آنها در يكي از سرقتهايشان مالباخته را تا يكقدمي مرگ بردند.چند روز پيش مأموران كلانتري133 شهرزيبا در يكي از خيابانهاي غرب تهران صداي فريادهاي مردي را شنيدند كه از مردم كمك ميخواست. كمي آنطرفتر مردي خونآلود روي زمين افتاده بود و چند نفر، جوان مسلحي را گرفته بودند تا مانع فرارش شوند. در چنين شرايطي مأموران جوان چاقوبهدست را دستگير كردند.
يكي از شاهدان كه در اين حادثه مجروح شده بود، به مأموران گفت: به همراه برادرم ميخواستيم به خانه يكي از بستگانمان برويم. پيش از رفتن بايد فرزندم را از آموزشگاه زبان برميداشتم، براي همين برادرم كنار ماشين ايستاد تا من به آموزشگاه بروم. هنوز چند قدمي از او دور نشده بودم كه ناگهان صداي فريادهاي برادرم را شنيدم.
وقتي برگشتم ديدم 4جوان به او حمله كرده و با قمه و پنجهبوكس به جانش افتادهاند. فورا به سمت او رفتم و با داد و فرياد مردم را خبر كردم. آنها وقتي مرا ديدند به سمت موتورهايشان رفتند تا فرار كنند. من اما يكي از آنها را گرفتم و مانع فرارش شدم. هرچند با دسته چاقو مرا مصدوم كرد اما رهايش نكردم. همدستانش كه صداي آژير پليس را شنيدند، از ترسشان فرار كردند و دوستشان را جا گذاشتند.
- كابوس سرقت خونين
برادر اين مرد كه بهشدت دچار خونريزي شده بود، به بيمارستان منتقل شد. او از ناحيه دست، سر و صورت با قمه و پنجه بوكس دزدان آسيب ديده بود كه تحت عمل جراحي قرار گرفت و از مرگ حتمي نجات يافت. وي پس از بهبود در توضيح ماجراي سرقت خشن به مأموران گفت: كنار ماشين ايستاده و منتظر برادرم بودم كه ناگهان 4نفر كه سوار بر 2موتور بودند به سمت من حمله كردند. يكي از آنها گردنبندم را قاپيد و قصد سرقت موبايلم را داشت اما چون گوشيام در دستم بود مقاومت كردم،
آنها هم رحم نكردند و با چاقو، قمه و پنجه بوكس به سر و صورتم ضربه زدند تا اينكه مجبور شدم گوشيام را تحويلشان بدهم. بعد از آن ديگر از شدت درد و خونريزي از حال رفتم. وي ادامه داد: در اين ماجرا 10ميليون تومان خرج عمل جراحيام شد و حتي ممكن بود جانم را هم از دست بدهم. از آن روز به بعد مدام كابوسهاي وحشتناك ميبينم و وقتي در خيابان راه ميروم حتي از سايه خودم هم وحشت دارم.
- سرقتهاي سريالي
دزد دستگيرشده، با دستور بازپرس دادسراي ويژه سرقت در اختيار مأموران آگاهي قرار گرفت و در بازجوييها گفت: 2ماه پيش از عيد، زمانيكه دنبال كار ميگشتم يكي از دوستانم جواني به نام مجيد را معرفي كرد و گفت كه او آشنايان زيادي دارد. من هم پيش او رفتم و وقتي مشخصاتم را پرسيد، مدعي شد كه بهزودي مرا استخدام ميكند.
بعد از چند روز به من زنگ زد و گفت بايد كارت را شروع كني. آن روز وقتي همراه مجيد و 2جوان ديگر سوار موتور شديم و به خيابانها رفتيم، تازه متوجه شدم كه ماجرا از چه قرار است. بايد طعمههايمان را شناسايي ميكرديم و با تهديد چاقو و قمه دست به زورگيري ميزديم. اوايل براي من كه هرگز دست به خلاف نزده بودم، سخت بود اما كم كم عادي شد و ناچار شدم بهخاطر پول با اين گروه همكاري كنم. وي ادامه داد: معمولا در قالب گروه 4نفره به سبك يك فيلم سينمايي به خيابانها ميرفتيم و پس از شناسايي طعمه با تهديد چاقو، قمه و پنجه بوكس دست به سرقت ميزديم.
چنانچه طعمهمان مقاومت ميكرد، آنها را زخمي ميكرديم. وي ادامه داد: همدستانم با تهديد قمه حتي رمز موبايلها را هم ميگرفتند و چون خيلي كنجكاو بودند، عكس و فيلمهاي خانوادگي مالباختهها را هم ميديدند. وي ادامه داد: موبايلها و طلاها را مالخر باند از ما ميخريد و معمولا روزي 5سرقت انجام ميداديم. همه همدستانم سابقهدار بودند اما من نخستين بارم بود و چون تازهكار بودم، نتوانستم فرار كنم و گير افتادم.به گزارش همشهري، هماكنون تحقيقات براي دستگيري 3عضو فراري اين گروه و مالخران ادامه دارد.