ساعت18:30 دهم شهريورماه زن جواني همراه دختر 4سالهاش به خانه يكي از بستگانش در غرب تهران رفت. دختربچه به نام رونيكا داخل حياط خانه همراه كودكان ديگر مشغول بازي بود. چند دقيقه بعد مادر رونيكا كوچولو داخل حياط رفت تا سري به دخترش بزند اما يكي از دمپاييهاي دخترش را ديد كه توي حياط افتاده و اثري از دخترش نيست. مادر هراسان به كوچه رفت و وقتي از بچههاي فاميل سراغ دخترش را گرفت، آنها گفتند كه زني رونيكا را بغل كرد و همراه خود برد. زن جوان مطمئن شد كه دخترش را ربودهاند.
- 2ساعت بعد
گزارش ناپديد شدن رونيكاي 4ساله را پدرش ساعتي بعد به مأموران كلانتري كن اعلام كرد. همزمان مأموران كلانتري گزارش ربودن دختربچه را به همه واحدهاي گشتي اعلام كردند تا اينكه حدود ساعت20:30 رهگذران در حوالي ميدان المپيك چشمشان به دختر بچهاي افتاد كه روي نيمكت پاركي نشسته و گريه ميكرد. آنها به سمت دختر بچه رفتند و وقتي از او شنيدند كه مادرش را گم كرده است، او را به مأموران پليس تحويل دادند. مشخصات اين دختر بچه با رونيكا كوچولو كه ساعتي قبل پدرش گزارش ربودن او را اعلام كرده بود، مطابقت داشت. در چنين شرايطي مأموران با خانواده وي تماس گرفتند و كودك تحويل خانوادهاش شد.
رونيكا كوچولو كه هنوز وحشتزده و دچار لكنت زبان شده بود ميگفت زن جواني به بهانه خريد خوراكي او را بغل كرده و با خود برده است. او كه مدام گريه ميكرد ميگفت خاله، تمام طلاهايش را دزديده و بعد او را كنار خيابان رها كرده است. وقتي مشخص شد كه تمام طلاهاي رونيكا سرقت شده، پروندهاي در اين خصوص تشكيل شد و پيش روي قاضي آرشسيفي، بازپرس شعبه چهارم دادسراي امورجنايي تهران قرار گرفت و با دستور وي گروهي از كارآگاهان اداره يازدهم پليس آگاهي تهران تحقيقات خود را براي شناسايي زن كودك ربا، شروع كردند.
دختربچه تصوير مبهمي از زن كودك ربا بهخاطر داشت و همين كار تيم تحقيق را دشوارتر ميكرد. در مرحله بعدي مأموران سراغ آلبوم مجرمان سابقه دار رفتند و در بررسيهاي خود دريافتند كه چندماه قبل زني به نام فرنگيس با همين شگرد دختربچهاي را ربوده و پس از سرقت طلاو جواهراتش، او را رها كرده است. كارآگاهان به بررسي دوربينهاي مداربسته در حوالي ميدان المپيك كه رونيكا را رها كرده بود، پرداختند و مطمئن شدند زن كودك ربا كسي جز فرنگيس نيست. به اين ترتيب زن 47ساله دستگير شد و به كودكربايي و سرقت طلاهاي رونيكا اقرار كرد.
زن جوان در گفتوگو با همشهري، جزئيات نقشه كودكربايي را شرح داد.
- رونيكا را چطور براي سرقت طلاهايش انتخاب كردي؟
آن روز در خيابانها ميگشتم كه ناگهان ديدم در حياط خانهاي باز است و چند كودك مشغول بازي هستند. در اين ميان چشمم به رونيكا افتاد كه طلاهاي زيادي داشت، همين شد كه به بهانه خريد خوراكي او را صدا كردم و با خود بردم.
- دختر بچه را كجا بردي؟
او را بغل گرفتم و البته اين را هم بگويم كه هيچ زور و اجباري نبود، وقتي اسم خوراكي را آوردم، دختربچه خيلي خوب استقبال كرد و همراهم آمد. دو ساعتي در خيـابـانها چرخيدم، بعد كنـار پارك رهايش كردم. البته طـلاهايش را هم از گردن و گوشش بيرون آوردم. همين باعث شد كه كمي وحشت كند وگرنه تا پيش از اين خيلي هم ذوق كودكانه داشت كه او را به گردش بردهام! آخر من خودم يك نوه 5ساله دارم، هرگز دلم نميآيد خار به پاي او برود، براي همين هيچ وقت فكر اذيت كردن آنها به سرم نميزند.
- اگر كسي، نوه ات را ميربود و باعث ترسش ميشد چه ميكردي؟
سكوت ميكند و بعد از چند دقيقه ميگويد: نميدانم، اين سؤالها را از من نپرسيد!
- چرا سرقت كردي؟
اين مواد لعنتي، زندگي مرا تباه كرده است. از وقتي به شيشه اعتياد پيدا كردم، دست به هركاري ميزنم تا پول گير بياورم و مواد بخرم. شوهرم معتاد نيست و بارها تلاش كرد تا من ترك كنم، حتي مرا به كمپ برد اما نتوانستم و باز روز از نو روزي از نو.
- آيا سابقه داري؟
يكبار هم در ارديبهشت امسال دختربچهاي را ربودم، طلاهايش را دزديدم و بعد رهايش كردم. 3ماه زندان بودم، پس از آن خانوادهام رضايت گرفتند و آزاد شدم.
- هنوز مهر آزاديات خشك نشده، باز دوباره نقشه كودكربايي كشيدي؟
اصلا فكرم كار نميكرد، خمار بودم و حتي تصور نميكردم به اين سرعت گيربيفتم.
- با طلاهاي مسروقه چه كار كردي؟
به يك طلافروش 300هزار تومان فروختم.