند به گفتوشنود ميپردازند. معلمان و دانشآموزانشان به كلاسهاي مختلف ميروند تا گفتن خاطرات محور اصلي تمامي گفتوگوها باشد. هر لحظه صداي خنده از يكي از كلاسها شنيده ميشود گويي كه همگي آنها با ماشين زمان به چند دهه پيش بازگشتهاند. در يكي از كلاسها بازار خاطرات از نوع خاص دانشآموزياش داغ است، معلمها ميآيند و اين دانشآموزان هستند كه براي معلمان خاطراتي از شيطنتها و خرابكاريهاي درون كلاسي خود بازگو ميكنند؛ از بلاهايي كه بر سر معلمان آوردهاند ميگويند و فرد خاطي هم مشخص و مجبور به اعتراف ميشود و معلم سابق به رسم بخشيدن دانشآموزش او را در بغل ميگيرد و باز هم صداي خنده. يكي ديگر از افشاگريها اطلاعدادن به معلمان در مورد روشهاي ناب تقلب است كه ابداعكننده آن، نمره كاملي هم از آن گرفته بود و باز هم اظهارنظرهاي طنزآميز و باز هم خنده. طي 7ساعت حضور در اين مدرسه پير خيابان لالهزار كه عمرش به بيش از نيمقرن و شايد بيشتر ميرسد، خاطرات چند سال تحصيل و غمهاي بيش از 10سال دوري از يكديگر رد و بدل ميشود.
معلم ورزش باز هم با توپ به ميان بچهها ميآيد و آناني كه همچنان از آمادگي جسماني برخوردارند پا به توپ ميشوند و به رسم قديم كريها آغاز ميشود. در سوي ديگر حياط هم بسياري نشستهاند و اين بار از حال و احوال و اوضاع دوست و البته خانوادههاي يكديگر سؤال ميكنند.
همه اين اتفاقات در حالي رخ ميدهد كه تصاوير شهيدان مدرسه از روي ديوار آن به همه ساكنان قديمياش نگاه ميكنند و گاه شماري از دانشآموزان سابق نيز با تجمع در كنار اين تصاوير به آنها خيره ميشوند؛ گويي كه نوعي ارتباط بين شهدا و دوستانشان كه همچنان در اين كره خاكي باقي ماندهاند ايجاد شده است و دست آخر ساعت 4بعدازظهر دانشآموختگان بهتدريج آشيانه سالهاي زيباي خود را ترك ميكنند، درحاليكه تصاوير شهدا همچنان از روي ديوار به مدرسه و دانشآموزان نگاه ميكنند. ما رفتيم و شهدا ماندند.
- شهيد رجايي و آن جلسه نوراني
با آنكه فقط مدت كوتاهي از عمر مجتمع شهيدصدر با دوره حيات شهيدرجايي همزمان بود اما پاي صحبت هر يك از معلمان يا فارغالتحصيلان كه مينشيني از او ياد ميكنند؛ گويي كه جاي پاي مردي كه در كمترين زمان ماندگاري اثرات را در رويكرد دولت جمهوري اسلامي داشت همچون صدقهاي جاريه همچنان ادامه دارد.
عمار هاشمي از فارغالتحصيلان اين مجتمع هم تأكيد ميكند كه حمايتهاي شهيد رجايي باعث شد شماري از معلمان عضو اتحاديه اسلامي معلمان ايران بتوانند تعدادي از جوانان و نوجوانان را كه در بدترين شكل ممكن از عراق به ايران تبعيد شده يا مهاجرت كرده بودند و ميتوانستند به هر سمتوسويي بروند در يك قافله علم و تحصيل به صف كنند. پس به جرأت ميتوان گفت شهيد رجايي و البته شهيد باهنر به همراه تمامي معلمان و مديران و كساني كه در اين امر به ما كمك كردند، در هر ثوابي كه دانشآموزان از زمان تحصيل تا آخر عمرشان كسب ميكنند، شريك و سهيم هستند.
احمد اختراني ديگر فارغالتحصيل اين مجتمع هم در اين رابطه ميگويد:« اگر پشتيبانيهاي شهيد رجايي و كمك آنها به تحقق پيشنهاد مرحوم اديب براي تاسيس مدرسهاي براي عرب زبانها نبود اين امر محقق نميشد. يكي از كساني كه در آن جلسه به همراه مرحوم اديب در خدمت شهيد رجايي بودند تعريف ميكند كه شهيد رجايي از ما پرسيد: آيا واقعا شما در تاسيس مدرسهاي به زبان عربي مصمم هستيد؟پاسخ داديم: بله آقاي وزير. ما در پي انجام اين كار هستيم و به تشريح اقداماتي كه قرار بود انجام دهيم پرداختيم. ايشان هم پاسخ دادند:با كمال ميل حتما با اين كار موافقت خواهد شد و من هم به شما كمك ميكنم». اختراني در ادامه ميگويد:ثمره اين جلسه پربركت ادامه تحصيل دهها و بلكه صدها آواره، مهاجر، يتيم، فرزند شهيد، فرزند اسيران زندانهاي صدام حسين و... بود. امروز ثمرات اين موافقت و اين جلسه نوراني در 20كشور جهان در بالاترين تخصصها ديده ميشود.
سيد ذوالفقار ساعتساز از دانشآموختگان اين مجتمع هم در اين رابطه ميگويد: «بسياري از ما در حالي مدارج تحصيلي را در اين مدرسه گذرانديم كه شايد از بسياري از تلاشهاي صورت گرفته براي روي پا ماندن آن آگاهي نداشتيم، شايد بارها در جشنهاي مختلف ازجمله مراسم 22بهمن ميشنيديم كه مدير و معلمان از جمهوري اسلامي ايران بابت اين همكاري و همياري تشكر ميكردند اما براي ما آنگونه كه امروز از آن مطلع شديم قابل درك نبود. اينكه افرادي بتوانند پايههاي چنين ساختاري را بنا بنهند و اين ساختار به اين شكل به باردهي بنشيند، سواي آنكه بيانگر قلب پاك و حسن مهرباني، نوعدوستي و انقلابي بودنشان است نشان ميدهد كه افرادي كه در چنين جايگاههايي چه در بعد استطاعت مالي و چه در بخش سياسي و اجرايي حضور داشتند تا چه حد ميتوانند در ساختن نسلهاي بعد از خود سهيم باشند. آنها در بدترين شرايط و درحاليكه نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران، خود با مشكلات زيادي مواجه بود، با همفكري وهمراهي با يكديگر به حل مشكل خانوادههاي ما پرداختند».