مذاكره بهتر از جنگ نيست مگر؟
پاسخ: جواب اين سؤال در تفاوت فكري دو امام نيست بلكه در تفاوت دو زمان و دو ظالم است.
از نظر زماني، امامت امام حسن(ع) در دوران حكومت معاويهاي بود كه موازين ظاهري اسلام را حفظ ميكرد و همين باعث فريب مردم شده بود تا جايي كه براي او و حكومتش ارزش قائل بودند و حتي او را خالالمومنين ميخواندند. علاوه بر اين با سمپاشيها و شايعات زيادي كه براي امامعلي(ع) ساخته بودند اردوگاه حق را براي جنگ سست كرده بودند. چنانكه با همين ظاهرسازيها، قرآن بر سر نيزه كردند و علي(ع) را وادار به قبول حكميت نمودند. با فريب دادن و تطميع فرماندهان امامحسن(ع)، ايشان را مجبور به صلح كردند. ولي دوران امامت امامحسين(ع) در زمان حكومت يزيدي بود كه حتي حفظ ظاهر هم نميكرد و علنا تارك نماز بود. شربخمر، بوزينهبازي، زنبارگي و فساد داشت و با اشعار خود منكر وحي و آيات خدا و قيامت ميشد تا جايي كه اهل حق، فسق را علني ميديدند.
اما تفاوت دو ظالم در چه بود؟ تفاوت معاويه با يزيد اين بود كه معاويه با تزوير و فريب و در اموري با زور و با بهانه خونخواهي عثمان به حكومت رسيده بود و تا حدودي پشتوانه مردم جاهل را داشت ولي يزيد چون فاسق بود جاهلان نيز متوجه بيلياقتياش شده بودند و لذا اصلا جاي صلح نبود.
علاوه بر اين چهكسي گفته هميشه صلح بهتر از جنگ است.در حاليكه شاخص، عقل است و عقل هم ميفهمد صلح بيجا نشانه ترس و جنگ بجا نشانه شجاعت و آزادمردي است.صلح تحميل شده بر امام حسن(ع) صلح به معناي دوستي و كنار آمدن با دشمن خدا نبود. مگر ميشود با دشمن دين و انسانيت دوستي كرد و مگر خدا چنين صلحي را صلح ميداند ؟ بلكه آتشبسي بيش نبود؛ لذا امام به هيچ وجه صلح نكرد و تنها بهدليل سستي افراد حاضر در جبهه حق كه آماده جنگ با حكومت جور نبودند مجبور به تاكتيكي شد تا خونهاي زيادتري بدون ثمر ريخته نشود. ضمنا به مردم فهماند ظالم به عهدش عمل نخواهد كرد.پس اشتباه است كه تاكتيك امام حسن(ع) را صلح و كنار آمدن با باطل ناميده و آنرا در مقابل قيام درست اباعبدالله(ع) قرار دهيم.