نخستين برگ از اين پرونده روز 21مهرماه سال86 با كشف خودرويي در يك دره در حوالي جاجرود كليد خورد. در نگاه اول بهنظر ميرسيد كه خودرو بر اثر يك سانحه رانندگي و بياحتياطي به دره سقوط كرده است اما وقتي گروهي از مأموران سراغ اين خودرو رفتند داخل آن جسدي كشف كردند. وقتي جنازه به پزشكي قانوني منتقل شد متخصصان از جراحاتي كه روي جسد بود پي بردند كه متوفي به قتل رسيده و قاتلانش براي اينكه مسير تحقيقات پليس را منحرف كنند او را سوار بر خودرواش به دره انداختهاند. به اين ترتيب تحقيقات جنايي براي رازگشايي از معماي قتل اين مرد آغاز شد.
كارآگاهان جنايي نخست سراغ خانواده مقتول رفتند. همسر اوگفت: شوهرم كارمندي ساده بود و با هيچكس خصومتي نداشت. نميدانم چهكسي چنين بلايي بر سرش آورده است. با وجود اين اظهارات وقتي افسران آگاهي درباره زندگي خصوصي مقتول تحقيق كردند پي بردند كه او و همسرش با يكديگر اخلافات شديدي داشتهاند و ممكن است همين اختلافات به قيمت جان وي تمامشده باشد. هرچه تحقيقات پيش ميرفت كارآگاهان به اطلاعات تازه تري دست مييافتند. بررسيهاي فني حاكي از آن بود كه همسر مقتول با مردي غريبه در ارتباط است. اين موضوع تكه ديگري از اين پازل جنايي را تكميل كرد و به دستگيري همسر مقتول و مرد غريبه منجر شد. متهمان در جريان بازجوييهاي اوليه اتهام قتل را قبول كردند و معلوم شد با همدستي 2نفر ديگر نقشه جنايت را عملي كردهاند.
مرد غريبه در اعترافاتش گفت: همسر مقتول آرايشگاه داشت و خواهرم در آنجا كار ميكرد. در رفتوآمدهايي كه خواهرم به محل كارش داشت با زن جوان آشنا شدم و بهطور مخفيانه با يكديگر رابطه داشتيم. من حتي مدتي معلم خانگي فرزندش بودم تا اينكه مدتي بعد با همفكري يكديگر تصميم گرفتيم شوهرش را به قتل برسانيم. اين كار از من و همسر مقتول بر نميآمد و نياز به كمك داشتيم.
به همين دليل از برادرم كه به موادمخدر اعتياد داشت كمك خواستم. او ابتدا حاضر نبود با من در قتل همدستي كند ولي وقتي او را تهديد كردم كه ماجراي اعتيادش را براي پدر و مادرمان تعريف ميكنم او هم قبول كرد. از سوي ديگر يكي از دوستانم نيز قبول كرد كه با ما همراه شود. به اين ترتيب يك شب درحاليكه كليد خانه مقتول را از همسرش گرفته بودم وارد آنجا شديم. او در خواب بود و من يك تكه شيلنگ گاز دور گلويش انداختم و او را خفه كردم. در ادامه با كمك يكديگر جسد را به داخل ماشين منتقل كرديم و به حوالي جاجرود برديم و براي اينكه ردي از خودمان باقي نگذاريم جسد را با خودرو داخل دره انداختيم.
بهدنبال اعترافات اين مرد 2همدست ديگرش نيز دستگير شدند و در ادامه پرونده اتهامي آنها با صدور كيفرخواست به شعبه 113دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد. در جلسه محاكمه درحاليكه دختر و پسر مقتول نسبت به متهمان اعلام گذشت كردند، مادر متقول بهعنوان يكي ديگر از اولياي دم خواستار قصاص قاتل و مجازات ساير متهمان شد. به اين ترتيب قضات دادگاه مرد غريبه را به قصاص و همسر مقتول و 2متهم ديگر را هر كدام به تحمل 15سال حبس محكوم كردند. اين حكم مدتي بعد در ديوان عالي كشور نيز تأييد شد اما از آنجا كه مادر مقتول نه حاضر به گذشت است و نه براي اجراي حكم اقدامي ميكند مرد محكوم به قصاص از آن زمان تاكنون در زندان به سر ميبرد.
وي چندي قبل طبق ماده 429قانون مجازات اسلامي از قضات دادگاه درخواست كرد به بلاتكليفياش پايان دهند. به اين ترتيب وي صبح ديروز به شعبه دهم دادگاه كيفري يك استان تهران منتقل شد تا خواستهاش مورد بررسي قرار گيرد. متهم كه حالا 35سال دارد در اين جلسه گفت: 9سال از زنداني شدنم ميگذرد. ميدانم كه خطاي بزرگي مرتكب شدهام و از كردهام پشيمانم. در اين سالها تلاش زيادي براي جلب رضايت اولياي دم كردهام اما فايدهاي نداشته است. در اين مدت تلاش كردهام تا مسير درستي را براي زندگيام انتخاب كنم و اگر از زندان آزاد شوم تلاش ميكنم كه ديگر مرتكب خطايي نشوم.براساس اين گزارش با پايان اين جلسه قضات دادگاه براي تصميمگيري درباره خواسته اين متهم وارد شور شدند.