يعني آنقدر بيپول هستند كه حتي از عهده خريد پنير هم برنميآيند. خيليها را ميشناسم كه در خرج روزانهشان هم درماندهاند، ولي بهسختي آبروداري ميكنند. بهواقع صورتشان را با سيلي سرخ نگهميدارند. آدمهاي محترمي كه عمري كار و تلاش كردهاند، ولي از قافله عقب ماندهاند. قافلهاي كه مربوط به ديروز و امروز نيست و عملكردش حاصل يك رويكرد طولانيمدت است. افزايش فاصله طبقاتي در كشور باعث شده عدهاي بهشدت فقير و معدودي هم بهشدت ثروتمند شوند.
از يك طرف برخي به نان شبشان محتاجند و از سوي ديگر عدهاي با اتومبيلهاي ميليارديشان در شهر تردد ميكنند و در خانههايي كه بيشباهت به كاخ نيستند شب را به روز ميرسانند. طبقه متوسطي هم البته وجود دارد كه در يك دهه اخير با بيشترين مخاطرات مواجه شده است. نكته تناقضآميز اين است كه برخي از افرادي كه خودشان را پرچمدار مبارزه با اشرافيگري ميدانستند كاملا غرق در تجمل و ماديات شدهاند. وقتي اين اتفاق رخ ميدهد يعني يا اعتقادي به آرمانها در كار نبوده يا به مرور زمان افراد سست ايمان شدهاند. برايم قابل درك نيست كه فردي در اتومبيل ميلياردياش ويراژ بدهد و نسبت به سرنوشت هموطنش بيتفاوت باشد.
اين ميزان بيتفاوتي نشان ميدهد فرد بويي از انسانيت نبرده است. فقري كه در جامعه مشاهده ميشود يكشبه بهوجود نيامده و منطقي نيست متوقع باشيم به سرعت از سطح اجتماع زدوده شود. ولي ميشود انتظار داشت كه شاهد برقراري عدالت اجتماعي باشيم و احساس كنيم مسئولان به فكر اين مردم دردمند هستند و تلاش ميكنند بهمرور وضعيت را بهتر كنند. اگر اين پيام به جامعه منتقل شود آن وقت ميشود به آيندهاي بهتر و روشنتر انديشيد.
- نويسنده و كارگردان