فيلم با وجود داشتن 4كارگردان، اثري يكدست با روايات درست و روان است؛ بهويژه در بخش اول كه مانند يك قلاب بايد بتواند تماشاگر را به دام بيندازد و تا پايان دنبال خود بكشاند.گرچه 2 اپيزود مياني ميتوانست با كيفيت و دقت بيشتر توليد شود اما اپيزود آخر آن كه به نوعي يك روايت مدرن از عاشوراست، توانسته ضعفهاي 2 اپيزود قبلي را جبران كند و حتي بهنظر من، حتي ميتواند به يك فيلم مستقل تبديل شود. اپيزود اول با توجه به فضاي حسي و انساني برگرفته از مفاهيم متعالي عاشورايي، ميتواند براي مخاطب جهاني جذاب باشد. در اپيزود چهارم هم شاهد روايتي تازه از داعش هستيم كه تاكنون كمتر به آن توجه شده است؛ تلاش براي معرفي بهتر داعش و تفكر منحرف اين گروه بدون نمايش مستقيم توحش.
خوشبختانه 4فيلمساز صاحبنام در جواني سراغ دغدغههاي شخصي خود درباره قيام حضرت سيدالشهدا(ع) و مفاهيم نهفته در آن رفتهاند و اين تبديل به يكي از امتيازهاي سينماي ايران در شرايط فعلي شده است. در اين سالها هميشه معيار فيلمهاي عاشورايي «روز واقعه» بوده است؛ درحاليكه ميبايست آثاري ديگر هم با كيفيت بالاتر توليد ميشد. هيهات تا حدودي به اين قله نزديك شده و با اندكي اغماض ميتوان گفت توانسته جاي روز واقعه را در معيار آثار عاشورايي بگيرد.
يكي ديگر از نكات فيلم كه توجه مرا جذب كرد، روايت خاص آن است كه حس بومي و ايرانيبودن را ميتوان به وضوح در داستانش احساس كرد اما آنچه من را نگران ميكند، اتكاي بيش از حد روايت بر پيشفرضهاي ذهني مخاطب است كه باعث شده شخصيتپردازيها و توصيف كامل فضاي قصه با اتكا بر همين پيشفرضها بهطور كامل شكل نگيرد. اي كاش روحالله حجازي، دانش اقباشاوي، هادي نائيجي و هادي مقدمدوست بيشتر به شخصيتها ميپرداختند و موقعيت جغرافيايي را براي تماشاگر ميشكافتند.
- منتقد سينما