اما اين قاعده طبق قانون الهي و سنت رايج در عالم معنوي اصلا درست نيست بلكه برعكس عمل ميكند؛ يعني هر قدر انسان انفاق كند و البته حدود و نكات مربوط به آن را رعايت كند، خير و بركت بيشتري را وارد زندگياش ميكند. نمونه بارز اين سنت الهي را ميتوانيم در زندگي امام محمدتقي(ع) مشاهده كنيم؛ امام بزرگواري كه بدون چشمداشتي از كسي، از اقيانوس علم و معرفت و دارايي خود ميبخشيد و از اين بخشش حظي ميبرد كه او را به ادامه انفاق تشويق ميكرد. بركت و رونق زندگي مباركش هم هر روز برقرار بود و مردم از آن بهره ميبردند، به اندازهاي كه بهعنوان «جواد الائمه» شناخته شد و هنوز هم بعد از حدود 1200سال كه از شهادتشان ميگذرد، مردم به ايشان توسل كرده و حاجت ميگيرند. با اين توصيفات، حتما زندگي مبارك نهمين آفتاب آسمان امامت و ولايت درسهاي بزرگي براي ما دارد. بر همين اساس است كه حاج يدالله بهتاش، پيرغلام اهلبيت(ع) كه كتابهاي زيادي از احاديث و زندگي آن بزرگان نوشته است، نكات خوبي درباره زندگي امامجواد(ع) مطرح ميكند.
- يكي از دغدغههاي اصلي اين روزهاي مردم، نحوه برقراري تعاملات اجتماعي است. در سبك زندگي امامجواد(ع) چه نكتههايي در اين زمينه ميتوان مشاهده كرد و از آن درس گرفت؟
ميدانيم كه همه ما بهطور طبيعي با غريزهها و نيازهاي اجتماعي آفريده شدهايم؛ يعني همانطور كه در پرسش اشاره كرديد، يكي از دغدغهها و فكرهاي مداوم ما اين است كه چطور بايد با ديگران رفتار كنيم؟ يا اين مشكل براي بسياري از مردم پيش ميآيد كه چرا با وجود اينكه به ديگران بدي نميكنيم، از آنها بدي و آزار ميبينيم؟ براي پيدا كردن جواب اين سؤال هم ميتوانيم سبك زندگي و حتي مطالب و احاديث مطرحشده از امامجواد(ع) را مطالعه كنيم. آن حضرت در حديثي فرمودهاند: «مردم داراي طبيعتها و انواع متنوعي هستند و هر كسي مطابق با مرام و طبع خودش رفتار ميكند». دانستن همين حديث كفايت ميكند تا متوجه شويم كه نبايد از فرزندمان، همسرمان، دوستمان، همسايه و هر شخص ديگري انتظار داشته باشيم مطابق ميل و خواسته ما عمل كند؛ چون رفتار هر كسي طبق ذات و مرام و طبع خودش است و ما اختياردار ديگران نيستيم.
- بر همين اساس بوده كه آن حضرت با همه مردم حتي بداخلاقترين افراد هم با جود و مدارا رفتار ميكردند؟
همينطور است. امام محمدتقي(ع) به اين دليل بهعنوان «جوادالائمه» شناخته شدهاند كه بسيار بخشنده بودند و در ازاي چيزي كه ميبخشيدند، درخواستي نداشتند و در عين حال از بخشش خود لذت معنوي هم ميبردند. ميدانيم كه كلمه «جواد» از جود به معني بخشش گرفته شده و بنابراين جواد يعني بخشنده كه يكي از صفات خداوند متعال است؛ چون خداوند به ازاي هر چيزي كه ميبخشد انتظار تلافي ندارد. بين مردم هم هر كسي كه صفت بارزي داشته باشد بهطور طبيعي به همان صفت شناخته ميشود. آدم بداخلاق را همه با بداخلاقياش ياد ميكنند و آدم سخاوتمند را هم با سخاوتش. بر همين اساس است كه امام محمدتقي(ع) با عنوان جوادالائمه عليهمالسلام شناخته شدهاند.
- بهنظر ميرسد كه داشتن چنين صفتي ميتواند راهكار مفيدي براي جلب محبت مردم باشد. درست است؟
بله. جالب اينكه اين مطلب را ميتوان در سيره و سبك زندگي امامجواد(ع) هم مشاهده كرد. چنانكه آن حضرت در حديثي فرمودهاند: «سه چيز موجب جلب محبت و مودت ميشود: انصاف داشتن در معاشرت، مساوات و برابري در سختيها و گرفتاريها و بازگشت به قلبي صاف و سليم». در واقع اين نوع رفتارها جلب محبت مردم را به همراه دارد و دوستي و انس بين افراد را افزايش ميدهد. هر كسي اين نكتهها را در هر شرايطي رعايت كند، بايد اميدوار باشد كه ميتواند ارتباط خوب و مؤثري با ديگران برقرار كند؛ چراكه همه انسانها چه فرزند ما باشند يا همسايه و آشنا و حتي غريبه، در هر صورت تابع محبت هستند و درصورت ديدن محبت و مدارا از طرف مقابل قلبشان نرم شده و با او همراه ميشوند.
- با وجود اين ميگويند: «اندازه نگهدار، كه اندازه نكوست». رعايت حدود خوبي كردن به ديگران و مراعات دستورهاي زندگي در عين داشتن انصاف چگونه ممكن ميشود؟ آيا در اينباره دستورالعملي در سيره امام محمدتقي(ع) كه سراسر جود و بخشش بودهاند، وجود دارد؟
بله. در اينباره هم دستورالعملهايي وجود دارد؛ چون اينطور نبوده كه امامجواد(ع) در بخشش به ديگران و رعايت مدارا، با همه به يك نسبت و يك شكل برخورد كند؛ چون هر كسي ظرفيتي دارد كه بايد نياز او را مطابق با ظرفيتش اجابت كرد؛ بهعنوان مثال روايتي در اينباره نقل شده مبني بر اينكه شخصي به خدمت امامجواد(ع) رفت و بعد از اظهار نياز گفت: «به اندازه مروت خودتان به من عطا كنيد و نيازم را از بين ببريد». امام(ع) فرمودند: «امكان چنين كاري وجود ندارد و در وسعم نيست كه به قدر مروت خودم به تو عنايت كنم». آن شخص بار ديگر عرض كرد: «پس به اندازه مروت من عنايت كنيد». آن حضرت فرمودند: «اين كار ممكن است». بعد از آن صد درهم به او دادند. از اين روايت ميتوان نتيجه گرفت كه اولا وسع جود امامجواد(ع) بسيار وسيعتر از آن بوده كه از روايات بتوان آن را درك كرد؛ چون اگر آن حضرت ثروت بسياري داشتند شاهد عطاي ايشان بيشتر از مقادير گفته شده در روايت بوديم. از سوي ديگر ايشان با هر كسي طبق ظرفيت خودش رفتار ميكردند و حدود افراد را در نظر ميگرفتند.
- آيا چنين خصلتهايي در وجود آن حضرت از ابتدا وجود داشته، يا اينكه تحتتأثير تربيت پدر و مادر بزرگوارشان اين خصلتها بروز و ظهور پيدا كرد؟
هرچند كه امامجواد(ع) مورد فيض و عنايت الهي قرار داشته و از ويژگيهاي بسيار ممتازي برخوردار بودهاند، اما نبايد نقش تربيتي دوران خردسالي ايشان را ناديده گرفت؛ چراكه امامرضا(ع) پدر بزرگوار و بخشنده آن حضرت بودند كه درسهاي زندگي را به خوبي به ايشان آموزش دادند؛ مثلا روايتي وجود دارد مبني بر اينكه در دوراني كه امامجواد(ع) در حدود 8 يا 9 سالگي بودند، امامرضا(ع) به دستور مأمون كه خليفه ظالم عباسي بود به خراسان امروزي تبعيد شده بودند درحاليكه امامجواد(ع) در مدينه زندگي ميكردند. امامرضا(ع) در آن زمان نامهاي به فرزند خود نوشتند مبني بر اينكه «اي پسرم! به من خبر رسيده كه از در كوچك و پشتي خانه ورود و خروج ميكني اما اين كار را خدمتكاران به تو ميگويند چون آنها بخلي دارند كه مبادا خير تو به مردم برسد. پس از اين به بعد به حقي كه من بر عهده تو دارم از تو ميخواهم از در بزرگ و جلويي خانه رفتوآمد كني و وقتي بيرون ميروي بايد مقداري پول يا مواد خوراكي همراه تو باشد تا هر كسي كه چيزي از تو خواست، به او ببخشي. پس انفاق كن و از خداي عرش ترس اين را نداشته باش كه در اثر انفاق فقير شوي». كاملا مشخص است كه هر پدري در سنين خردسالي و نوجواني فرزندش چنين مطالبي را به او بياموزد، اثر بسيار خوبي بر فرزند او خواهد داشت. پس عجيب نيست كه قدرت جود و بخشش امامجواد(ع) در اثر نصيحتهاي پدرانه و حكيمانه امامرضا(ع) به ظهور برسد و مردم از آن بهرهمند شوند.
- نكته ديگري كه در اين روايت وجود دارد كه اتفاقا مورد نياز جامعه امروز هم هست، آن است كه از بخشيدن به ديگران ترس فقر را نداشته باشيم. چطور ميتوان اين نكته را درك كرده و طوري زندگي كنيم كه به ديگران انفاق كنيم و اميد داشته باشيم كه نهتنها زندگيمان دچار كمي و كاستي نميشود بلكه حتي رونق و بركت هم پيدا ميكند؟
درست است. نكته بسيار مهمي است كه بايد به آن توجه كنيم؛ چراكه اين مطلب يكي از شاهكليدهاي خوب زندگي كردن و زندگي خوب داشتن محسوب ميشود. اين مسئله به اندازهاي اهميت دارد كه امامجواد(ع) در حديث ديگري فرمودهاند: « نعمت بر كسي فزوني نمييابد، مگر آنكه نياز مردم به او فراوان ميشود؛ پس اگر كسي از تحمل اين بار گران سر باززد، آن نعمت رو به زوال خواهد رفت». و در حديث ديگري هم تأكيد فرمودهاند: «نيكوكاران به انجام كار نيك از نيازمندان محتاجترند زيرا پاداش و فخر آن براي ايشان است».
- زندگينامه اماممحمدتقي ع در يك نگاه
نام: محمد نام پدر: امام علي بنموسيالرضا(ع)
كنيه: ابوجعفر ثاني
القاب: تقي، جواد، مرتضي، منتجب، مختار، قانع و عالم
تاريخ ولادت: دهم ماه رجب، سال 195هجري قمري
محل تولد: مدينه
نسب پدري: امام عليبنموسي بنجعفر بنمحمدبنعليبن حسينبن عليبن ابيطالب(ع)
نام مادر: سبيكه (يا سكينه مرسيه و يا دره) امامرضا(ع) او را «خيزران» ناميدند.
مدت امامت: 16سال و 9 ماه. از زمان شهادت امامرضا(ع) در آخرماه صفر سال 203هجري تا ذيالقعده سال 220هجري
تاريخ شهادت: آخر ذيالقعده سال 220هجري
سن شهادت: 25سالگي
علت شهادت: با زهري كه همسرش،امالفضل، دختر مأمون به تحريك برادرش، جعفربنمأمون و عمويش، معتصم عباسي به آن حضرت خوراند.
محل دفن: در جوار قبر شريف جدش، امام موسيكاظم(ع) كه به كاظمين معروف است.
همسران: سمانه مغربيه و دختر مأمون. البته در بعضي منابع نوشته شده كه زني از خاندان عمار ياسر هم همسر ايشان بود.
فرزندان پسر: امام عليالنقي(ع)، ابواحمد موسي مبرقع، ابواحمد حسين، ابوموسي عمران
فرزندان دختر: فاطمه، خديجه، امكلثوم و حكيمه. گفته شده كه زينب، اممحمد، ميمونه و امامه هم فرزندان آن حضرت بودند.
زمامداران معاصر: مأمون (218-196ه.ق) و معتصم (227-218ه.ق)
- حاجتروا شويد
حل مشكل مالي و دنياييتان را هم از امامجوادع بخواهيد
گرفتاريها و مشكلات دنيا تمامنشدني است. هر مشكلي كه حل ميشود، گرفتاري ديگري سر درميآورد و وجودش را با هزار دردسر به رخمان ميكشد. راهحلهاي دنيايي حل گرفتاريها، جاي خود دارد اما راهحلهاي معنوي را نبايد از ياد برد. يكي از شيوههاي اصلي و پركاربرد كه البته بارها و بارها هم توسط افراد مختلف تجربه شده توسل است. در اين ميان حضرتجوادالائمه(ع) جايگاه و شأن خاصي دارند. حاج يدالله بهتاش كه سالها غلامي و مداحي اين خاندان كرامت و عصمت را كرده است، در اينباره توضيح ميدهد: «نمونههاي زيادي از جود و بخشش امامجواد(ع) در امور علمي، مادي و معنوي وجود دارد. البته ظاهرا حديث مستقيمي در اينباره وجود ندارد كه آن حضرت گره از حاجت و مشكل مادي و دنيايي باز كنند اما اين ماجرا تجربه شده كه نمونه مهم آن در تجربه عالمان ديني و بزرگان ماست كه اتفاقا نمونههاي زيادي از آن هم ثبت شده است. از طرف ديگر معني و مفهوم روايتها هم اين نكته را مشخص ميكند كه نياز مادي و حاجتهاي دنيايي بهدست مبارك آن حضرت باز ميشود. در عين حال اقيانوس جود و بخشش آن حضرت تمام نميشود و همچنان مردم از آن بهره ميبرند». بنابراين بايد درنظر داشت كه بخشندگي آن حضرت هيچگاه تمام نشده و قطع نميشود. آن حضرت همانطور كه در زمان حيات به مردم بذل و بخشش كرده و گرههاي داوري، علمي، دنيايي و اخروي را باز ميكردند، پس از شهادت نيز چنين امكاني دارند و اين كار منوط به توسل ما و رعايت آداب بندگي به درگاه خداوند و شرايط شيعه و پيرو بودن در محضر ايشان است.
اين پيرغلام اهلبيت عليهمالسلام نكته ديگري را هم مطرح كرده و ميگويد: «يكي از فضائل امامجواد(ع) اين است كه با نام مبارك ايشان ميتوان به درگاه خداوند متعال دعا كرد؛ يعني وقتي مشكلي براي ما پيش ميآيد، با نام «يا جواد»، خدا را صدا بزنيم و از او كمك بخواهيم. درواقع هرچند اين نام، يكي از اسماء الهي است اما آن حضرت هم به همين نام خوانده شدهاند كه نشاندهنده عظمت، لطف و عنايت ايشان به مردم است».
- سايهاي از مظلوميت
دكتر رجبي دواني از ازدواج اجباري امامجوادع با دختر قاتل پدرش ميگويد
مأمون، خليفه ستمگر عباسي بود كه امامرضا(ع) را از مدينه به مرو (خراسان امروزي) تبعيد كرد و پس از مدتي ايشان را به شهادت رساند. شايد در تاريخ خوانده باشيد كه مدتي پس از شهادت امامرضا(ع)، امامجواد(ع) با دختر مأمون ازدواج كردند و شايد اين پرسش برايتان پيش آمده باشد كه چرا؟ دكتر محمدحسين رجبي دواني كه سالها در زمينه تاريخ اسلام تحقيق و مطالعه كرده است، اصل اين قضيه را تأييد كرده و البته تأكيد ميكند: «اين ازدواج با اجبار و تهديد مأمون انجام شد. نكته قابل توجه اين است كه امامجواد(ع) در آن زمان آنقدر نوجوان بودند كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بودند. اين در حالي بود كه مأمون شخص اول حكومت بود و اگر كسي با او مخالفت ميكرد بهطور حتم مجازات سختي در انتظارش بود. درواقع مأمون در ظاهر در وهله اول به امامجواد(ع) پيشنهاد داد كه با دخترش ازدواج كنند اما در واقع او آن حضرت را مجبور به اين كار كرد، آن هم با اين تهديد كه اگر قبول نكنند، جانشان در خطر خواهد بود. بنابراين اگر امامجواد(ع) دستور مأمون را نميپذيرفتند و از اين ازدواج سر باز ميزدند، اين كارشان به منزله مخالفت با خلافت مأمون محسوب ميشد و چون در ادامه اين كار، جان مبارك ايشان به خطر ميافتاد، طبيعتا شهادت ايشان به منزله شهادت يك فرد عادي نبود چون ايشان ادامهدهنده سلسله امامت بودند و بايد تا زمان تولد امام بعدي زنده ميماندند». بر همين اساس بود كه امامجواد(ع) ناگزير شدند با دختر مأمون ازدواج كنند.
دكتر رجبي دواني در خصوص فرزندان امام جواد(ع) ميگويد: «بايد بدانيم كه امامجواد(ع) پس از اينكه مجبور شدند با دختر مأمون ازدواج كنند، ازدواج ديگري هم داشتند. البته اين اتفاق در زماني افتاد كه ايشان به سن بلوغ رسيده بودند. به اين ترتيب امامهادي(ع) از همسر ديگر آن حضرت متولد شدند و دختر مأمون كه در نهايت امامجواد(ع) را به شهادت رساند، لياقت نداشت كه از آن حضرت صاحب فرزندي شود».
دكتر دواني ماجراي شهادت امام جواد(ع) را اينگونه بيان ميكند: «دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است. معتصم عباسي از حضرت جواد(ع) دعوت كرد كه از مدينه به بغداد بيايد. امام جواد درماه محرم سال 220هجري به بغداد وارد شد. معتصم كه عموي امالفضل همسر حضرت جواد بود، با جعفر پسر مأمون و امالفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند. علت اين امر اين انديشه شوم بود كه مبادا خلافت از بنيعباس به علويان منتقل شود. از اين جهـت، درصدد تحريك امالفضل برآمدند و به وي گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستي و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمدبن عليالجواد، مادر علي هادي فرزند خود را بر تو رجحان مينهد. اين دو تن آنقدر وسوسه كردند تا امالفضل تحتتأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريك و تلقين معتصم و جعفر، برادرش، تسليم شد». وي ادامه ميدهد: «آنگاه اين دو فرد جنايتكار سمي كشنده در انگور وارد كردند و به خانه امام فرستاده تا سياه روي دو جهان، امالفضل، آن را به شوهرش بخوراند. امالفضل طبق انگور را در برابر امام جواد(ع) گذاشت و از انگورها تعريف و توصيف كرد و حضرت جواد(ع) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار كرد. امام جواد(ع) مقداري از آن انگور را تناول فرمود. چيزي نگذشت كه آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدي برآن حضرت عارض شد. امالفضل سيهكار با ديدن آن حالت دردناك در شوهر جوان، پشيمان و گريان شد اما پشيماني سودي نداشت. حضرت جواد(ع) فرمود: چرا گريه ميكني؟ اكنون كه مرا كشتي گريه تو سودي ندارد. بدان كه خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردي مبتلا كند و به روزگاري بيفتي كه نتواني از آن نجات بيابي. در مورد مسمومكردن حضرتجواد(ع) قولهاي ديگري هم نقل شده است.»