خيابانهايي كه وقتي از آنها عبور ميكنيم، كلي خاطره در ذهن ما و از گذشته ما زنده ميكنند و اين خاطرات ميتوانند جمعي باشند؛ خاطرات يك ملت براي رسيدن به آزادي. در جريان انقلاب اسلامي ايران، اتفاقات مهمي روي داد كه هر كدامشان، نقطه عطفي براي مبارزه انقلابي مردم ايران محسوب ميشدند. برخي از اين نقطهعطفها، در مكانها و خيابانهايي رويداد و اين نقاط را در تاريخ انقلاب ماندگار ساخت؛ مثل همين ماجراي 17شهريور كه در ميدان ژاله يا ميدان شهداي فعلي رقم خورد و براي هميشه در تاريخ انقلاب ماندگار شد. به بهانه روز 17شهريور برخي از اين خيابانها و اتفاقات رخ داده در آنها را مرور ميكنيم؛ خيابانهاي انقلاب اسلامي ايران را.
- تاريخ: ۱۷ شهريور 57
- ماجرا: جمعه سياه
- مكان: ميدان ژاله
هنوز هم خيليها ماجراي جمعهسياه را به ياد دارند. ماجراي روزي كه در يكي از ميدانهاي معروف شهرمان، غوغايي به پا شد. احتمالا ماجراي ميدان شهدا را بارها از رسانهها شنيدهايد. اينجا سعي كردهايم جزئيات دقيقتري از آن روز و آن ميدان را برايتان بيان كنيم.
1-ساعت 10:30شب، جلسه تشكيل شد. رئيس ستاد ارتشتاران آمده بود، رئيسهاي ژاندارمري و شهرباني هم. رئيس ساواك هم آمده بود. ۲ ساعت حرف زدند و آخر سر هم شريفامامي- نخستوزير- زنگ زده بود به دربار تا نظر همايوني را بپرسد. قرار شد همان شب اعلام حكومت نظامي بكنند. اين وسط فقط اردشير زاهدي، پسر فرمانده كودتاي ۲۸مرداد و سفير شاه در آمريكا مخالف بود. او فرداي حكومت نظامي به آمريكا رفت و ديگر برنگشت. راديو در طول شب اعلاميه حكومت نظامي را پخش كرد.
2-آخرين اخطار در خبر ساعت ۶ صبح پخش شد. ساعت ۶ صبح روز جمعه ۱۷شهريور سال ۵۷، ارتشبد غلامعلي اويسي از راديو اعلام حكومت نظامي كرد و اطلاعيه فرمانداري نظامي را به اين شرح خواند:
دولت شاهنشاهي ايران بهمنظور ايجاد رفاه مردم و حفظ نظم، از ساعت ۶ صبح روز جمعه ۱۷شهريور، مقررات حكومت نظامي را بهمدت ۶ ماه در شهرهاي كشور اعلام ميكند.
اينجانب (ارتشبد اويسي) به سمت فرماندار نظامي تهران و حومه منصوب شدهام.
- ساعات منع عبور و مرور از ساعت ۲۱ تا ۵ صبح روز بعد تعيين ميشود.
- اجتماع بيش از ۲ نفر در تهران ممنوع است.
ولي مردم منطقه و ديگر نقاط تهران، از قبل قرارشان را گذاشته بودند: «فردا، ۷ صبح، ميدان ژاله». بسياري از مردم زودتر از اين ساعت يا براي شركت در راهپيمايي به سوي ميدان شهدا راه افتادند يا اصلا راديوهاي خود را روشن نكردند.
3-ساعت ۸ صبح ۱۷ شهريور، جمعيت زيادي در ميدان شهدا و خيابانهاي اطراف آن اجتماع كردند. در خود ميدان، تيربارهاي نصب شده بر پايههاي ثابت، جمعيت را هدف گرفته و سربازان مسلح به مسلسل، در پشتبام ساختمانهاي مشرف به ميدان مستقر شدند. يك هليكوپتر نيز كه اغلب مردم تصور ميكردند مشغول فيلمبرداري است، بالاي سر جمعيت پرواز ميكرد. جمعيت بهتدريج براي آغاز راهپيمايي آماده ميشدند.
4-حدود ساعت ۹ صبح يكي از افسران از پشت بلندگو ۵ دقيقه وقت ميدهد كه مردم متفرق شوند. ۵ دقيقه كه تمام ميشود، نخستين تير را شليك ميكنند. يكي از جوانهاي جلوي صف ميافتد؛ كسي باورش نميشود. صداي شعارها بلندتر ميشود و دوباره شليك ... . تيراندازي با شدت و از هر سو آغاز ميشود. كساني كه در صفوف عقبتر هستند، هنوز باور نكردهاند كه سربازان به سوي مردم رگبار بستهاند. آنها فرياد ميزنند: «تيراندازي هوايي است، نترسيد». اما تيراندازي هوايي نيست و در همان دقايق اول، تعداد زيادي زن و مرد و كودك بر زمين ميافتند. مسلسلهايي كه بر پشتبام اداره برق و ديگر ساختمانهاي نزديك ميدان ژاله كار گذاشته شدهاند، مردمي را كه هراسان به اطراف ميگريزند هدف قرار ميدهند. هليكوپتر نيز از بالا به سمت جمعيت تيراندازي ميكند.
5-تيراندازي تا ساعت ۴ عصر همان روز ادامه دارد. موتورسواران، زخميها و شهدا را تا آنجا كه امكان دارد از محل دور ميكنند و به مراكز درماني خصوصي، مثل بيمارستان سومشعبان يا درمانگاههاي خيريه ميرسانند. شايعاتي درباره ربوده شدن زخميها از بيمارستان توسط ساواك بر سر زبانها ميافتد كه باعث ميشود مردم به بيمارستانهاي دولتي اعتماد نكنند.
6-عصر روز ۱۷ شهريور، ارتش كنترل كامل شهر را بهدست ميگيرد. تا شب، اجساد شهدا و مجروحان باقيمانده توسط نيروهاي امنيتي جمعآوري ميشود و ماشينهاي آبپاش، خون شهدا را از كف خيابانها ميشويند. ميان مردم شايعه ميشود كه سربازان اسرائيلي در روز ۱۷ شهريور به روي مردم آتش گشودهاند. اين شبهه از آنجا بهوجود ميآيد كه سربازان در اين روز، صورتهاي خود را با كلاههاي محافظ پوشانده بودند.
- تاريخ: ۱۵ خرداد ۵۷
- ماجرا: سالگرد 15 خرداد 42
- مكان: بازار، ادارهها و دانشگاه شهرها
امام خميني طي پيامي ۱۵ خرداد را تعطيل اعلام كردند. از چند روز قبل اعلاميههايي در مشهد و چند شهر ديگر پخش شد كه در آن از مردم خواسته شده بود روز دوشنبه، پانزدهم خرداد در خانههاي خود تا ساعت 5بعدازظهر متحصن شوند. در اين اطلاعيه آمده بود«سكوت باشكوه سراسر مملكت، گوياترين زبان ملت و كوبندهترين مشت بر دهان استبداد خواهد بود.» بازاريان، كارمندان و دانشجويان شهرهاي مختلف نيز اعلام كردند كه روز دوشنبه به محل كار و درس خود نخواهند رفت. دولت طي بخشنامه شديداللحني به كارمندان اخطار كرد چنانچه روز دوشنبه در محل كار خود حضور نيابند، اخراج خواهند شد. اين اعتصاب، بخشهاي زيادي از شهر تهران و بسياري از شهرهاي كشور را بهصورت نيمه تعطيل درآورد. دانشجويان نيز در بعضي از دانشگاهها دست به اعتصاب زدند و كلاسها را تعطيل كردند.
- تاريخ: 13 آبان ۵۷
- ماجرا: اعتراض دانشآموزان و دانشجويان
- مكان: خيابان انقلاب، دانشگاه تهران
۱۳آبان سال ۱۳۵۷ يكي ديگر از اتفاقات پرافتخار انقلابيون است كه اين بار توسط دانشآموزان و دانشجويان ايراني رقم خورد. در اين روز دانشآموزان مدارس تهران در حمايت از حضرت امامخميني(ره) مدارس خود را تعطيل كرده و به سمت دانشگاه تهران حركت كردند. آنها به همراه دانشجويان و گروههاي ديگري از مردم در محوطه دانشگاه گرد آمدند. مأموران دولتي كه از اين اقدام باخبر شده بودند، دانشگاه را به محاصره خود درآوردند. ساعت 11 صبح، دانشآموزان و دانشجويان با شعارهاي كوبنده «اللهاكبر»، «درود بر خميني» و «مرگ بر شاه» اعتراضات خود را آغاز كردند. مأموران ابتدا چند گلوله گاز اشكآور در ميان دانشآموزان پرتاب كردند تا اينكه تيراندازي آغاز شد و دانشآموزان يكي پس از ديگري در خون غلتيدند. در اين واقعه ناگوار، ۵۶ تن شهيد و صدها تن ديگر مجروح شدند.
- تاريخ: ۱۹ آذر 57
- ماجرا: تظاهرات عزاداران محرم
- مكان: از پيچشميران تا ميدان آزادي
در محرم سال 57 جامعه روحانيت مبارز، آيتالله طالقاني و جمعيت ايراني دفاع از حقوق بشر به وسيله اعلاميههايي، از مردم دعوت كردند تا در راهپيمايي روز تاسوعا و عاشورا شركت كنند. آيتالله طالقاني گفته بود كه در ساعت 9صبح روز يكشنبه از مقابل منزل خود در پيچشميران حركت خواهد كرد. از اينرو صبح عاشورا، عزاداري مردم به تظاهرات ضددولتي تبديل شد.
مردم در اين روز به جاي علم و كتل، هزاران پلاكارد با جملههايي تند عليه حكومت و هزاران عكس از دشمنان تاريخي شاه و مبارزين و شهدا حمل ميكردند. آنها هر لحظه منتظر وقوع حادثهاي تازه يا آغاز درگيري يا تيراندازي بودند. انقلابيون حتي اسم، نشاني خود و كودكانشان را نوشته و در جيب لباسهايشان گذاشته بودند تا درصورت درگيري يا شهادت، قابل شناسايي باشند. مسير اصلي اين راهپيمايي از پيچشميران تا ميدان شهياد كه مردم آن را «آزادي» ميناميدند بود.