عبدالرضا صالح پور از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس روز چهارشنبه در نقل خاطره ای از آن دوران به ایرنا گفت :
یک شب در سال 1359 حدود ساعت چهار صبح از هتل پرشین آبادان که مقر سپاه بود، خارج و به محوطه بیرون رفتم.
ناگهان شهید محمد جهان آرا را دیدم، در گوشه ای ایستاده و با شیلنگ آب در حال حمام کردن بود، تعجب کردم، جلو رفتم، چیزی نگفتم، فقط با اشاره دست سلام کردم.
فردا صبح از شهید تقی عزیزیان سوال کردم که چرا محمد آن وقت شب آن هم در محوطه حمام می کرد.
تقی گفت که شب گذشته شهید همت الله رودباری ساعت یک بامداد با یک خودروی سنگینی که در اختیار داشت، کیسه های سیمان را از ماهشهر آورده بود؛ سیمان هایی که قرار بود در ساخت سنگر و مرمت ساختمان مهمات بکار رود، شهید رودباری دنبال کسی می گشت که آنها را خالی کند تا مجددا برگردد، اما چون کسی را پیدا نکرد به شهید جهان آرا مراجعه و درخواست کمک کرد.
جهان آرا گفت که لازم نیست این وقت شب کسی را بیدار کنی،خودم و چندتا از بچه ها کمک می کنیم.
تقی گفت که به اتفاق شهیدان محمد رضا ربیعی، قاسم داخل زاده، جمهور ثانی زاده به منطقه کوی آریا که محل تخلیه سیمان ها بود رفته و با همت بچه ها سیمان ها را به خارج از خودرو منتقل کردند.
تقی گفت که محمد بیشتر از همه کار می کرد تا جایی که به شوخی و با خنده به او گفتیم، خم شو، سیمان ها را ببر.
من و محمد رضا یک کیسه سیمان را روی کمر جهان آرا گذاشتیم و کیسه ای دیگر را هم به آن اضافه کردیم بعد گفتیم، حالا ببر.
محمد به خاطر جثه ضعیفی که داشت روی زمین افتاد اما فقط خنده روی لبانش بود، به خاطر روحیه شوخ طبعی بچه ها، آن شب خستگی برایمان معنا نداشت.
گاهی اوقات فکر می کنم محمد فرمانده ای از خود گذشته بود که به دلیل آنکه بچه های مقر را از خواب خوش بیدار نکند، سختی این کار را به جان خرید.
محمد جهان آرا از فرماندهان خوش نام و شجاع دوران دفاع مقدس بود که پس از عمری مبارزه سرانجام در مهر ماه سال 1360 در سن 27 سالگی به فیض شهادت نائل آمد.