شرح حال: دریا تهوّع داشت از بوی نفت و روغن و قیر

بالا مي‌آورد

دلفين و كوسه، ماهي شير

 

افسوس، دريا خورده كفگيرش ته ديگ

در رد پاي كفش صيادان ساحل

چيزي نمانده جز كمي ريگ

 

 

  • دلبستگي

 

در ساحل نزديك

در زير نور ماه

ماهي به كرم كوچكي دل بست

در ساحل نزديك

در زير نور ماه

كرمي كه خود قرباني قلّاب بود

آه!