مثل ابرها
که بیقرار گفتناند
مثل من
که پشت پنجره
منتظر نشستهام
مگر که لحظهای تو رد شوی
کاشکی تو هم
انتظار و عشق را بلد شوی
- بي تو
روی نیمکت
کنار بوتههای گل
اینطرف
من
که بین رفتن و
نرفتن و امید
گیر کردهام
آنطرف
تویی
ـ که نیستی ـ
راستی چهقدر
دیر کردهای؟
- شهريور سرد
شيلان صلاح:
اینجا کمی شهریورش سرد است آخر
با مهرهایش گرم میگیرد بخاری
شبهای شهریور هزاران بند شعرند
هر بند هم جای بسی امیدواری
دریایی از امواج گرمادیدهی شب
پایان تابستان و شهریور شماری
شبهای کوتاه و درازش جیرجیرک
میخواند این اشعار نو را چند باری
«من عاشق شهریورم، این اعتراف است
شبهای شهریور کجا و رازداری؟»