چند روز قبل به مأموران انتظامي بندرعباس خبر رسيد كه زني حدوداً 50ساله در خانهاش واقع در شهرك نيايش به طرز مشكوكي به قتل رسيده است. دقايقي بعد با حضور محسن مينا، بازپرس جنايي بندرعباس تحقيقات براي رازگشايي از اين جنايت آغاز شد. هرچند روي سر مقتول آثار خونريزي و برخورد جسم سخت وجود داشت اما شواهد حاكي از آن بود كه وي خفه شده است. به اين ترتيب بررسيها براي شناسايي عامل جنايت آغاز شد.
در تحقيقات معلوم شد كه متوفي عراقيالاصل بوده و از چند سال قبل با مردي ايراني ازدواج كرده و صاحب 2فرزند است. همچنين مشخص شد كه خواهرزاده وي به نام جاسم چند روز قبل از عراق به بندرعباس آمده تا مهمان خالهاش باشد اما بعد از اين حادثه هيچكس وي را نديده است. ناپديد شدن اين مرد احتمال دست داشتن وي در جنايت را تقويت ميكرد. اين در حالي بود كه چند نفر از همسايهها ساعتي پيش از جنايت جاسم را در حال فرار ديده بودند و يكي از همسايهها مدعي شد كه جاسم دقايقي قبل از فرار از وي درخواست كمك كرده بود.
اين فرد به مأموران گفت: در خانه بودم كه مرد عراقي زنگ در را زد. او مدام ميگفت: مساعده، مساعده و انگار كمك ميخواست اما چون در خانه تنها بودم ترسيدم و در را باز نكردم. اما چند دقيقه بعد او را ديدم كه سراسيمه از آنجا دور ميشد. اين اظهارات جاي ترديدي باقي نگذاشته بود كه مرد عراقي عامل اين جنايت است. درحاليكه يك روز از اين جنايت ميگذشت كارآگاهان به اطلاعاتي دست يافتند كه نشان ميداد مرد تحت تعقيب در خانهاي مخفي شده و بهدنبال فرار از كشور است. به اين ترتيب وي پيش از فرار دستگير شد.
- جزئيات جنايت
وقتي متهم در برابر بازپرس پرونده قرار گرفت به قتل خالهاش اعتراف كرد و گفت: من ساكن عراق هستم و از چند روز قبل به بندرعباس آمدم و مهمان خالهام بودم. چند سال بود كه بهدليل اختلافاتي كه داشتيم خالهام را نديده بودم تا اينكه تلفني با او صحبت كردم و قرار شد اختلافات گذشته را كنار بگذاريم. به همين دليل من براي ديدن خالهام به بندرعباس آمدم. وي ادامه داد: چند روز در خانه خالهام بودم و همهچيز به خوبي ميگذشت تا اينكه روز حادثه بر سر اختلافات گذشته صحبت كرديم.
آن موقع هيچكس بهجز ما در خانه نبود. ناگهان خالهام به من پرخاش كرد. من هم او را هل دادم. روي زمين افتاد و سرش به ديوار برخورد كرد. خالهام بيحال شده بود و از سرش خون ميآمد. دست و پايم را گم كرده بودم و نميدانستم چه كار كنم. از خانه بيرون آمدم تا از همسايهها كمك بگيرم اما هيچكس جوابم را نداد. دوباره به خانه برگشتم و ديدم كه خالهام كاملا بيهوش شده و ديگر نميشود برايش كاري كرد.
خيلي ترسيده بودم، فكر ميكردم اگر او زنده بماند من دچار درد سر ميشوم. به همين دليل يك تكه شيلنگ برداشتم و دور گردنش پيچيدم و از مرگش مطمئن شدم. در آخر هم وسايلم را جمع كردم و از آنجا بيرون رفتم تا به عراق برگردم اما دستگير شدم. متهم در ادامه تحقيقات به محل جنايت منتقل شد و صحنه قتل خالهاش را بازسازي كرد. به گفته بازپرس پرونده اين مرد هماكنون در بازداشت به سر ميبرد و تحقيقات از او ادامه دارد.