براساس گزارش بيزنس اينسايدر، توضيح اين واقعيت اين گونه امكانپذير است: اندازه يك اتم براساس موقعيت حدودي الكترونهايش محاسبه ميشود، يعني ميزان فضايي كه ميان هسته و پوسته خارجي بيشكل اتم وجود دارد.
هستهها 100 هزار بار كوچكتر از اتمهايي هستند كه درون آنها جا دارند. اگر هسته را به اندازه يك دانه بادامزميني در نظر بگيريد، اندازه اتم برابر يك توپ بيسبال خواهد بود. اگر انسان تمامي فضاهاي خالي درون اتمهاي بدنش را از دست بدهد،ميتوان كل بدن را درون يك ذره خاك گنجاندو كل بشريت نيز درون يك دانه قند جا خواهند گرفت.
درواقع بيشترين بخش حجم بدن انسان را انرژي تشكيل دادهاست.بدن انسان در بنياديترين شكلش از اتمها تشكيل شدهاست كه آنها نيز خود از الكترونها، پروتونها و نوترونها ساخته شدهاند. اين ذرات نيز در سطحي بنياديتر از ذرات سهگانه بنياديني به نام كوآركها ساخته شدهاند. اما جرم اين كوآركها بخشي كوچك از جرم پروتونها و نوترونها را تشكيل دادهاست و گلئونها كه كواركها را در كنار يكديگر نگه ميدارند كاملا بدون جرم هستند.
بسياري از دانشمندان براين باورند كه تقريبا تمامي جرم بدن انسان از انرژي حركتي كوآركها و انرژي پيونددهنده گلئونها تشكيل شدهاست. حال اين پرسش ايجاد ميشود كه اگر تمامي اتمهاي موجود در جهان هستي فضاهايي تقريبا خالي هستند، احساس جامد بودن از كجا ناشي ميشود؟
شايد اين ايده كه اتمهاي خالي در كنار يكديگر متراكم شده و بدن انسان،ساختمانها و درختان را تشيل ميدهند، كمي گيجكننده باشد. اگر اتمها بيشتر از فضاي خالي تشكيل شدهباشند، چرا انسان نميتواند مانند ارواح خيالي از ميان ديوار يا در عبور كند؟ چرا خودرو درون خيابان فرو نميرود و از مركز زمين عبور نميكند تا از سوي ديگر سياره بيرون بيايد؟
اين پرسشها با توضيح بيشتر درباره هويت فضاي خالي موجود در اتمها برطرف خواهند شد. فضاي خالي هرگز آنچنان كه به نظر ميرسد خالي نيست، و برعكس معمولا مملو از پديدههايي مانند امواج يا ميدانهاي كوانتومي است. بهتر است فضاي خالي درون اتمها را به يك فن با تيغههاي چرخان تشبيه كرد كه زماني كه خاموش است ميتوان فضاهاي خالي آن را ديد يا حتي انگشتهاي دست را به راحتي در ميان فضاي خالي تيغهها فروبرد. اما زماني كه فن روشن ميشود، ديگر امكان اينكه به راحتي دست را در ميان پرهها فرو برد از بين ميرود.
از نظر فني، الكترونها منابعي نقطهاي هستند، به اين معني كه حجمي ندارند، اما ويژگي به نام عملكرد موجي دارند كه بخش بزرگي از اتم را در اشغال خود درآوردهاست. و از آنجايي كه مكانيك كوانتوم علاقه زيادي به گيجكننده بودن و عجيب بودن دارد، الكترونهاي بدون حجم به شكلي تقريبا همزمان در فضاي اتم حضور پيدا ميكنند.
تيغههاي فن شبيه به الكترونهاي همهجا حاضر درون اتم هستند، و با عملكرد موجي خود بيشترين بخش فضا را به خود اختصاص دادهاند و از اين رو آنچه كه در نگاه اول فضايي خالي ديده ميشود را به جسمي جامد و غيرقابل نفوذ تبديل ميكنند.
از سويي ديگر، زماني كه انسان جسمي را لمس ميكند، آنچه احساس ميكند اتمهاي آن جسم نيست بلكه نيروهاي الكترومغناطيسي الكترونهاي بدن است كه درحال راندن الكترونهاي جسم لمس شدهاست. به اين شكل، در سطح كاملا تكنيكي، زماني كه فردي فكر ميكند روي يك صندلي نشستهاست، درواقع روي سطح صندلي شناور است.
در نتيجه ميتوان گفت جسم بسيار بزرگ انسانهايي كه خود را بسيار مهم تصور ميكنند درواقع مجموعهاي گولزننده از فضاهاي خالي روي سيارهاي خالي سرگردان در ميان جهاني خالي است.