شاعران هم هنر ادبيات و شعر خود را در اين مهماني ارائه ميكنند. همه اينها در اثر عشق و ارادت قلبي است و هيچ زور و اجباري در كار نيست. بازتابش را در كوچهها و خيابانهاي شهرها ميتوانيم ببينيم؛ محبتي كه امروز از امامحسين(ع) در دلها تابيده، با زبانهاي گوناگون قابل بيان است كه زبان شعر يكي از غني ترينشان براي عرض ارادت عاشقانه و عارفانه محسوب ميشود تا شور و شعور حسيني را در دلهاي مردم تازه كند. حجتالاسلام جواد محمدزماني، شاعر عاشورايي و پژوهشگر مراسم آييني است كه باور دارد مفاهيم تازه و نگفته بسياري براي عرض ارادت به اسرا و شهداي كربلا وجود دارد كه هر كسي ميتواند به زبان شاعرانه خودش آن را ابراز كند: «يك عمر ميتوان سخن از زلف يار گفت/ در بند آن نباش كه مضمون نمانده است». اين كارشناس حوزه شعر آييني نكتههاي بسياري درباره شعر عاشورايي يادآوري ميكند كه خواندن آن خالي از لطف نيست.
- ميدانيم كه يكي از محورهاي اصلي در هيئتها و مجالسي كه درماه محرم برگزار ميشود، شعر است. پرسشي در اين زمينه مطرح ميشود مبني بر اينكه شعر عاشورايي بايد چه شاخصهاي داشته باشد كه درشأن حضرتسيدالشهدا(ع) بوده و در عين داشتن جنبه آموزشي، شور و شعور در مردم ايجاد كند؟
براي پرداختن به اين پرسش بايد در وهله اول بدانيم و توجه داشته باشيم كه هيئتها و مراسم عزاداري بهخصوص وقتي درماه محرم برگزار ميشود، جلوههايي از دينداري مردم ماست كه بايد اصالت و آداب ادب ورزي در آن محفوظ بماند. در اين ميان، شعر عاشورايي بخشي از شعر آئيني ماست؛ اشعاري كه در مدح و مرثيه اهلبيت عليهمالسلام سروده ميشوند. حتي مناجات و ذكر توحيدي در زمره شعر آئيني محسوب ميشوند. شعر عاشورايي همانطور كه از نامش برميآيد، مرتبط با موضوع عاشورا بوده و شامل اشعاري است كه در مدح حضرت سيدالشهدا(ع) سروده ميشود. يا مرثيههايي مربوط به اتفاقاتي است كه در روز عاشورا به وقوع پيوسته است. اين اشعار آموزهها و درسهايي از مكتب عاشورا را به مخاطب ميآموزد ازجمله اينكه روحيه ايمان، استقامت، حقطلبي، ايثار و فداكاري، زير بار ظلم نرفتن، ادب و وفاداري را در افراد تقويت ميكند.
در عين حال بخشي از شعر عاشورايي به موضوعاتي مانند نوحهها مربوط ميشود كه ازجمله آن ميتوان به منظومههايي مانند منظومه عرفاني عمان ساماني به نام گنجينه اسرار يا كتاب آتشكده نير تبريزي اشاره كرد. درواقع از قرن سوم هجري تا به حال با دايره وسيعي از شعر عاشورايي مواجه هستيم كه از ابعاد گوناگون، اين واقعه بزرگ را به تصوير كشيدهاند.
- برخي اعتقاد دارند كه ورود به حوزه شعر عاشورايي توفيقي است كه بايد با عنايت و لطف حضرت سيدالشهدا(ع) همراه باشد اما عدهاي اين امر را در نتيجه اراده و خواست فرد ميدانند و بهعبارت ديگر باور دارند كه اين امر، اكتسابي است. نظر شما در اينباره چيست؟
بهنظر من توفيق و اكتساب 2 امر متقابل در سرودن اشعار عاشورايي هستند كه هيچ يك، ديگري را نفي نميكند بلكه در خدمت يكديگر هستند. درواقع وقتي اهلبيت عليهم السلام توفيق خدمت به شاعري ميدهند او بايد اراده كند تا بهطور اكتسابي شعر عاشورايي بسرايد. از طرف ديگر وقتي اراده ميكند در اين حوزه خدمت كند بايد عنايت و لطف اهلبيت عليهمالسلام شامل حالش شود تا توفيق اين امر را داشته باشد.
اما نكته مهم آن است كه علاقه و ارادت نسبت به امامحسين(ع) تبديل به بخشي از زندگي ما ايرانيها شده است. همانطور كه ميبينيم در روز عاشورا كمتر جواني در خانه مينشيند و آن روز را مانند روزهاي ديگر سپري ميكند بلكه همه مردم اعم از پير و جوان احساس تكليف ميكنند تا هر كسي در حد توان و استعداد و ظرفيت خودش به نوعي به آن حضرت خدمت كند. شايد اين كار به اندازه اقامه نماز براي مردم واجب نباشد، اما هر كسي اين امر را بر خودش واجب ميداند. پس وقتي هر كسي به نوبهخودش همت ميكند تا به امامحسين(ع) اظهار ادب و محبت كند، طبيعي است كه شاعران هم در اين عرصه بيكار نميمانند و با سرودن اشعاري در مدح و منقبت، عشق و علاقه خود را به آن حضرت و ياران باوفاي ايشان اظهار ميكنند.
- نكته قابل توجه در شعر عاشورايي آن است كه ميدانيم اتفاقات و جريانهايي كه مربوط به اين واقعه مهم ميشود، در طول حداكثر 10 ساعت از يك روز اتفاق افتاده و اگر بخواهيم حوادث قبل و بعد از اين واقعه و مربوط به آن را محسوب كنيم، شايد در طول يكماه اين حوادث عملا بهطور مستقيم به حماسه عاشورا مربوط بوده كه در تاريخ براي ما به يادگار ماندهاند. اما ما شاهد اشعار زياد و متنوعي در حوزه عاشورا هستيم. ميخواهيم بدانيم جايگاه نوآوري در شعر عاشورايي كجاست و چرا وقتي اين ماجرا را از هر زباني ميشنويم، نامكرر است؟
عاشورا به اين علت كه تجلي حق و حقيقت است حرفهاي بسياري براي گفتن دارد. همانطور كه خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد: «جاء الحق و زهقالباطل» هر وقت حق وارد ميدان شود، حتما باطل نابودشدني است. پس هر چه همراه حق باشد، ماندگار است. از آنجا كه عاشورا با فطرت انساني هماهنگ است، آثاري كه در زمينه عاشورا عرضه ميشود ماندگار خواهد بود؛ چه اين آثار در عرصه نقاشي و خطاطي ارائه شود چه شعر و ادبيات. درست است كه حوادث عاشورا در طول 7 تا 10 ساعت اتفاق افتاد اما هر چه شاعران از اين واقعه مهم ميگويند باز هم تمام نميشود و حرفهاي گفتني بسياري دارد. درواقع مضامين عاشورايي تمامشدني نيست و حتي شاعر امروز ميتواند چيزي را خلق كند كه از سال 61 هجري كه عاشورا به وقوع پيوسته، تا به حال وجود نداشته باشد. همانطور كه شاهد بوديم محتشمكاشاني سالها پس از واقعه عاشورا تركيب بندي را با ويژگيهاي تازه خلق كرد كه تا آن زمان وجود نداشت.
- پس شما اعتقاد داريد كه نوآوري در زمينه واقعه عاشورا امري بديهي است و اين حادثه را ميتوان به بيانهاي گوناگون و از زواياي مختلف، ترسيم كرد.
همينطور است. نوآوري در عاشورا امري ناممكن نيست. نميتوان گفت به صرف اينكه حوادث، شناخته شده و مشخص است، ديگر حرف تازهاي براي گفتن وجود ندارد. بهعنوان مثال درباره زنان حاضر در صحنه عاشورا ازجمله حضرت رباب سلاماللهعليها آنقدر ميتوان مضمون تازه خلق كرد تا الگوي تازهاي براي زنان و مادران جامعه امروز ما باشد. هم در قالب و ساختار و هم در معنا هنوز هم ميتوان نوآوري داشت و آن را در قالب الفاظ به مردم ارائه داد و هزار نكته ناگفته در اين زمينه وجود دارد.
- مقام معظم رهبري در ديدارشان با ذاكران و شاعران اهلبيت(ع) بر ضرورت كار پژوهشي در حوزه ستايشگري تأكيد كردند. بهنظر شما پژوهش در اين حوزه به چه معناست؟ لوازم، شرايط و ضرورتهاي اين كار چيست؟حوزههاي پژوهشي كدامند؟
بايد توجه داشته باشيم كه اين رهنمود بسيار مهم از سوي مقاممعظم رهبري، نشاندهنده يكي از نيازهاي اصلي در جامعه است كه بايد بهطور جدي به آن پرداخته شود. در عين حال بايد دقت داشته باشيم كه شاعران ما در عرصه شعر عاشورايي به 3مقوله نياز دارند: پژوهش، آموزش و آفرينش. بهعبارت ديگر هم بهكار پژوهشي قوي نياز است و هم بايد آموزش خوبي به شاعران جوان مان ارائه شود و هم فعاليت آفرينشي داشته باشند. البته پژوهشهاي محدودي در عرصه مداحي و نغمه سرايي ويژه واقعه عاشورا انجام شده و اين پژوهشها عموما حول محور شناخت مقاتل، تاريخ شناسي و منابع تاريخي است. درحاليكه بهعنوان مثال درباره عزاداري اهلبيت عليهمالسلام پژوهشهاي محدودي صورت گرفته است.
- نكته ديگري كه در زمينه شعر عاشورايي بسيار مهم بهنظر ميرسد، آن است كه بدانيم چگونه بايد شور و شعور را در شعر عاشورايي همراه و هماهنگ كنيم. بهعبارت ديگر، عدهاي باور دارند شعر عاشورايي بايد سراسر پند و عبرت و حكمت باشد تا مردمي كه در هيئتها و مجالس مذهبي آن را ميشنوند، از آن درس بگيرند. بعضي افراد هم معتقدند كه شعر عاشورايي بايد مملو از شور باشد تا احساس و عاطفه مخاطب را تحريك كند و هيجان او را برانگيزد. نظر شما در اينباره چيست؟
جنبه آموزشي در شعر عاشورايي مقوله بسيار مهمي است، همانطور كه احساس و عاطفه نقش بسيار مهم و اثرگذاري در آن دارد. نكته مهم اين است كه توجه داشته باشيم نبايد مقوله احساس و عرضارادت را از شعر عاشورايي حذف كنيم؛ به اين علت كه درباره معصومين عليهمالسلام سفارش شده كه رابطه عاطفي و محبت خود را به ايشان ابراز كنيد. خداوند متعال در قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد: «قل لاأسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي» يعني بگو من به ازاي رسالتم مزدي از شما نميخواهم غير از مودت نزديكانم. بايد بدانيم كه مودت، مرتبه بروني محبت است. گاهي محبت در قلب انسان است و نميتواند محبت خود را ابراز كند اما وقتي ابراز شد به مودت تبديل ميشود. پس در قرآنكريم تأكيد شده كه نسبت به اهلبيت عليهمالسلام محبت داشته باشيد و محبتتان را ابراز كنيد.
- آيا ميتوان گفت همين ابراز احساسات همراه با شعور ديني است كه عاشورا را در طول قرنها زنده نگهداشته است؟
همينطور است. عواطف و احساسات باعث ماندگاري عاشورا و ماه محرم شده است. اگر عاشورا يك همايش سياسي بود و قرار بود هر سال در يك شهر و حتي همه شهرهاي كشورمان برگزار شود، حتما تأثيرگذاري آن در ميان مردم ايران تا اين اندازه نبود. اگر عنصر عاطفه و ابراز محبت نبود، عاشورا اين اندازه مهم و جلوهگر و مؤثر نبود. حتي سفارش شده اين را ترك نكنيد. اين مقولهاي است كه در شعر عاشورايي هم بايد وجود داشته باشد. در عين حال روحيه عزتطلبي بايد در شعر عاشورايي وجود داشته باشد. همچنين عنصر عقل و منطق بايد در آن موج بزند و هدف از عاشورا در شعر مشخص باشد تا براي مردم يادآوري شود.
- محبت كافي نيست، ولايت لازم است
مقام معظم رهبری در دیدارشان با ذاکران و شاعران اهل بیت(ع) بر ضرورت کار پژوهشی در حوزه ستایشگری تاکید کردند. برای آشنایی بیشتر با تکلیف شاعران و مدیحه سرایان در ماه محرم، بخشهايی از بيانات رهبر معظم انقلاب را مرور می کنیم:
این پدیده مداحی و نغمهسرایی در باب مدح و مصیبت و مرثیه و ذکر و امثال اینها هم یکی از اختصاصات است؛ این هم جای دیگری نیست و به این شکل وجود ندارد؛ به این عمومیت و به این وسعت - چه وسعت از لحاظ کمیت، چه وسعت از لحاظ معانی و مفاهیم و مانند اینها- نیست. این پدیده درخور کار علمی است؛ یعنی واقعا جا دارد دانشجویان ما، اساتید ما، محققین ما بنشینند و روی این پدیده فکر کنند، کار کنند؛ هم تفسیر و تحلیل کنند، هم راههای علمی گسترش این را به ما نشان بدهند و یاد بدهند. ما در واقع دستکم گرفتیم این پدیده را؛ خیلی پدیده مهمی است.
وقتیکه شما مقامات معنوی را میخوانید، دل انسان روشن میشود، حالت حضوری پیدا میکند، حالت خضوعی پیدا میکند، این خیلی خوب است، اینها به جای خود محفوظ و لازم است لکن کافی نیست. حالا که حالت حضور پیدا شد، حالا که دلتان روشن شد، باید درس بگیریم؛ درس در این جملات کاربردی است؛ یعنی بایستی کوشش بشود در هر منبری - چه در فاطمیه، چه در عاشورا، چه در اوقات دیگر- درس از ائمه (علیهمالسلام)، درس انسان شدن، درس کامل شدن، درس تقرب الیالله گنجانده بشود. ما باید درس بگیریم، یاد بگیریم. صرف محبت کافی نیست. البته محبت کارساز است اما کافی نیست، ولایت لازم است. ولایت یعنی تولی کردن، دنبالهروی کردن، دست به دامن اینها زدن؛ راهی را که اینها رفتهاند انسان آن راه را برود؛ این لازم است.
- پيام رساني عاشورا
با عاطفه، عقل و عزتمندي
يكي از ابعاد جدانشدني شعر عاشورا، شور و حماسه است. حتما شما هم تأييد ميكنيد كه بهعنوان مخاطب در هيئتها و مجالس مذهبي وقتي شعري را از زبان شاعر، سخنران يا مداح ميشنويد دوست داريد هم نكاتي را ياد بگيريد و ارزشهاي انساني براي شما يادآوري شود و هم مايليد كه به عاطفه و احساساتتان بپردازد. در اين ميان نظراتي براي حذف هيجان و شور از شعرهاي آئيني و عاشورايي داده شده است. حجتالاسلام جواد محمدزماني به نمونهاي از اين اتفاقات اشاره ميكند و ميگويد: «در دوران امامخميني(ره) بود كه عدهاي از بهظاهر روشنفكران ميگفتند كه بايد عواطف را از حادثه عاشورا حذف كنيم و فقط اجتماع داشته باشيم. حتي ميخواستند بيانيه صادر كنند و ماه محرم را در قالب نمايشي برگزار كنند. همان زمان بود كه امامخميني(ره) فورا اعلام كردند كه عزاداري سنتي بايد احيا شود و همين اتفاق هم افتاد. اين نكته از سوي رهبر كبير انقلاب اسلامي مشخص ميكند كه عواطف و احساسات و شور لازمه عاشوراست. همانطور كه امامحسين(ع)، هم بر جنبههاي عاطفي تأكيد داشتند و صورت بهصورت پسر خود، حضرتعلي اكبر عليهالسلام، گذاشتند و هم بر جنبههاي معرفتي».
البته حجتالاسلام محمدزماني تأكيد ميكند كه احياي روحيه عزتطلبي و حقجويي يكي ديگر از ابعاد عاشوراست كه بايد از طريق اشعار اين روحيه را در مردم تقويت كرد: «در واقعه عاشورا ميخوانيم كه رجزهاي حماسي توسط ياران امامحسين عليهالسلام سروده شد. پس ما هم بايد حماسه عاشورايي را زنده كنيم تا مردم با درك اين مفاهيم، در برابر دشمن بايستند؛ همانطور كه شعار هيهات من الذله چنين مفهومي را ميرساند و روحيه عزتمندي و حقطلبي را در قالب حماسه براي ما زنده ميكند».
اين شاعر و كارشناس شعر عاشورايي در ادامه تأكيد ميكند: «بايد هدف از قيام حسيني را بدانيم و اين نكته بايد در شعر عاشورايي بيان شود چون وقتي مردم در ماه محرم در هيئتها حاضر ميشوند ميخواهند بدانند چرا امامحسين(ع) قيام كرد. پس در عين يادآوري آموزههايي مانند شجاعت و دلاوري، بايد عنصر عقلانيت و منطق هم در اين مطالب ارائه شود تا معرفت حقيقي نسبت به اين حادثه مهم ايجاد شود».
- طوفان واژهها
سيدحميدرضا برقعي
با اشكهاش دفتر خود را نمور كرد
در خود تمام مرثيهها را مرور كرد
ذهنش ز روضههاي مجسم عبور كرد
شاعر بساط سينهزدن را كه جور كرد
احساس كرد از همه عالم جدا شدهست
در بيتهاش مجلس ماتم به پا شدهست
در اوج روضه ،خوب دلش را كه غم گرفت
وقتي كه ميز و دفتر و خودكار دم گرفت
وقتش رسيده بود به دستش قلم گرفت
مثل هميشه رخصتي از محتشم گرفت
باز اين چه شورش است كه در جان واژههاست
شاعر شكستخورده طوفان واژههاست
بياختيار شد قلمش را رها گذاشت
دستي ز غيب، قافيه را كربلا گذاشت
يك بيت بعد، واژه لبتشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس كرد پابهپاش جهان گريه ميكند
دارد غروب فرشچيان گريه ميكند
با اين زبان چگونه بگويم چهها كشيد
بر روي خاك و خون بدني را رها كشيد
او را چنان فناي خدا بيريا كشيد
حتي براش جاي كفن، بوريا كشيد
در خون كشيد قافيهها را، حروف را
از بس كه گريه كرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه كم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت كار و سپس آسمان گداخت
اين بند را جداي همه روي نيزه ساخت
«خورشيد سربريده غروبي نميشناخت
بر اوج نيزه گرم طلوعي دوباره بود»
اوكهكشان روشن هفده ستاره بود
خون جاي واژه بر لبش آورد و بعد از آن...
پيشانياش پر از عرق سرد و بعد از آن...
خود را ميان معركه حس كرد و بعد از آن...
شاعر بريد و تاب نياورد و بعد از آن...
در خلسهاي عميق خودش بود و هيچكس
شاعر كنار دفترش افتاد از نفس...
- نافه
سعيد بيابانكي
پيچيده در اين دشت عجب بوي عجيبي
بوي خوشي از نافه آهوي نجيبي
يا قافلهاي رد شده، بارش همه گلبرگ
جامانده از آن قافله عطر گل سيبي
يك شمه شميم خوش فردوس... نه، پس چيست؟
پس چيست؟ عجب بوي خداوندفريبي!
كي لايق بوي خوشي از كوي بهشت است
جاني كه از اين عطر، نبردهست نصيبي
اين گل، گل صدبرگ نه، هفتادودو برگ است
لبتشنه و تنهاست چه مضمون غريبي
با خط چليپاي پر از خون بنويسيد
رفتهست مسيحايي بالاي صليبي
پيران همه رفتند، جوانان همه رفتند
جز تشنگي انگار نماندهست حبيبي
گاهي سر ني بود و زماني ته گودال
طي كرد گل من چه فرازي چه نشيبي...