اين سند پس از امضاي محمد اشرف غني رئيسجمهور و گلبدين حكمتيار اجرايي خواهد شد. براساس اين توافقنامه، قرار است حزب اسلامي مبارزه مسلحانه را كنار بگذارد و به جاي آن، در عرصه سياست اين كشور به فعاليت بپردازد. در مقابل، دولت افغانستان به اعضاي اين حزب كه مرتكب جرايم كيفري نشدهاند، مصونيت قضايي اعطا ميكند.
فعلا مشخص نيست كه آيا تمامي موارد مورد توافق اينهايي است كه اعلام شده يا توافق اصلي بندهايي هم دارد كه بهصورت عمومي منتشر نشده است. 2نكته محوري در اين توافق وجود دارد كه بايد روشنتر شود؛ اول بحث مصونيت قضايي گلبدين حكمتيار و نيروهاي حزب اسلامي است. ابعاد اين مصونيت هنوز بهطور دقيق مشخص نيست و اين خود نگرانيها و مخالفتهاي زيادي را بهدنبال داشته است.
نكته دوم اينكه، در رسانههاي داخلي و محافل سياسي افغانستان در حاشيه اين توافق از يك منطقه ويژه و حفاظتشده سخن به ميان آمده كه گفته ميشود طبق توافق قرار است از سوي دولت در اختيار آقاي حكمتيار قرار گيرد تا بتواند نيروهاي حزب اسلامي را بهصورت متمركز در آن مستقر كند؛ منطقهاي كه حفاظت آن نيز بر عهده نيروهاي دولتي خواهد بود. اين موضوع باعث نگرانيهايي شده و بهطور حتم گروههاي سياسي مخالف از اين منظر نيز به دولت معترض خواهند شد.
- نقش پاكستان
توافقنامه روز پنجشنبه با ميانجيگري شورايعالي صلح افغانستان بهدست آمده اما نبايد نقش پنهان پاكستان در رسيدن به اين توافق را فراموش كرد. گلبدين حكمتيار از نيروهاي جهادي قديمي افغانستان است كه از سالها قبل، رابطه بسيار نزديكي با پاكستان داشته است؛ هرچند بعدها اندكي اختلاف نظر هم ميان آنها بهوجود آمد.
گفته ميشود او در زماني كه نيروهاي جهادي افغانستان با ارتش سرخ ميجنگيدند با پاكستانيها توافق كرده بود پس از پيروزي نهايي، طي سازوكاري كه پاكستان پيش خواهد برد، قدرت را در دست بگيرد و سپس طرح مورد نظر پاكستانيها را پياده كند. اين طرح بهدنبال ادغام افغانستان و پاكستان و تشكيل نوعي حكومت كنفدراسيوني بود. در اين زمينه اسناد و مداركي وجود دارد اما حكمتيار هميشه وجود چنين توافقي را تكذيب كرده است.
در دهه 1370شمسي يعني زماني كه برهانالدين رباني از سوي گروههاي مجاهد بهعنوان رئيسجمهور موقت تعيين شده بود، پست نخستوزيري به حكمتيار پيشنهاد شد اما او نپذيرفت. حتي بعدها دست به كودتا زد و كابل را به توپ بست؛ واقعهاي كه مرگ بسياري از ساكنان اين شهر را بهدنبال داشت و از همين منظر، بسياري از مردم افغانستان اعلام كردهاند كه نميتوانند حكمتيار را ببخشند. او در سال 1375با رباني سازش كرد و بهعنوان نخستوزير وارد كابل شد اما زمان از دست رفته بود و چندي بعد كابل سقوط كرد و بهدست طالبان افتاد.
آنچه مشخص است اينكه صلح ميان گلبدين حكمتيار و دولت وحدت ملي افغانستان، از حمايت پاكستان برخوردار بوده و بدون موافقت پاكستانيها دست يافتن به چنين توافقنامهاي غيرممكن بوده است. پيش از اين، بخش بزرگي از حزب اسلامي سلاح خود را زمين گذاشته و وارد فعاليت سياسي و ساختار دولت مركزي در افغانستان شده بودند. اكنون با پيوستن حكمتيار به روند سياسي در افغانستان پيشبيني ميشود بار ديگر حزب اسلامي جان تازهاي بگيرد و اين حزب بتواند با حضور در انتخابات، نقش پررنگتري در صحنه سياسي اين كشور بازي كند. اين خود در درازمدت به نفع پاكستان هم خواهد بود.
- تأثير توافق بر طالبان و آينده افغانستان
دولت افغانستان انتظار دارد با پيوستن گلبدين حكمتيار به دولت وحدت ملي، بتواند طالبان را نيز به كنار گذاشتن سلاح و روي آوردن به فعاليت سياسي تشويق كند. اما اين موضوع، حداقل در شرايط فعلي دور از ذهن است؛ چرا كه طالبان اكنون مناطق زيادي از افغانستان را تحت كنترل خود درآورده و برخلاف حزب اسلامي، در موضع ضعف قرار ندارد.بنابراين احتمال حضور آنها پاي ميز مذاكره بسيار كم است. طالبان اعلام كرده تا سقوط دولت مركزي افغانستان و اخراج نيروهاي بين المللي از اين كشور به جنگيدن با دولت ادامه خواهد داد.
هر دو شاخه طالبان يعني «شوراي كويته» و «شبكه حقاني» ارتباط نزديكي با پاكستان دارند. بهخصوص شبكه حقاني با ارتش پاكستان و سازمان اطلاعات ارتش موسوم به ISI رابطه تنگاتنگي دارد. بدون رضايت پاكستان، پيوستن طالبان به روند صلح امكانپذير نخواهد بود. بايد ديد آيا پاكستانيها به اين نتيجه رسيدهاند كه طالبان ديگر توانايي تصرف پايتخت و تشكيل حكومت فراگير در افغانستان را ندارد يا خير. باور نويسنده اين است كه پاكستان هنوز به چنين نتيجهاي نرسيده است.
دولت پاكستان به رياست نواز شريف با روند صلح در افغانستان مخالفتي ندارد اما واقعيت اين است كه قدرت اصلي در پاكستان در دست ارتش و ISI است. كليد حل اين مشكل هم در دست آمريكاست. درصورتي كه آمريكا بتواند ارتش پاكستان را مجبور كند تا با روند صلح در افغانستان همراه شود، در نهايت طالبان به پاي ميز مذاكره خواهد آمد؛ در غير اين صورت در شرايط كنوني نيروهاي طالبان به هيچ وجه سلاحهاي خود را زمين نخواهند گذاشت. پيش از اين، دولت آمريكا در سال 2001 در زمان حمله به افغانستان، يكبار موفق شده دولت پرويز مشرف را مجبور كند در جنگ با حكومت طالبان، كنار نيروهاي آمريكايي قرار گيرد.
درصورتي كه چنين شرايطي فراهم شود، سرنوشت افغانستان در نهايت به سمت طرح ژنرال پترائوس پيش خواهد رفت. براساس اين طرح مناطق پشتوننشين بهعنوان منطقهاي خودمختار در خواهند آمد و نوعي حكومت فدرالي در افغانستان تشكيل خواهد شد. همچنين طالبان در قدرت شريك ميشود و تعدادي از وزارتخانهها از سوي دولت مركزي در اختيار اين گروه قرار خواهد گرفت.
اما فارغ از اينها، يكي از مهمترين مشكلات امروز افغانستان، اختلاف نظر ميان نيروهاي تشكيلدهنده دولت وحدت ملي است. عبدالله عبدالله، رئيس اجرايي دولت و نيروهاي طرفدار او بهرغم سكوتشان با مصالحهاي كه با گلبدين حكمتيار و حزب اسلامي شده چندان موافق نيستند. طبق توافقهاي انجام شده، قرار بود پست رئيس اجرايي به پست نخستوزيري تبديل شود و عبدالله عبدالله به عنوان نخستوزير افغانستان معرفي شود؛ موضوعي كه تأخير در اجراي آن به نارضايتي او و هوادارانش منجر شده است. دولت وحدت ملي هر چه زودتر بايد به سمت اجراي اين توافق پيش برود. در غير اين صورت، احتمال شكست خود دولت وحدت ملي نيز وجود دارد و در شرايط حساس كنوني در افغانستان، چنين اتفاقي آينده تاريكي را براي اين كشور رقم خواهد زد.
- كارشناس مسائل شبهقاره